آثار دنیوی نفاق
آثار دنيوي
1) آثار فردي
1-1- ترس
يكي از حالاتي كه در افراد منافق نمايان هست، حالت ترس و وحشت است، و با اندك حادثه و پيشآمدي حالت ترس را در چهره آنها ميتوان مشاهده كرد. آيه شريفه ميفرمايد:
أشِحَهً عَلَيْكُمْ فَإذا جاءَ الخَوْفُ رأيْتَهُمْ يَنْظُرونَ إلَيكَ تَدورُ أعْيُنُهُمْ كَالَّذي يَغْشي عَلَيهِ مِنَ الْموتِ فَإذا ذَهَبَ الخَوْفُ، سَلَقوكُمْ بِألْسِنَهٍ حِدادٍ أشِحَهً عَلَي الخَيْرِ. آنان نسبت به جان خود بر شما بخل ميورزند و هنگامي كه لحظات ترس و بحراني پيشآيد، مشاهده ميكني آنچنان به تو نگاه ميكنند و چشمهايشان در حدقه ميچرخد كه گويي مي خواهند قالب تهي كنند، اما هنگامي كه حالت خوف و ترس فرو نشست زبانهاي تند و خشن خود را به خاطر حرص مال با انبوهي از خشم و عصبانيت بر شما ميگشايند. و آيه ديگري ميفرمايد: يَحْسَبونَ كُلُ صَيْحَهٍ عَلَيْهِمْ هر فريادي از هر جا بلند شود بر ضد خود ميپندارند.
علامهطباطبايي در تفسير اين آيه مينويسد:
منافقين از آنجا كه در ضمير خود كفر پنهان دارند و آن را از مؤمنين پوشيده ميدارند، عمري را با ترس و دلهره و حسرت به سر ميبرند كه مبادا مردم بر باطنشان پي ببرند، به همين جهت هر صيحهاي را ميشنوند خيال ميكنند عليه ايشان است و مقصور صاحب صيحه ايشان است.
2-1- محروم شدن از طهارت نفس
منافق كه ايمان ظاهري و كفر باطني دارد به خاطر اين رذيله، از طهارت نفس بدور است، و نفسي خبيث و ناپاك دارد … آيه شريفه ميفرمايد: يا أيُّها الرَّسولُ لايَحْزُنكَ الذينَ يُسارِعونَ فِي الكُفرِ مِنَ الذينَ قالوا آمَنّا بِإفواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤمِنْ قُلوبُهُم… اولئكَ الذينَ لَمْ يُرِدِ اللهُ أنْ يُطَهِرَ قُلوبَهُمْ. اي رسول! كساني كه به سوي كفر شتافتند تو را اندوهگين نسازد. كساني كه اظهار ايمان ميكنند و دلهايشان ايمان نياورده است (منافق) … اينها همان كساني هستند كه (خدا) نخواسته است دلهايشان را پاك كند.
3-1- گرفتاري و دلمشغولي به مال و فرزند
اثر ديگري كه نفاق به همراه دارد، مشغول شدن منافقين به اموال و فرزندانشان است كه به شدت آنها را مشول خود ساخته است و به نوعي عذاب الهي براي آنهاست. چون بخاطر اين دلبستگي، جداشدن از آن برايشان سخت است. آيه شريفه ميفرمايد: فَلا تُعْجِبْكَ أموالُهُمْ وَلا أوْلادُهُمْ، إنَّما يُريدُ الله لِيُعَذِبَهُمْ بِها فِي الحيوهِ الدنيا و تَزْهَقَ أنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرون. اموال و اولاد آنها تو را در شگفتي فرو نبرد، خدا ميخواهد آنها را به وسيله آن در زندگي دنيا عذاب كند و درحال كفر بميرند. در تفسير اين آيه شريفه چنين آمده است:
«در واقع آنها از دو راه به وسيله اين اموال و اولاد معذب ميشوند، نخست اينگونه افراد معمولاً فرزنداني ناصالح و اموالي بيبركت دارند كه مايه درد و رنجشان در زندگي دنيا است، شب و روز بايد براي فرزنداني كه مايه ننگ و ناراحتي هستند، تلاش كنند، و براي حفظ اموالي كه ازطريق گناه به دست آوردهاند جان بكنند، و ازطرف ديگر چون به اين اموال و فرزندان دلبستگي دارند و به سراي وسيعتر و پرنعمت آخرت ايمان ندارند چشمپوشي از اين همه اموال برايشان مشكل است تا آنجا كه ايمانشان را روي آنها گذاشته و با كفر از دنيا ميروند و به سختترين وضعي جان ميدهند.
4-1- سوءظن به خدا
منافق در اثر بيايماني به خدا، هميشه به خدا بدگمان است. او به همه چيز بدبين است كه اين خود آثار سوء ديگري به دنبال خواهد داشت. آيه شريفه ميفرمايد:
وَ يُعَذِبَ المُنافقينَ وَالمُنافقاتِ وَالمُشرِكينَ وَ المُشرِكات الظانينَ بِاللهِ ظَنَّ السّوء عَلَيهِم دائرَه السَوء … مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا ظن بد ميبرند عذاب نموده و گردونه عذاب بر سرشان گرداند … و همچنين آيه شريفه: بَلْ ظَنَنتُمْ أنْ لَن يَنْقَلِبَ الرَّسولَ وَ المؤمنونَ إلي أهْليهِمْ أبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في قُلوبِكُمْ وَ ظَنَنتُم ظَنَّ السوءِ وَ كُنتُم قَوماً بوراً، پنداشتيد رسول و مؤمنين از اين جنگ به هيچوجه به خانواده خود برنميگردند و همين پندار در دلتان موجه جلوه كرد وظن سويي برديد و مردمي هلاك شده بوديد.
