ارزیابی و تحلیل شبهات مربوط به عصمت حضرت موسی

 

 

 

ارزیابی وتحلیل شبهات مربوط به  عصمت حضرت موسی (ع)براساس آیات قران

  

محقق :زهره حجاری

 

 

 

چکیده
یکی از مباحث عقیدتی واصولی  و  قرانی موضوع اثبات انبیا (ع) است که ازضرورت واهمیت بسزایی برخوردارمی باشدزیرا که پیامبران الهی حاملان وحی الهی وبرنامه سعادت بشریت بوده وبرای هدایت بشر فرستاده شده اند وباید دارای ویژگی های خاصی باشند تادین الهی به طور صحیح وبدون هرانحرافی درراستای برنامه های الهی، انسان هارابه سعادت واقعی وکمال نهایی اشان  برساندواین محقق نمیشود مگر بامعصوم بودن  پیام آوران الهی درهرزمان ومکان وشرایط گوناگون؛ زیرا که این صفت والا ست که اعتماد ویقین انسانها رابرای پذیرفتن حقایق ازسوی رسولان الهی محیا مینماید پس لازم می آید تاپژوهشگران قرانی درزمینه آیات قران وشبهاتی که دراین زمینه پدیدآمده ،تحقیق نموده تاباور برعصمت انبیا رادراذهان مسلمین عالم رشد دهندوهرانحرافی دراین موضوع را پاک نمایندوباب هرنوع شبهه افکنی رابرای منحرفان ومخالفین ببندد. دراین نوشتاربا بررسی تعدادی ازایات الهی درمورد عصمت حضرت موسی(ع)وشبهاتی که بر ایشان واردشده ، به پاسخگویی ورفع شبهه  پرداخته وبابهره گیری ازروایات وایات ودیدگاه های گوناگون ازمفسرین شیعی وسنی وباروش عقلی ونقلی درراستای استحکام بخشی به این عقیده گام نهاده است.

 

 

واژگان کلیدی:عصمت انبیا،بنی اسرائیل،حضرت موسی،سامری،گوساله پرستی
 

 

 
مقدمه
 

هدف بعثت انبیا سعادت بشر است وتحقق ان به عصمت ایشان بستگی داردویکی از پیامبران الهی حضرت موسی (ع)می باشدکه آیات بسیاری ازکودکی تا رهبری امت توسط ایشان درقران به ان اشاره شده ودرمقابل دیدگاه های متفاوتی درمورد مقام عصمت ایشان  بین مفسران شیعه وسنی مطرح گردیده وشبهاتی بااشاره به ایات قران بران حضرت وارد نموده اندهمچون قتلی که توسط ایشان صورت گرفت،رفتاراوبا بابرادرش هارون ،نسبت فراموشی که به داده اند که به نحوی باعصمت ایشان منافات دارد که دراین نوشتارمورد بررسی قرار گرفته است.

 

 

 
مفهوم شناسی
 

عصمت دارای معنای لغوی واصطلاحی می باشد.ازنگاه اهل لغت( عصمت بر وزن فلس، امساك و حفظ) (سيد على اكبرقرشی،1371 ش‏،ریشه ی عصم)راغب اصفهانی نیز درباره عصمت انبیا  می نویسد:( عصمۀ الانبیاء: حفظ کردن خداي انبیاء را بصورتهاي زیر:اوّل- عصمت انبیاء به آنچه را که از جهت صفا و پاکی گوهر مخصوصشان گردانیده.دوّم- به فضائل جسمی و نفسانی.سوّم- به نصرت و پیروزي و ثبات قدمشان.چهارم- به وارد کردن آرامش بر آنها و حفظ دلهاشان از دغدغه و عدم سکینه.پنجم- به توفیقی که تأئیدشان نموده و شایستهشان داشته، خداي تعالی گوید:«وَ اللَّهُ یَعْصِ مُکَ مِنَ النَّاسِ»(67  مائده (خداي تو را از گزند مردم حفظ میکند و در امان میدارد. عصمۀ: چیزي است شبیه دستیاره و دستبند.)(راغب اصفهانی،ترجمه،1383 ،ریشه عصم)مصطفوی نیز می نویسد: (أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو حفظ مع دفاع. يقال عصمته أى حفظته مع دفاع عنه، و هو عاصم، و ذاك معصوم. و الاعتصام: إختيار العصمة، أى إرادة أن يعصم نفسه و يحفظه مع دفاع عمّا يضرّه. و الاستعصام: طلب حصول العصمة)(حسن مصطفوی،1360،ریشه عصم)

عَصَمَهُ: اللّهُ مِنَ الْمَکْرُوهِ (یَعْصِمُهُ) مِنْ بَابِ ضَرَبَ حَفِظَهُ وَ وَقَاهُ وَ (اعْتَصَمْتُ) بِاللّهِ امْتَنَعْتُ بِهِ وَ الاسْمُ (العِصْمَهُ)( احمد بن محمد فیومی، ،۱۴۱۴؛کتاب ع ریشه عصم)

تعاریف مختلفی درباره ی عصمت از سوی متکلمان عرضه شده است که شامل :الف)لطف الهی:خداوند این لطف را به برخی از انسانها عطا نموده که باچهار امر میسر می گردد:( 1. در نفس معصوم ملکه ای که مانع معصیت و داعی بر عفت است، به وجود می آید. 2. علم و آگاهی معصوم از کیفر گناه و منافع اطاعت. 3. این علم و آگاهی با وحی و یا حداقل الهام تأکید و تثبیت می شود. 4. خداوند برای استمرار قوه عصمت، تهدیدها و چه بسا مؤاخذه هایی در دنیا برای تارکان اولی ملحوظ می دارد.) ب)قوه ی عاقله:خداوند این استعداد را در وجود انسان نهاده تاباتهذیب نفس از حد حیوانیت به حدانسانیت وبه مقام تجرد برسدوباعالم مجردات تماس برقرار نماید.ج)صفت وحیثیت خاصی است که انسان ازآلودگی به گناه دور می ماند. (محمد حسن قدردان قراملکی)ودرتعریفی که بعضی ازمتکلمین واکثر فلاسفه دارند عصمت ملکه نفسانی است که از آگاهی کامل ودائم به زشتی گناه واراده قوی برمهارنمودن تمایلات نفسانی به وجود می اید وانسان رادر سخت ترین شرایط ازارتکاب گناه باز می دارد وچون باعنایت خاص الهی محقق می شود فاعلیت آن به خداون نسبت داه شده وچنان نیست که اختیار  انسان معصوم ازاوسلب گردد.(علامه مصباح یزدی، بهار 1384 ، تلخیص،ص 198)

 
پیشینه
درمورد موضوع عصمت حضرت موسی (ع) در کتاب تنزیه الانبیا شبهاتی باعناوین  نسبت نارواى نافرمانى خدا در قتل،‏موسى عليه السّلام و اسناد گمراهى به خود، …و توبيخ برادربعد از بازگشت از کوه طور مطرح شده ونویسنده بارویکرد قرآنی پاسخ آنها راداده است وهمچنین درکتاب منشور جاوید جلد چهارم ابتدا آیات قران را بیان نموده وبه تفسیر آن ها پرداخته وسپس  درمورد قتل قبطی توسط آن حضرت ومشاجره ایشان باهارون پرسشهایی نموده وکیفیت سازگاری این امور با عصمت فرستاده خداراآورده است.درکتاب آموزش عقاید مصباح یزدی نیز تعاریف وتوضیحاتی درمورد عصمت انبیا ودلایل عقلی ونقلی آن وطرح چند شبهه آمده است.وهمچنین کتاب کاوشی در ماهیت وقلمرو عصمت از محمد حسن قدردان قراملکی به تحلیل شناختی عصمت پرداخته وآن را از نظر لغوی واصطلاحی وبیان چنددیدگاه به ارزیابی آن ها پرداخته وعلل عصمت را مورد بررسی قرارداده است.

اما مقالاتی درباب عصمت انبیا نوشته شده است ازجمله عصمت پیامبران درقران وعهدین بابررسی واژگانی دراین زمینه ولزوم اعتقاد به عصمت انبیا وچگونگی عصمت درارتباط بااختیاروبیان مراحل عصمت که شامل مصونیت درتلقی ووحی،مصونیت از گناه واشتباه پرداخته درجات عصمت درانبیا رابررسی نموده ودلایل عقلی ونقلی برای عصمت پیامبران نقل یکی دیگر ازمقالات ،عصمت شناسی وپاسخ به شبهات  از قنبر علی صمدی است که به تعریف وحقیقت عصمت ومنشأشناسی  وارائه دیدگاه ها وفرضیاتی درباره عصمت وضرورت وابعاد آن وارزیابی وبررسی پرسش ها وچالش های این موضوع پرداخته است.

 

بنابر آیات وشبهاتی که مطرح است تقسیم بندی حاصل از ان شامل:1. حضرت موسی وقتل قبطی،2. فراموش کاری حضرت موسی(ع)،3 خشم  موسی برهارون وانداختن الواح می باشدکه دراین جا مورد بررسی واقع گردید:

 

1.حضرت موسی وقتل قبطی
 

بنابرنظرتاریخ نگاران مردی قبطی (خباز)(طباخ)( فخرالدین رازی ،1420،ص585 ) بودومقداری هیزم خریده بودواصرارداشت تامردبنی اسرائیلی آن راحمل کندواونمی پذیرفت بین آنهاکشمکشی صورت گرفت وبنی اسرائیلی ازحضرت موسی (ع)طلب کمک خواست حضرت موسی هم به کمک مظلوم شتافت (وبه خصوص که هم گروه وهم مسلک حضرت موسی بود)(طبق روایت )ومشتی به قبطی زدواوبه زمین افتادومرد.

امّاشبهاتی که دراین موردمطرح شده ازاین قبیل می باشد؟ آیاکشته شدن قبطی ومرگ اوباعصمت حضرت موسی تنافی دارد؟ توصیف عملی که به شیطان نداده واینکه خودراظالم دانسته وسپس طلب بخشش می نمایدچگونه می تواندبامقام ایمان وتقوای آن حضرت مطابقت داشته باشد؟بعدازآن که حضرت موسی برای دعوت به دین توحیدبه سوی فرعون آمد.فرعون نیزعمل اوراتوصیف کردو (خلاصه ی ازشبهات ،جعفر سبحانی ،1390،ج4،ص175-176) سرزنش نمودکه توازیاران ماراکشتی سپس ازضالین هستی باعصمت اوسازگارنمی باشد ( ناصر مکارم شیرازی ،1377،ج7 ،ص123)

وباتوجه به نکاتی که درآیات «وَ دَخَلَ الْمَدينَةَ عَلى‏ حينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ» (15/قصص) قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي‏ فَاغْفِرْ لي‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (16/قصص) قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (20/شعرا) آمده نظرات ودیدگاه هایی متفاوت  درذیل آن ازمفسران شیعه وسنی مطرح شده که با توجه به قسمت های مختلف آیات که شامل_ الف )عمدیاغیرعمد بودن قتل،ب)کارازسوی پیامبر خدابوده یا ازطرف شیطان،ج)ظلم برخویشن واظهار پشیمانی واستغفار ود)نسبت ضالین به پیام اور الهی_ می گرددو  دراین جابه آنها پرداخته می شود.

 

قبل ازارائه ی نظرات باید دانست (این اتفاق زمانی رخ دادکه قوم ستمگرفرعون دربرابربنی اسرائیل فرزندان پسرآنهارامی کشتندودختران آنان رابه خدمتگزاری می گماردندوظلم وستم فراوانی برآنهاروامی داشتندوبه تعبیرقرآن مفسدفی الاارض بودندولذایاری ازمظلوم درچنین شرایطی یک قدرت والاونیرومندرامی طلبیده است.)( تلخیص ،همان)

 
الف) قتل عمدیاغیرعمد
علامه طباطبایی می نویسد:قتلی که صورت گرفت  عمدی نبوده وگرنه به جای کلمه ی (وکزه و)باید(فقتله و)می آورد. بنابراین قتل خطئی بوده. (محمد حسین طباطبایی،مترجم :سید محمدباقر موسوی همدانی ،1374،ج16،ص22)                                                                                                                    به نظرمحمدبن حسن طوسی:دراینجاترک اولی صورت گرفته بنابراین نه گناه صغیره ونه گناه عمدی صورت نگرفته است اگرقصدکشتن رانداشته باشدیک مشت زدن باعث مرگ نمی شودوازطرفی اگرهم قصدداشته،مخالف با عدالت نیست زیرافرعونیان کافرحربی بودند وکشتن چنین فردی درصورتی که مفسده ای به دنبال نداشته باشد مانعی ندارد.                                                                                       واگرچه قتل کافرمباح وحفظ نفس مؤمن واجب است امّاحضرت موسی می توانست قبطی رابگیردوازاسرائیلی بخواهدکه دورشودولیکن قتل قبطی جایزبوده است. (محمدبن حسن طوسی،ج8،ص136)

به نظرابن عاشورا و عبدالقادرآل غازی،از مفسران اهل سنت، قتل خطئی صغیره صورت گرفته.( ابن عاشور محمد بن طاهر،ج20،ص120)( ملاحويش آل غازى عبدالقادر، 1382 ق‏ ،ج2،ص361)

وطبق نظرابن اثیروتعدادی ازاهل سنت چنین آمده است :زمانی که بنی اسرائیل ازموسی کمک خواست موسی فرصت رایافت وباتوجه به غفلت مردم به عمد ،قبطی راکشت(تلخیصابن كثير دمشقى اسماعيل بن عمرو،1419،ج6،ص202) واین نظریه یهودبه آن اعتقادداردمشابهت دارد باآن چه است که موسی به هرطرف نظرافکندچون کسی ندیدآن مصری راکشت واورادرریگ پنهان ساخت.(کتاب:مقدس،خروج،فصل 2،قسمت11)

امّادراین قسمت پاسخ هایی نیزبه این دیدگاه هاصورت گرفته است که پی برده می شودحضرت موسی به عمدیاغیرعمدیابه صورت گناه صغیره مرتکب چنان حادثه ای شده  یانه .به فرموده آیت الّله سبحانی: درپیشگاه عقل وخردووجدان بیدارموسی کوچکترین جرمی به حساب نمی آید(جعفر سبحانی ،1390،ج4،ص178)

واینکه حضرت موسی که با یاری مظلوم وکشته شدن غیرعمدقبطی که ازظالمان بوده است سزاوار عقوبت نیست وخداوندبرای پیامبرش سزاواردانسته بودکه زمان کشته شدن قبطی را دراختیاراونهاده بود.(تلخیص علم‏الهدى، على بن الحسين،1377) دراین حالت  کارخلافی وحرامی صورت نگرفته (مکارم شیرازی ،1377،ج7 ،ص124)امّادرآن شرایط اقدام چنین کاری مصلحت نبوده ونوعی بی احتیاطی و ترک اولی صورت گرفته است.(تلخیص مکارم شیرازی ،محقق احمد على بابايى،ج3،ص453) و:اگرچه قتل کافر مباح وحفظ نفس مومن واجب است اما حضرت موسی می توانست قبطی رابگیرد واز اسرائیلی بخواهد که دورشود ولیکن قتل قبطیجایز بوده است. (تلخیص سيد عبد الحسين‏ طیب 1378،ج10،ص215)

به طورکلی برای پاسخ به کسانی که قتل راصغیره می دانندوقوع قتل چهارحالت وارداست:

1-گناه عمدی مرتکب شده وقبطی سزاوارکشته شدن بوده است.

2-قتل عمدی بوده وغیرمستحق بودن وکشته شدن بود.

3-سهوبودن قتل ومستحق بودن وکشته شدن قبطی.

اولی گناهی انجام نداده نافرمانی صورت نگرفته ولی برای پیامبران چنین کاری جایزنیست چون قتل عمدوبدون مستحق بودن مقتول است.اگرقتل صغیره باشدگناهان بزرگ دیگر هم می تواندصغیره دانست چون چنین گناهانی راباعث رانده شدن مردم دانسته اندودرقتل این موردقوی تراست.اگراحتمال سهوبدهیم قتل قبیح نیست ونیازی نیست که گفته شودگناه قتل صغیره است.( (تلخیص علم‏الهدى، على بن الحسين،1377-ص124وص125)

 
ب) کار شیطانی
امّادرقسمتی ازآیه 15سوره قصص چنین آمده است:« هذامن عمل شیطان» ودرمورداینکه هذااشاره به چه چیزی است نیزنظرات گوناگونی ذکرشده است:هذابه کارخودحضرت موسی اشاره شده که کاری شیطانی بوده واگرصبری می نمودچندسال دیگرقبطی دردریاغرق می شدوبه خاطر همین موسی گرفتارشد.(تلخیص جعفر سبحانی ،1390 ،ج4 ،ص180)

وازسویی زیباجلوه نمودن این کار وترک تأخیردرکارمستحب جلب ثواب کارشیطان بوده وکارمقتول که باخداوندمخالفت نموده اورامستحق کشته شدن نموده است واین کارشیطان بوده است.(تلخیص – علم‏الهدى، على بن الحسين ،ص122)

بنابرروایت زدوخوردبین دومردکارشیطانی بوده است نه کشتن قبطی توسط حضرت موسی (محمدبن علی بن بابویه ،شیخ صدوق ،ج1-باب15)

وبرطبق نظرعلامه طباطبایی حرف (من)ابتدائی وجنسیت است وکتک کاری دومردبه خاطرعداوتی بودکه شیطان بین آنهاایجادکرده بودوعمل آنهابه شیطان نسبت داده شده است ومنجرشدحضرت موسی درکارآنهادخالت کند(محمد حسین طباطبایی ،تلحیض ،ج16،ص73)

امّانظردیگری که واردشده این است که زمانی «هذا»به عمل موسی برمی گرددکه بحث درموردقتل عمدی یاغیرعمدباشدامّااگراشاره به دعوای بین اسرائیلی وقبطی باشدهیچ اشکالی برحضرت موسی وارد  نیست .(تلخیص،محمد جواد نجفی خمینی،ج15،ص146)

ابن آشورنیزدرتفسیرخودمی نویسد:هذااشاره به ضربه ی شدیدکه باعث مرگ قبطی شدیابه خاطره مشاهده ی مرگی که باآن ضربه صورت گرفت یابه خاطرعصبیتی بودکه باعث مرگ قبطی شدوآن عصبانیت راعمل شیطان دانست که باعث قتل نفس شده که کارقبیحی است واین قتل نفس ناشی ازوسوسه ی شیطان است درحالیکه اصل نفس انسان خیراست وانحراف امری غیرفطری وباتحریک شیطان سورت می گیرد.(تلخیص، ابن عاشور محمد بن طاهرج20-ص31)

 

 

اظهارنظر
اگرعمل شیطانی اشاره به نزاعی که بین اسرائیلی وفرعونی داده شودصحیح به نظرمی رسداینگونه حضرت موسی (ع)به خاطردفاع ازمظلوم مداخله نمودندوبااینکه می توانستندباروش دیگری جلوی خصم رابگیرندودچارمشکلی نشوندعجولانه مشتی برقبطی زدندوباعث مرگ اوشدندوبااین کارتنهاخودرابه دردسرانداختند.

 

 

 

ج) ظلم به خویشتن
طبق آیه «   قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي‏ فَاغْفِرْ لي‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (/16قصص) (سپس) عرض كرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، كه او غفور و رحيم است!  » دراینجا دیدگاه هایی ازمفسران اهل سنت وشیعه درذیل آیه آورده شده  تامعصومیت حضرت موسی(ع) نسبت صفت ظلم واستعفارایشان درموردارزشیابی قرارگیرد.

به فرموده ی امام رضا(ع):منظورازظلم کردن درآیه این است که حضرت موسی باواردشدن به شهر،خودرادرشرایطی قراردادکه نمی بایست درآن شرایط قراردهد.لذاحضرت موسی گفت :فافغرلی یعنی مراازدشمنانت بپوشان تابه من دست نیابندومرانکشندوخداونداوراآمرزیده واوسترکننده آمرزیده ومهربان است.( (محمدبن علی بن بابویه ،شیخ صدوق ،ج1-باب15)

به نظرعلامه طباطبایی اعترافی ازسوی حضرت موسی (ع)دربرابرخداصورت گرفته به خاطراینکه خودرابه خطرانداخته ومنظورآمرزش گناه نمی باشدبلکه اوازخدامی خواهدازعواقب این عمل اورانجات دهد.(،تلخیص علامه محمدحسین  طباطبایی ،1374|،ج16،ص24)

درنظردیگرآمده است:چون فعلش قبیح بوده است پشیمان می شودواستغفارمی کند.( تلخیص ، طوسى محمد بن حسن ،ج8،ص137)

مغنیه درتفسیرخودچنین می نویسد: هرکوتاهی درحق خداوندمتعال صورت بگیردانبیاواولیابه عمل خودنسبت  می دهندودرمقابل اودعاواستغفارمی کنندواین دلالت نداردبراینکه گناهی مرتکب شده باشندیااینکه مقصرباشند.

(تلخیص ،محمدجوادمغیه ،1424 ق‏،ج6،ص55 )

طبق نظرسیدمرتضی نیزظلم کار بی  موقعی است وکارحضرت موسی عجولانه بودوباعث آوارگی اوشدوطلب مغفرت حضرت نیزبه خاطراین بودکه مقام پیامبران می طلبدحتی ازچنین کارهایی بپرهیزندوحضرت موسی

کارخودرابامقام پیامبری اش سنجیدومطابق ومناسب باآن نیافت لذاازخداوندطلب بخشش نمود.             

.عبدالحسین طیب نیزاشاره به صراحت آیه داردومی نویسد:قتل قبطی جایزبودوبه خاطرهمین خداوندحضرت موسی رابخشید. اگرجایزنبودحق الناس وظلم محسوب می شدوتاحق مظلوم ازطریق قصاص یادیه پرداخت نمی شدخداونداورانمی بخشید.( سیدعبدالحسین طیب،1378، ج10،ص216)

بنابرنظرسمرقندی ،خداوندحضرت موسی رابه خاطرگناه و(ذنب)اوبخشیده است.  ( نصربن محمد بن احمدسمرقندى،ج2،ص602)

 عبدالکریم خطیب درتفسیرخودنوشته: اگرقتل خطئی هم باشدبه هرحال گناه وذنب است وگناه ،بزرگ است به خصوص درموردکسی که برگزیده ی پیامبری می باشدولیکن مغفرت خداوندفوق هرذنبی است وکسی که از روی اخلاص توبه وطلب مغفرت می کندنیزدارای عظمت است.تخلیص (عبدالکریم خطیب ، ج10،ص324)

میبدی نیزدرتفسیرآورده :حضرت موسی (ع)گناه صغیره مرتکب شده واجب بوده ازآن استغفارکندزیرااگرتوبه نکنداصرار برآن می شودو اصرارهم منجربه گناه کبیره می گردد.(تلحیض احمدبن ابی سعدرشیدالدین میبدی ،1371،ج7،ص281)

 

د) ضالین
وهمچنین جمله ای که فرعون به حضرت موسی گفت.« وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتي‏ فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرينَ (19/شعرا) و سرانجام، آن كارت را (كه نمى‏بايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!»                                                                                                                 موسی پاسخ آن راداد:« قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ  »(شعرا/20)شعرا  (موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بى‏خبران بودم! » ایشان ضالین رابه خودنسبت داده است لذاشبه ای پیش می آیدکه ضلالت وگمراهی باعصمت آن حضرت منافات داردودراین جابه بررسی معنای ضلالت ودیدگاه هایی دراین زمینه پرداخته خواهدشد.

اماضل به معنای فراموش کردن همانگونه که درآیه 282بقره خداوندحکیم اینگونه بیان داشته :«… ِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏.. » تا اگر يكى از آن دو زن [واقعيت را] فراموش كرد، آن ديگرى او را يادآورى كند وگاهی ضالین به معنای غایب ومخفی شدن به کارمی رودمانندآیه 1سجده «  وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي‏ خَلْقٍ جَديدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُون‏»«و [منكران لجوج‏] گفتند: آيا زمانى كه [پس از مردنمان بدن ما ريز ريز شد و پوسيد و] در زمين گم شديم، آيا به راستى ما در آفرينشى جديد در خواهيم آمد؟ [نه اينكه اين لجوجان متكبر فقط منكر قدرت حق باشند] بلكه آنان منكر ديدار [قيامت و محاسبه اعمال به وسيله‏] پروردگارشان هستند  »وحضرت موسی درمقابل فرعون می گوید:من ازعاقبت این کار بی خبربودم ونمی دانستم که باعث مرگم می شودوسرانجام آن برایم مخفی شد.تلخیص (جعفرسبحانی ،1390 ،ج4،تلخیص،ص183-184)

دراینجاضالین ازماده ی ضلال به معنی رهاکردن راه مستقیم وفقط به گمراهان نیست چراکه حضرت موسی بابه خطرانداختن جان خودراه سلامت رارهانمودوآواره بیابان شد.( ناصر مکارم شیرازی ،1377،ج7 ،تلخیص،ص124)

امادیدگاه جمعی ازمفسران قران نیزموردتوجه است.همچون آلوسی که بیان داشته ضلالت وضلال محبت است.قتل قبطی ازجهت این که حضرت موسی ازمحبین خدابوده واین دوستی، باعث شده که درعاقبت کارخودنیاندیشد. (سید محمودآلوسی،1415،ج10،تلخیص ص69)

بنابر نظر دیگری :ضالین یعنی اینکه حضرت موسی خودراازجاهلین دانسته ونمی دانسته که قتل به اومی رسدواین اشتباه از او صورت گرفته است.تلحیض(محمدباقرناصری-ق1413-ج2-ص448)

محمدبن عمرمی نویسد:موسی گفته:فراموش کردم اینگونه زدن منجربه قتل می شود.( محمد بن عمر نووى جاوى،1417،ج2،تلخیص ص145 )

ازنظرآقای مکارم حضرت موسی توریه نمودوظاهرش این بودکه درآن زمان راه حق نیافته وبعداخداوندراه حق رابه اونشان داده ولی درباطن قصدش این بودکه ندانسته باعث دردسرخودشده ولی اصل کارحق بوده (ناصر مکارم شیرازی ،ج15، تلخیص ص305)

واین موافق مضمون حدیث امام رضا(ع)است که فرمود:موسی گفت:من آن کاررادرموقعی انجام دادم که راه راگم کرده واشتباهی به آن شهردرآمده بودم وقتی ازشماترسیدم فرارکردم وپروردگارم به معن حکمت بخشیدومراازجمله پیامبران قرارداد.)( محمدبن علی بن بابویه ،شیخ صدوق ،ج1-باب15)

علامه طباطبایی بانظربه دیدگاه هاپاسخ هایی درقبال آنهاارائه نموده اند:حضرت موسی گفت: عمدااین کارکرده است می نویسد:این صحیح نیست این کارراعمداکرده بودولی به منظور تأدیب قبطی که منجربه قتل اوشد.(علامه طباطبایی، ج15-تلخیص ص367)

ازنظراینکه ضلالت رابه معنای محبت خداوندمعنانموده اند اادب قرآن به دور است که چنین امری صورت گیرد.(علامه طباطبایی-ص367)

اظهار نظر
باتوجه به دیدگاه هامی توان به این نتیجه رسیدکه حضرت موسی (ع)باتوجه به شرایطی حاکم ظالم زمان که داشت می دانست قضاوت عادلانه ای درباره ی این حادثه برای اونخواهندداشت وخطای او منجربه قتل اومی شدوچون اورسالت بالاتری نسبت به قوم خودداشت وکشتن یک قبطی ازقوم کفرهم صدمه ای به رسالت اونمی زندتنهاکاری عجولانه بوده که دشواری هایی رابرای اودرادامه راه داشت به فرعون پاسخ داده که تنهااشتباهی بودکه خودم رابه دردسرانداختم  واین نوع گفتارنشان ازتنافی باعصمت آن حضرت  نمی باشد.

 

 

2. فراموش کاری حضرت موسی(ع)
ماجراازآن جایی آغازمیشودکه برای تربیت نفوس وسیرسلوک الهی پیامبران درمسیری ازانتخاب قرارمی گیرندوداستان خضروموسی (ع)نیزیکی ازالگوهایی است که درباب علمی واخلاقی به آن توجه خاصی شده است(ناصر مکارم شیرازی ،1384،ج1،تلخیص ص383  )ودرقرآن اینگونه ازآن یادشده: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً »«پس بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه او را از نزد خود رحمتى داده و از پيشگاه خود دانشى ويژه به او آموخته بودي» (65-کهف)

بااین وجوددربرخوردباآیات« وَ ما أَنْسانيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً »«خدمتگزارش گفت: آيا ندانستى چون كنار آن سنگ جاى گرفتيم، من ماهى را از ياد بردم و آن با وضعى شگفت‏انگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد كه آن را به ياد داشته باشم. (63/کهف)

«و قالَ لا تُؤاخِذْني‏ بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْني‏ مِنْ أَمْري عُسْراً »«گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مكن و در كارم به من سخت مگير. » (73/ کهف) تناقضاتی پیش آمده پیرامون اینکه آیانسیان حضرت موسی منافاتی باعصمت ایشان داردیاخیر؟این که حضرت موسی درتعهدی که باحضرت خضرمی دهدتادرمسیرازاوبی صبرانه وعجولانه پرسش می کندچگونه می توان پذیرفت رفتاراوباعصمت ایشان متناقض نیست؟دراین موضوع به بررسی چنددیدگاه پرداخته تابتوان این احتمالات وتناقضات درخصوص عصمت حضرت موسی(ع) راحل نمود.

 

 

دیدگاه ها
علامه چنین تفسیرنموده:حضرت موسی هم فراموش کردکه بپرسدماهی روی سنگی بودکه لب دریاگذاشته وگم شدن ماهی علامت دیدارباخضربود،نه زنده شدن آن واین فراموشی به شیطان نسبت داده شده وتنهااین اتفاق علامتی بوده که موسی رابه عالم برساند(علامه ی طباطبایی، ج13 ،تلخیص ص473)   

مراغی می نویسد:شیطان باعث فراموشی بودزیرانشانه ی ظفرورسیدن به مطلوب بوده (احمدبن المصطفی مراغی،ج15ص178 )   

 

به نظرسیدابوالحسین طیب نسیان دراینجابه معنای این است که یوشع برای وضوگرفتن ماهی راروی سخره ای گذاشت وماهی توسط آبی وضوی اوحیات یافت وسوی دریارفت ویوشع ازاین حادثه متعجب شدواین باعث ترک اولایی شدکه نتیجه ی اغواگری شیطان است.وآن فراموشی نبود.( سیدعبدالحسین طیب،  ش1378،ج8، تلخیص ص380 )

نظردیگربراین باوراست که جمله فراموشش کردم ازجانب یوشع است که می گوید:(یادم رفت که به توبگویم ماهی رافراموش کرده ام)وبه واقع زبان عذرخواهی است.وگاهی نسیان به معنای ترک وفقدان استوبه واسطه ی شیطان یوشع ترک نمودکه افتادن ماهی دردریارایاداواندازد.خلاصه(حسين بن احمد حسينى شاه عبدالعظيمى، 1363 ش‏، ج8،تلخیص ص84)

وبازآن رابه یوشع نسبت داده اندنه حضرت موسی.نسیان:فراموشی کردماهی دردریارفت رابه موسی بگویدونسبت آن به شیطان داده شده ویوشع پیامبربودومعصوم واینجاشیطان آن هارانوعی اذیت نموده است. (علی اکبرقرشی، 1377، ج6،تلخیص ص29)

نسیان به معنای:فراموشی کردوخواسته اش رایابه معنی ذهل، (راغب اصفهانی 1383،کتاب الفاء) غفلت نمودازیافتنش به خاطرعدم احتیاج به آن .یابه معنای تغلیب. (حسن مصطفوی،1360،باب غلب)

بنابراین کسی که فراموش کرده بودتاآن اتفاق عجیب رابه موسی خبردهد (محمدجلال الدین قاسمی،ق1418،ج7ص47)

نسیان درمسائل عادی روزمره نه امورتبلیغی نسیان دوستش ماجرای ماهی ارتباط بایافتن مردعالمی داردکه دیرتر به عالم دست یابند.(اغواگری شیطان)(ناصر مکارم شیرازی ،ج12 تلخیص ص483)

به خواب رفت موسی ویوشع وضوساخت قطره ی آب برماهی بریان چکیدزنده شدوبه طرف دریارفت یوشع متحیرشدموسی بیدارشدامادرموردماهی پرسشی نکردوچون تعجیل به سفرداشت(اسماعيل حقى بروسوى ،ج5،  تلخیص ص265 ‏)

موسی هم فراموش کردکه بپرسد-ماهی روی سنگی لب دریاگذاشتندگم شدن ماهی علامت دیدارباخضربوده نه زنده شدن آن ماهی. خداداناتراست و اگرفراموشی رابه شیطان نسبت دهداشکال نداردو علامتی بودکه موسی رابه عالم برساند.(علامه طباطبایی ،ج13،تلخیص ص471)

 

 

برطبق آیه«قالَ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي‏ لَكَ أَمْرا»ً «گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شكيبا خواهى يافت، و هيچ فرمانى را از تو مخالفت نخواهم كرد» (69کهف) حضرت موسی  وعده می دهدکه به زودی خواهیددیدصبرمی کنم وتورامخالفت وعصیان نمی کنم ولی وعده ی خودرامقیدبه مشیت خداکردتااگرتخلف نموددروغ نگفته باشد.

 

3. خشم  موسی برهارون وانداختن الواح
شبهه ای که مطرح شده مربوط  است به آیات «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُوني‏ مِنْ بَعْدي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ »«قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‏ فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْني‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»(150/151 اعراف)

«و هنگامى كه موسى [پس از آگاهى از آن پيش آمد خطرناك‏] خشمگين و بسيار اندوهناك به سوى قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشينانى برايم بوديد، آيا [با پرستش گوساله‏] بر فرمان پروردگارتان [كه در تورات آمده‏] پيشى گرفتيد [و صبر نكرديد تا من بيايم و فرمان خدا را به شما ابلاغ كنم؟] و الواح را افكند و سر برادرش را گرفت [و] او را به سوى خود مى‏كشيد. [هارون‏] گفت: اى فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديك بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه كردنم دشمنْ شاد مكن، و [هم‏طراز] باگروه ستمكاران قرار مده.  [موسى‏] گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمتت درآور، كه تو مهربان‏ترين مهربانانى. » (ترجمه  حسین انصاریان،1383)

هنگامی که حضرت موسی (ع)خشمگین واندوهناک به سوی قوم خودبازگشت بعد ازآن که برای دریافت تورات وقوانین واحکام آیین خودبه میقات رفت وهارون راجانشین خوددربین بنی اسرائیل قرارداده بودولی لحظه  بازگشت باصحنه ی گوساله پرستی قومش مواجه شد.

الواح تورات رابه دورافکند؟به هارون اینگونه گفت؟مامنعک:چه باعث شده وقتی دیدی آنان گمراه شدندازمن پیروی نکردی آیابافرمان من مخالفت کردی؟

 

حضرت موسی (ع)زحمات زیادی برای قومش متحمل شده بودتاآنهارادرراه توحیدهدایت کندعکس العمل شدیدوفریادکشیدن برسرهارون وافکندن الواح واین نشان دادن زشتی وعمل فاجعه ای بودکه بنی اسرائیل برای خودایجادکرده بودندوانحراف ازتوحیدمسأله ی کمی نبوده است که حضرت موسی درظاهربه قوم خودابرازنموده است.والبته  بعضی اعتقاددارندالقاءبه معنای برزمین گذاشتن وبه سراغ کاری رفتن است.

چنین رفتارموسی به خاطرمرتدشدن بنی اسرائیل براساس ایه  « وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ »( 54/ بقره)

«و [ياد كنيد] زمانى كه موسى به قومش گفت: اى قوم من! قطعاً شما به سبب معبود گرفتن گوساله به خودتان ستم ورزيديد، پس به سوى آفريننده خود بازگرديد، و [افرادى از] خودتان را [كه گوساله را به پرستش گرفتند] بكشيد كه اين [عمل‏] براى شما در پيشگاه آفريدگارتان بهتر است. پس خدا [به دنبال اجرا كردن دستورش‏] توبه شما را پذيرفت زيرا او بسيار توبه‏پذير و مهربان است. »ومجازات شدن سامری درآن شرایط واجب بوده است.

عمل سامری مسأله ی کمی نبودوممکن بودقومش به راحتی ازعمل زشت خوددست برندارندواثرسوءآن درذهن هاباقی می ماند.حضرت موسی (ع)ابتدابه سراغ برادرش هارون رفت واوراموردبازجویی قراردادواگرمی خواست ازهمان آغاز دیگران رابگیرد،کارصحیحی نبودوقومش بادیدن این کارحساب کارخودرانمایندکه خطای آنان چه بزرگ بوده است لذا وقتی بی گناهی برادرش ثابت شدهارون گفت:(این گروه مراتنهاوناتوان گذاشتند.(ناصر مکارم شیرازی،1377،تلخیص ص131) «… قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‏ فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ… »«[هارون‏] گفت: اى فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديك بود مرا به قتل برسانن »(150/اعراف)

خداوند درآیات جملاتی که همراه باتأسف،توبیخ،تهدید، مهربانی همراه است رابه کاربرده: توبیخ  « قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى‏ أَثَري وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى»‏ «گفت: پروردگارا! من به سوى تو شتافتم تا خشنود شوى. آنان گروهى هستند كه اينك به دنبال من مى‏آيند  » (طه/84) پس ازمن،بدجانشینانی برایم بودید.آیادرموردفرمان پروردگارتان عجله نمودید-آیامدت جدایی من ازشمابه طول انجامید.

 

 

لحن همراه باعطوفت وتأسف:«…یا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدي» (طه/86)«گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما [درباره نزول تورات‏] وعده‏اى نيكو نداد؟ آيا زمان آن وعده بر شما طولانى آمد يا خواستيد كه خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد؟!»(ترجمه حسین انصاریان) «»

زبان تهدید: «قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِي»‏ (85/طه)« [خدا]  گفت: اى موسى! ما به راستى قوم تو را پس از آمدن تو امتحان كرديم و سامرى آنان را گمراه كرد.  »   درواقع برخوردهای حضرت موسی بابنی اسرائیل غضب کنترل شده بوده.

به نظرعلامه آگاهی یافتن پیامبرخدا ازحادثه انحراف درقومش توسط سامری درهمان میقات باعث خشم موسی نشدزیرا که غضب قوه ی دافعه ای است که باورودبه صحنه حادثه محقق می شود.(علامه طباطباییْ ج8ْتلخیص ص338)

برطبق نظر سیدعبدالحسین طیب، انداختن الواح ترک اولی بوده که ازسوی حضرت موسی صورت گرفته وهارون وکسانی که گوساله پرست شدندنیزبایدازجمع گوساله پرستان خارج می شدند اماچنین کاری انجام ندادندآنهاهم ترک اولی مرتکب شدندواستغفارهم نه تنهابه خاطرترک اولی بلکه به خاطراین بوده که حق معرفت وعبادت خداوند را ادا نکردند.( سیدعبدالحسین طیب،1378، ج5،تلخیص ص467)

ایت الله مکارم می نویسد:کاری که حضرت موسی (ع)انجام داد در آن لحظه کارطبیعی بود.واظهارغضب اینگونه اثرتربیتی بیشتری داشت تازمانی بخواهدباکلام لین آن هارانصیحت کند.( ناصرمکارم شیرازی ،1421،ج5 تلخیص ص228)

‏ فخرالدين رازى در تفسیر خود نوشته:درقرآن القی الواح آمده امّاانداختن ازآن جهت که بشکندوجودنداردواین جرأت عظیمی برکتاب خداست ومثل این کارشایسته پیامبران نیست.سرهارون رابه طرف خودکشاندنه به خاطراهانت وخفیف کردن اوبلکه برای اینکه آن چه اتفاق افتاده کشف شود.( ‏ فخرالدين رازى ،ج2،تلخیص372)

 

 

 

قشیری می نویسد: بالطافت سراوراگرفت وارتکاب ذنب ازسوی بنی اسرائیل بودوعذرخواهی ازسوی موسی وهارون بود،که این شرط خلوص عبودیت است.(عبدالکریم بن هوازن قشیری، ج1،تلخیص ص573)

و بعضی اقوال براین باورند که حضرت موسی (ع)الواح راانداخته والواح راشکست وازطرفی هم قوم بنی اسرائیل هارون رابیشتردوست داشتندچون لین الغضب بودوموسی هنگام بازگشت باخشم زیادموی اوراگرفت وازاین که به اواطلاع نداده بودبازخواست نمودوهارون هم ماجرارابازگونمودوموسی عذراوراپذیرفت وبنی اسرائیل ازکفرخودتوبه نمودند.( احمدبن ابی سعد-رشیدالدین میبدی،1371،ج6،تلخیص ص165)

 

اظهار نظر
براساس دیدگاه های متفاوت ازمفسرین ،آنچه مطابق با عصمت پیامبران الهی است برخوردهای عقلانی ومتناسب باموقعیت هایی است که باآن مواجه بودند وحضرت موسی نیز رفتاری نمودند که منافاتی بامقام عصمت ایشان نداردونمی توان نظراتی که خشم ایشان رابه رفتار پیامبر الهی نسبت می دهند،پذیرفت.

 
 
 
 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری
به نظرمی رسددرموردعصمت انبیا دربین شیعه اتحاد نظر بیشتری ی نسبت به اهل سنت وجود دارداما

بابررسی های بیشتر درکتب ومنابع  شیعه وسنی می توان به پاسخ بهتر وصریح تری دراین موضوع دست یافت وبازهم باب تحقیق دراین زمینه بازاست.

 

پیشنهادات
به خاطر وجود منابع اهل سنت که به زبان عربی است ونظراتشان هم گاهی متفاوت است لازم می شودپژوهشگران  درترجمه عربی هم  تقویت شوند تابتوانند مقالات ونوشتار بهتری ارائه نمایند.

 

 

 

 

 

 
 
 
 

 

منابع
 

قران کریم

کتاب مقدس،خروج،فصل2.

1.      ‏ طيب سيد عبد الحسين‏، اطيب البيان في تفسير القرآن ، تهران ،انتشارات اسلام ،1378.

2.      ‏ فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت‏ ،دار احياء التراث العربى‏،1420 .

3.      ،طباطبایی ،محمدحسین،موسوى همدانى سيد محمد باقر،  ترجمه تفسير الميزان‏ ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم ،‏1374 ش‏.

4.      ابن عاشور محمد بن طاهر ،التحرير و التنوير.بی تا،بی جا،

5.      ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرودار، تفسير القرآن العظيم، بيروت‏،  الكتب العلمية، منشورات محمدعلى بيضون،‏ 1419 ق‏.

6.      انصاريان،  حسین، ترجمه قرآن، قم، انتشارات اسوه، 1383.

7.      آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت،دارالكتب العلميه‏، 1415.

8.      بابايى احمد على ، برگزيده تفسير نمونه ،دار الكتب الاسلاميه‏ تهران‏ ،1382.

9.      بابویه ،محمدبن علی شیخ صدوق، مترجم:محمدتقی نجفیاصفهانی،ج1،باب 15.

10.  حسينى شاه عبدالعظيمى ،حسين بن احمد، تهران، انتشارات ميقات‏ ، ،1363 ش‏.

11.  حسينى، شاه عبدالعظيمى، حسين بن احمد، تهران،‏انتشارات ميقات، 1363 ش.‏

12.  حقى بروسوى اسماعيل، تفسير روح البيان، بيروت‏، دارالفكر، بى تا.

13.  خطيب ،عبدالكريم،‏ التفسير القرآنى للقرآن‏، تفسير قرآن به قرآن.بی تا،بی جا،

14.  راغب اصفهانی،ابوالقاسم،حسین بن محمدبن فضل، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظالقرآن،مولف ؛ ترجمه و تحقیق همراه با تفسیر، ،لغوي و ادبی قرآن از غلامرضا خسروي حسینی، تهران، المکتبه المرتضویه لاحیاء آثارالجعفریه، 1383.

15.  رشيدالدين ميبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الاسراروعدة الابرار ،تهران، انتشارات امير كبير، 1371.

16.  سبحانی،جعفر،منشور جاوید،ج4،قم،مؤسسه امام صادق(ع)،چاپ پنجم،1390.

17.  سمرقندى، نصربن محمد بن احمد بن، بحرالعلوم،بجا، بی تا.

18.  طوسى محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن ‏، بيروت ،دار احياء التراث العربى‏ .‏

19.  علم‏الهدى، على بن الحسين، تنزيه الانبياء، پژوهشى قرآنى درباره عصمت پيامبران و امامان عليهم السلام،  آستان قدس رضوى، شركت به نشر - ايران - مشهد مقدس،اول ، 1377 ه.ش.

20.  فیومی ، احمدبن محمد،  المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی ،  قم: دار الهجره ، 1414ق . 1372

21.  قاسمى، محمد جمال الدين ، محاسن التاويل، بيروت،دار الكتب العلميه،‏ 1418 ق.‏

22.  قدردان قراملکی ،محمد حسن ،کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت ،سایت بازار قائمیه.

23.  قرشى، سيد على اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت‏، 1377.

24.  قشيرى، عبدالكريم بن هوازن،لطايف الاشارات‏،الهيئة المصرية ،العامه للكتاب، مصر.بی تا، بی جا.

25.  مراغى، احمد بن مصطفى،م،تفسير المراغى‏، بيروت،‏داراحياء التراث العربى.بی تا،‏

26.  مصباح يزدى ،محمد تقی ، آموزش عقايد (دوره سه جلدى در يك مجلد)،نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى  ؛ چاپ هفدهم: بهار 1384 .

27.  مصطفوی، حسن.(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،تهران،بنگاه ترجمه ونشرکتاب -ش1360)

28.  مصطفوى حسن‏، التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏، تهران‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏،1360 ش‏.

29.  مغنيه، محمد جواد،تفسير الكاشف، تهران،دار الكتب الإسلامية، 1424 ق.‏

30.  مکارم شیرازی،ناصر،الامثل فی تفسیرکتاب الله المنزل،مدرسه امام علی بن ابیطالب، ج5،قم، ق1421.بی جا،

31.  ———- اخلاق در قرآن ج1 ،قم،مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، 1425ق، 1384.

32.  ———پیام قران ج7،تهران، دار الكتب الإسلامية،چاپ چهارم،1377ش.

33.  ———تفسیر نمونه ج3، تهران، دار الكتب الإسلامية،1374.

34.  ملاحويش آل غازى عبدالقادر، بيان المعانى، دمشق، مطبعة الترقى، 1382 ق‏.

35.  ناصرى محمد باقر ،مختصر مجمع البيان‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏.

36.  نجفى خمينى، محمد جواد، تفسير آسان‏ْ، تهران، انتشارات اسلاميه‏ ،‏ 1398 ق‏.

37.  نووى جاوى، محمد بن عمر،مراح لبيد لكشف معنى القرآن المجيد، بيروت‏،دار الكتب العلميه‏، 1417 ق.‏

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.