اين دو آيه مربوط به صلح حديبيه است. در جريان صلح حديبيه منافقين مثل هميشه گمان كردند، رسول خدا و مؤمنين از اين سفر برنميگردند.
علامه طباطبايي در تفسير آيه دوم مينويسد:
بعضي از مفسران گفتهاند: مراد از سوءظن همان پنداري بود كه پنداشتند رسول و مؤمنين از سفر حديبيه بر نخواهند گشت و بعيد هم نيست كه مراد از آن اين پندار باشد كه خدا رسولش را ياري نميكند و دين خود را غلبه نميدهد.
5-1- تحيّر و سردرگمي
منافق از طرفي تظاهر به ايمان ميكند وخود را از مؤمنين ميداند و ازطرف ديگر كفر خود را پوشانده و خود را از آنها ميداند و دائم تمايل به اين طرف وآن طرف دارد. براي اينكه منافع خود را از دست ندهد سعي ميكند هر دو طرف را براي خود داشته باشد و لذا حالت ثابت و مستقيمي ندارد و به گونهاي متحير و سردرگم است. آيه شريفه ميفرمايد: إنَّ المُنافقينَ يُخادِعونَ اللهَ و هوَ خادِعُهُمْ .. مُذَبْذَبينَ بينَ ذلِكَ لا إلي هؤلاءِ وَ لا إلي هولاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا. منافقين به خدا نيرنگ ميزنند در حالي كه او فريب دهنده آنها است … ميان دو گروه مؤمن و كافر سرگردانند، نه با آن گروهند و نه با اين گروه و هر كس كه خدا گمراهش كند براي او راهي نمييابي.
علامه طباطبايي مينويسد:
اين خود صفت منافقين است كه بين مؤمنين و كفار آمد و شد دارند به كفار بستگي و تعلق دارند و نه به مؤمنين … علت اينكه بين دو طرف كفر و ايمان تردد دارند. نه به اين طرف تعلق دارند و نه به آن طرف، اين است كه خداي تعالي از راه گمراهشان كرده، راهي ندارند كه به طورمستقيم بروند. به همين علت فرمود: مذبذبين بين ذلك و نفرمود: «متذبذبين». خواست بفهماند اين حالت سرگرداني را خودشان اختيار نكردهاند، تا اختيارشان تذبذب باشد بلكه قهر الهي اين نوع تحريك را برايشان پيش آورده، تا سعي و تلاششان در زندگي به يك هدف ثابت و آرامشبخش منتهي نگردد.
6-1- تأثيرناپذيري
منافق چون ايمان به خدا دردلش رسوخ نكرده است و به جهت منافعي تظاهر بدان ميكند، لذا هرچه او را نصيحت كنند و راه درست را به او نشان دهند و حوادثي براي او رخ دهد، كمترين تأثيري در او نداشته و تحولي در او ايجاد نخواهدشد. امام صادق (عليهالسلام) از پيامبر(صليالله عليهوآله) نقل ميكند كه فرمود: مثل المؤمن كمثل خامه الزرع تكفئها الرياح كذا و كذا و كذلك المؤمن الا و جاع و الامراض و مثل المنافق كمثل الارز به المستقيمه التي لاهيبها شي حتي يأتيه الموت فيقصفه قصفا
مثل مؤمن همانند مثل گياهي نوپا و تازه است و باد كفايت ميكنند كه آن را به اين سم و آن سمت بكشاند و همينطور است مؤمن كه گرسنگيها و بيماريها براي او كافي است كه او را تنبه بخشد اما مثل منافق همانند درخت عرعر است، مستقيم و پابرجاست كه هيچ چيزي قدرت نفوذ در او ندارد جز اينكه مرگ چيره شود و آن را بشكند.
7-1- عدم استجابت دعا
منافق به سبب دوري از خدا، اگر در مواقعي هم به خدا روي بياورد و خواستهاي را از خدا طلب كند، به خاطر باطن خبيث و آلودهاش، و به خاطر نيت ناپاكش، به او توجهي نميشود و دعايش مستجاب نميشود. امام سجاد عليهالسلام فرمود:
ان الذنوب التي ترد الدعاء سوءالنيه و خبث السريره و النفاق مع الاخوان و ترك التصديق بالاجابه و تأخير الصلوات المفروضات عن اوقاتها و ترك التقرب الي الله بالبر و الصدقه و استعمال البلاء و الفحش في القول.
نداشتن و نمازهاي واجب را از وقتشان عقبانداختن و براي تقرب به خدا كار نيك نكردن و صدقه ندادن و بيحيا و بدزبان بودن.
بسياري از مواردي كه در روايات آورده شده است، از نشانههاي نفاق است كه شخص منافق آن ويژگيها را دارد و آن سبب عدم استجابت دعايش خواهدبود.
8-1- زمينهساز مفاسد ديگر
نفاق منشأ بسياري از رذايل ديگر از جمله: دروغگويي، سخنچيني، رياكاري، غيبت و … ميشود، كه هريك به تنهايي براي هلاكت انسان در دنيا و آخرت كافي است.
9-1- كوردلي
از جمله آثار نفاق، مهر خوردن بر قلب است، بطوري كه از درك حقايق عاجز ميگردد، هنگامي كه انسان مرتكب گناهي ميشود، در اثر آن نقطه تاريكي بر دلش ايجاد ميگردد و هرچه بر آن گناه اصرار ورزد، به همان نسبت صفحه قلبش سياهتر ميگردد، تا جايي كه ديگر سخن حق در قلب او تأثير ندارد.
خانم ایمانیان گزینش خانم رستمی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ابراهیمی در 1392/02/22 ساعت 05:36:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |