زهد در آیات و روایات «زهرا مختاری»

 

زهد در آیات و روایات

 

چکیده

    یکی از فضایل والای انسانی که مورد توجه تمام ادیان توحیدی به ویژه دین اسلام است، زهد می باشد زهد به معنای بی رغبتی و عدم گرایش قلبی به چیزی  است و از این که انسان ضمن برخورداری از دنیا، آن را بر آخرت ترجیح ندهد.،و پرهیز از جاذبه های دنیا و متوجه ساختن دل به خداوند و آخرت از طریق عبادت و ذکر خداوند.

 عواملی که باعث ایجاد روحیه زهد  در انسان مشود می توان به:  جهان شناسی و یقین به حقیقت و مبدأ هستی، بینش صحیح به معاد و آخرت و اعتقاد به بقای آن، شناخت درست دنیا (دنیا شناسی)، خودشناسی اشاره کرد البته منظور زهداسلامی است زیراتفاوت زهد با رهبانیت در این است که رهبانیت بریدن از مردم و روی آوردن به عبادت است براساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جداست، یا باید به عبادت پرداخت یا باید متوجه زندگی و معاش بود. اما زهد اسلام مسئله جدابودن حساب این جهان و آن جهان را مطرح نمی کند بلکه این دو جهان به هم مرتبط است و زهد اسلامی در متن زندگی قرار دارد. انواع زهد را می توان این گونه تبیین نمود : زهد در حرام، زهد در مشتبهات، زهد در حلال، زهد در ما سوی الله.

کلیدواژه ها :رهبانیت  ، دنیا ،آخرت، قناعت ، زهد.

 

مقدمه                         

یکی از آموزه های اخلاقی دین اسلام ،زهد است.  که در حوزه عرفان نیز یکی از مراحل سیر و سلوک       می باشد. آثار زهد را می توان  ، در زندگی دنیوی و اخروی،فردی و اجتماعی مشاهده کرد.

زهد در طول تاریخ بشر به خاطر حس خدا دوستی و عدم رضایت به دنیا مورد توجه بوده است. و خداوند نیز برای تایید این فضلیت اخلاقی پیامبران را فرستاد تا مردم با آگاه کردن مردم ،ازاینکه ارزش انسان به ایندنیا نیست بلکه هدف خلقت انسان چیزی بالاتر و با ارزش تر است.پرهیز دهند.وپیامبران و ائمه معصومین(علیهم السلام)نه تنها با گفتار بلکه با کردار و عملکرد خویش مردم را به سوی و مشی زاهدانه در زندگی فرا خواندند.

ولی متاسفانه فکر انحرافی در بشر ایجاد شده وزهد را با عزلت طلبی و ترک دنیا و بطور کلی ،رهبانیت اشتباه گرفتند و با رفتن به کوهها و ریاضت و ترک لذت و نعمت های  دنیا ،خواهان کسب لذات  اخروی شدنددر حالی که خداوند دنیا را مقدمه آخرت قرارداده است و اگر غیر از این بود ،پس  نعمتهای دنیوی بیهوده آفریده شده و این برخلاف حکمت و علم خداوند بود.ولی حقیقت زهد یعنی در عین داشتن و استفاده از نعمتها و لذات دنیوی  دلبسته نبودن به آنهاست.

در این پژو هش ،حقیقت زهد درقرآن و کلام معصومین (علیهم السلام) بررسی می شود.که آنها به عنوان اسوه زهد در تمام زندگی دست از کار و تلاش برنداشتند و دنبال درآمد اقتصادی بودند ولی هیچگاه دلبسته به دنیا نبودند و این را می توان با گاشتن نخل و حفر چاه و وقف کردن بر فقرا دریافت.و حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) با نگرش خاص و منحصر به فرد زهد را تعریف می کنند . اینکه اگر دنیا به تو داده شد خوشحال و مغرور نشوی و اگر از دست دادی غمگین و نا امید نشوی .

 

1.معانی زهد

الف:زهد در لغت

زهد در لغت از نظر ریشه، به معنای چیزکم. زهید به معنای چیزکم است و او مردی اهل زهد است. یعنی مال کمی دارد.( احمد بن فارس،1404ق، ص30)«الزُهدُ مِن الشیء خلاف رَغبَۀ فیه» ؛زهد نسبت به چیزی عبارت است از بی رغبتی، اعراض و روی گردان و عدم تمایل و گرایش قلبی است نسبت به آن.( طریحی، 1357ش، ص296)

ب:زهد در اصطلاح

عبارت است از دل برداشتن از دنیا و اکتفاکردن به مقدار ضرورت آن برای زندگی. و یا به عبارت دیگر، پشت کردن به دنیا و روآوردن به آخرت. بلکه هرکه از غیرخدا قطع نظرکند و رو به سوی خداوندآورد. به بالاترین درجه زهدرسیده است. اما اگرکسی از غیرخداقطع دست بردارد اما به طمع بهشت و نعمت های آن به درجة زهد رسیده است امانسبت به کسی که فقط خدارا طلب کند ونه به طمع و ترس درجه پایین تر زهد قرارگرفته است.( نراقی، 1386ش،ص301)

          شهید مطهری درباره زهد می گوید: « زهد یعنی اعراض و بی میلی. اما بی میلی دو گونه است: طبیعی و روحی.بی میلی طبیعی یعنی اینکه طبع انسان به چیزی تمایل نداشته باشد مانند بیمارکه طبعش میل به غذاومیوه ندارد.که اینگونه بی میلی ربطی به زهد بی معنی مصطلح ندارد. اما بی میلی روحی و قلبی آن است که اشیایی که موردتمایل و رغبت آدمی است نسبت به آن ها بی میل باشد که از نظر اندیشه وآرزوی انسان که درجستجوی کمال و سعادت است هدف و مقصودنباشد و هدف و مقصود او چیزی مافوق اموردنیوی باشد خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساساً ازنوع مشتهیات نفسانی نباشد. بلکه ازنوع فضائل اخلاقی باشد. از قبیل شرافت، عزت، کرامت و یا ازنوع معارف الهی مانند ذکرخداوند، محبت و تقرب به ذات خداوند. پس زاهد یعنی کسی که توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته ها عبورکرده و متوجه چیز دیگر شود.پس بی رغبتی زاهد از ناحیه اندیشه و آمال و ایده و آرزوست نه از ناحیه طبیعتش. (مطهری، 1376ش،ص208)

2.زهد در قرآن کریم

کلمه زهد با توجه به تعاریفی که برای آن بیان شد. در معنای لغوی آن فقط یک بار در قرآن آمده است: «و کانوا فیه من الزاهدین»( سوره یوسف،آیه20) با بررسی آیات قرآن کریم می توان به این نکته رسید که اهداف و مبادی زهد و معنای اصطلاحی آن در قرآن آمده است.

1-2 .ماهیت پدیده های مادی و دنیوی:

          «وماأوتیتم مِن شَیءٍ فمتاعُ الحیاة الدنیا و زینتها و ما عندالله خَیرٌ و أبقی أفَلا تعقلون».(سوره قصص،آیه60.)«و آن چه از نعمت های این عالم به شما داده شده متاع و زیور بی قدر زندگانی دنیاست و آن چه نزد خداست بسیار برای شما بهتر و باقی تر است. اگر فهم و عقل کار بندید.»

این آیه، همانند آیات دیگر، در مقام معرفی ماهیت و حقیقت اشیاء و اموری که در اختیار آدمی قرار داده شده و جایگاه آن ها را در زندگی دنیا معرفی نموده است.

علامه طباطبایی در معنای آیه می نویسد: « جمیع نعمت های دنیویه که خداوند به شما عطا نموده است، کالا و زینتی است که این دنیا- که نزدیک ترین حیات شماست- بدان آراسته می شود و همه این ها نابود و فانی می شوند و ثواب الهی در عالم آخرت که از ناحیه تبعیت هدایت الهی و ایمان به خدا حاصل می شود، بهتر و پاینده تر می باشد. پس سزاوار است که آن را بر کالا و زیور دنیا ترجیح دهید. » (طباطبایی،ج 16،1417ق ، ص62.)

با بررسی این آیه به این نکته می توان پی برد که خداوند با فراخواندن به تعقل و تفکر درباره نعمت های دنیا وآخرت، انسان را به قضاوت می خواند. ولی نمی توان با این معنا توجیه گر بدبینی به نظام آفرینش و کوچک شمردن امور دنیوی باشد. و این ها نشان دهنده ی این است که آدمی نباید به این امور قانع و دلخوش باشد. پس صرف ناچیزی و فنا پذیری و متاع و زینت بودن آن ها، نقصان و نکوهش متوجه آن ها نمی شود. اگر این نعمت ها در جایگاه خود استفاده شوند وسیله کمال و تعالی روح آدمی می شود.

علامه جعفری در این باره می گوید:«ما می توانیم یک اشتباه بزرگ را مرتفع سازیم که دامنگیر عده ی فراوان از مردم گشته، بلکه متأسفانه گاهی عده ای  از صاحب نظران را هم  به انحراف فکری می اندازد که اعراض از دنیا یعنی چه؟ مگر می توان در این دنیا بدون اهتمام در امور حیات طبیعی، زندگی صحیح و سالم و مستقل را به دست آورد. » (جعفری، ، 1362، صص151-150.)

حال با تفکر درباره ماهیت دنیا و مقایسه آن با آخرت به پذیرش جدایی ناپذیرحساب دنیا و آخرت می توان پی برد. و باعث بهره گیری درست از نعمت های برای مقاصد والا ابدی استفاده می شود. و آن چه در زبان آیات و روایات اولیای دین ظهور یافته، اندازه نگاه داشتن در برخورداری از آن هاست که این معنای حقیقی زهد است، نه تحریم و ترک مطلق دنیا که نه تنها مطلوب نیست بلکه مبغوض مشیت الهی هم هست.در واقع خداوند این دنیا را خانه عمل و آمادگی برای جهان آخرت قرار داده و ظرف ظهور توانایی های بالقوه و به دست آوردن کمالات والای انسانی  قرار داده است.

 2-2 . زینت دنیا وآزمایش الهی :

الف: «إنّا جعلنا ما علی الارض زینةً لها لِنَبلوهُم أیُهُم أحسن عملاً . و انّا لجاعلون ما علیها صعیداً جرزاً (سوره کهف ، آیه8-7.) ما آنچه در زمین جلوه گر است زینت و آرایش  زمین قرار دادیم تا مردم را به آن امتحان کنیم( که کدام یک در طاعت و حب خدا) عملشان نیکوتر خواهد بود. و ما آنچه را زیور زمین گردانیدیم باز آن را به دست ویرانی و فنا    می دهیم.»

در این آیه همه ی اشیاء و انواع مخلوقات(جماد، نبات، معادن و حیوانات) به عنوان زینت معرفی شده اند.( مشهدی،ج8، 1411ق، صص34-33.) پس با این حال می توان گفت منظور از «أرض» در این آیه حیات دنیاست. که در بعضی از آیات، کلمه زینت به آن اضافه شده است. «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا»( سوره کهف ، آیه15.)

علامه طباطبایی در تفسیر زینت چنین بیان می کند:«زینت امر زیبایی است که به چیزی ضمیمه می شود و جمال می بخشد تا بدان میل و رغبت کنند. خداوند متعال در دو آیه بیان عجیبی در حقیقت حیات انسان ایراد نموده است. که نفوس انسانی در اصل ذاتشان موجوداتی تشریف و متعالی بوده اند که میلی به زمین و زندگی در آن نداشتند ولی تقدیر الهی چنین شد که کمال و سعادت جاوید آن ها به عقاید حقه و اعمال صالحه باشد. پس عنایت الهی بر این تعلق گرفت که در جایگاه عقیده و عمل(زمین) قرار گرفتند و تا وقت معین در زمین مورد محک و امتحان واقع شوند و آنگاه ارتباط بین زمین و آن چه بر آن واقع گردیده(مال، جاه، مقام و ولد…) قطع می شود. پس آن چه که زیبا و محبوب در نفوس انسانی است در واقع زینت و زیبایی زمین بوده و نفوس انسانی که تمایل  به زمین نداشته اند، بدان جذب شده اند.»( موسوی همدانی، ج13، ص332).

با این بیان می توان به این نکته پی برد که دلیل اینکه خداوند زمین را تزیین و زینت قرار داده است. این است که محبت به موجودات و دنیا و زیبایی های دنیوی، زندگی را برای انسان روی زمین فراهم آورد که این طبق حکمت و عنایت خداوند بوده تا در این زمین مورد امتحان واقع شود. سنت الهی چنین قرار گرفته است که با قطع ارتباط بین انسان و زخارف مادی و فنای همه زینت های پس از ابتلا به انواع بلاها. اقدامی،ژوهش نامه اخلاق ، شماره10)پیامبراکرم(صلی اله علیه و آله وسلم) در تفسیر این آیه می فرماید: ای پسر مسعود! « لیبلوکم أیکم أحسن عملاً ؛ یعنی کدام یک از شما در دنیا زاهدتر هستند. »( طبرسی،1384، ص435)

ب:«المال البنون زینه الحیاه الدنیا و الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربّک ثواباً و خیرٌ أمَلاً.» (سوره کهف، آیه46.) مال و فرزندان زینت حیات دنیاست ولیکن اعمال صالح که تا قیامت باقی است نزد پروردگار بسی بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.»

با تعقل در این آیه می توان دریافت کرد: زیبایی ها و زینت دنیا برای همین دنیا است و بس و به درد سرای آخرت نمی خورد. زیور روح آدمی در چیزهای دیگری است همان طور که خداوند در قرآن می فرماید: «حبّبّ الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم؛( سوره حجرات،آیه7)مقام ایمان را محبوب شما گردانید و دلهایتان نیکو بیاراست.» یعنی زینت روح آدمی ایمان اوست و سبب زیبایی قلب آدمی می شود.

علاوه بر این، آیه اشاره به این دارد که امور دنیا فانی هستند اما آخرت و امور آن باقی است و این نکته را اشاره کرده است، تا آدمی پرده های غفلت را از روی خود بردارد و نسبت به امور دنیا و وابستگی به آنها رضایت ندهد. در آیه 38 سوره توبه می خوانیم: «أرضیتم بالحیاه الدنیا من الآخره فما متاع الحیاه الدنیا فی الآخره الّا قلیل؛ آیا راضی به زندگانی (دوروزه) دنیا عوض حیات ابدی آخرت شده اید؟ درحالی که متاع دنیا در پیش آخرت بسیار اندک و ناچیز است.»آیه با طرح مسئله زوال دنیا و پایندگی ثواب ها و درجات عالم آخرت راه را برای رسیدن به زهد آسان می کند. دنیا و مادیات دنیا نباید به صورت ایده آلها  و کمال مطلوب در آیه بلکه «والباقیات الصالحات خیرً عند ربّک ثواباً و خیرٌ أملاً.»( سوره کهف،آیه46.)

حاصل مطلب آن که، خداوند انواع مخلوقات را زیور برای دنیا قرار داده تا برای حسن عمل آزموده شوند. و از طرف دیگر هم با یادآوری زوال دنیا از آنان می خواهد که بدون وابستگی  به امور دنیا از آن ها بهره شایسته را ببرند برای زندگی ابدی خود. در واقع خداوند دنیا را برای انسان زینت و آرایش داده تا ببیند آیا انسان می تواند با این آرایش ها خدا را برآن ها ترجیح دهد. و با طرح زینت بودن جلوه های دنیوی و فنای آن ها، می توان مطلوبیت زهد و وارستگی از تعلق به مظاهر فانی را دریافت.

3 -2 حقیقت دنیا:

«وما الحیوهُ الدنیا الّا لعبٌ و لهوٌ و للدّارُ الاخره خیر للذین یتقون أفلا تعقلون؛( سوره انعام، آیه32)دنیا جز بازیچه ی کودکان و هوسرانی بی خردان هیچ نیست و همانا سرای دیگر اهل تقوی از سرای دنیا بسیار نیکوتر است. آیا تعقل و اندیشه در این نمی کنند؟»

این آیه هم مانند آیات دیگر ابتدا به حقیقت و معرفی دنیا اشاره می کند و سپس باحیات آخرت مقایسه             می کند.در تفسیر تبیان در ذیل این آیه آمده است که:خداوند متعال در این آیه بیان نموده است که آن چه در این عالم مورد استفاده واقع می شود، به مثابه لهو و لعبی است که عاقبتی در بهره مندی از آن ها نیست و در کم ترین مدت و زودترین زمان زایل می شود، چون ثبات و دوامی ندارد. (طوسی،ج4، بی تا، ص117.)لعب ،هرگاه فعلی به وسیله آن مقصدی دنبال نشود ،و آن چه انسان را از امور معنا دار و مهم باز دارد، لهو خواهد بود. ( راغب اصفهانی، 1412ق ،ج1، ص741)

درمجمع البیان آمده است:«همانا مقصود از حیات دنیا، اعمال در دنیاست، زیرا دنیا متصف به لعب(بازیچه) نمی شود، آن چه رضای خدا در آن باشد، از اعمال آخرت بوده و به لعب موصوف   نمی گردد؛ زیرا لعب چیزی است که نفعی به دنبال ندارد و لهو چیزی است که آدمی را از امور جدی و مهم به بیهودگی می کشاند و این معنا در گناهان متصور است.» (طبرسی، ج4، بی تا، ص454) و همین مضمون در تفاسیر کنز الدقائق آمده است اما در مقابل پاره ای از مفسران معتقد هستند که لهو و لعب از صفات خود دنیا بوده است. و این آیه در مقام بیان واقعیت حیات دنیاست. که همین معنا با کمی تفصیل در المیزان چنین آمده:«این آیه به بیان وضعیت و حیات دنیا و آخرت و مقایسه بین آن دو می پردازد. از این رو، زندگی دنیا جز لهو و لعب چیزی نیست، چراکه بر پایه یک سلسله باورهای اعتباری و اهداف خیالی است. از سویی دیگر، چون دنیا آدمی را از امور مهم حقیقی و اخروی باز می دارد، لهو است، ولی حیات آخرت، حقیقتی ثابت است که جز باتقوایان بدان نایل نمی شوند.» (طباطبایی،  ج7، 1417ق،ص57.)

همان گونه که متاع و زینت بودن اشیاء به جعل و تقدیر خداوند و مطابق با سنت الهی است  و به خود دنیا اسناد داده می شد، همین معنا درباره لهو و لعب نیز صادق است.به نظر می رسد استبعاد این معنا، معلول تصور تنافی این اوصاف با وسیله و معبر بودن دنیا برای عالم آخرت باشد؛ حال آن که خداوند متعال به حکمت و مصلحت خویش این عالم را با همین ویژگی _ مانند سایر مخلوقات_ دارالعمل و شاهراه عالم بقا قرار داده است. اگر لهو و لعب جنبه الهی بیاید، مطلوب است. ( دستغیب، 1380ش، ص358.)

          تفسیر ذیل آیه ی «أفلا تعقلون» صاحب التبیان می نویسد:«دنیا همان است که وصف گردید پس باید در شهوات دنیا زهد ورزند و با انجام اعمال صالحه در نعمت های آخرت رغبت نشان دهند.»( طوسی، بی تا، ج4، ص118)در روایاتی که ذیل آیه آمده است که: هشام بن حکم می گوید: امام موسی بن جعفر(علیه السلام) به من فرمود: ای هشام! خداوند متعال عقلا را موعظه نمود و آنان را به آخرت ترغیب نمود. پس فرمود:«و ما الحیوه الدنیا الّا لعبٌ و لهو…»(کلینی، ج1، 1429ق،ص32.)

4-2. .شادی و غم در دنیا:

«ما أصابَ من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الّا فی کتاب من قبل أن نبراها إنّ ذلک علی الله یسیر. لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم…؛(سوره حدید، آیه 23-22 )هررنج و مصیبتی که در زمین یا از نفس خویش به شما می رسد هم در کتاب(لوح محفوظ ما) پیش از آن که همه را در دنیا ایجاد کنیم ثبت است و این کار بر خدا آسان است. تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آن چه به شما رسد دلشاد نگردید…»

این آیه از جهت تأسف نداشتن بر آن چه از دست شما می رود  شادمان نشدن بر آن چه به دست شما می رسد، در مقام تعلیل درباره آیه پیشین است. «ما أصابَ من مصیبه…»علامه طباطبایی می نویسد: به واقع آدمی اگر یقین کندکه مصیبت ها مقدر و حتمی بوده ونعمت ها در وقت معین ودیعه و امانت در دست اوست. هرگاه نعمتی فوت شود، محزون  نمی گردد وآن گاه که به دست آید، فرحناک نمی شود.(طباطبایی، ج19،1417ق، ص16)که منظور از حزن و فرح، شادی و ناراحتی طبیعی نیست. چراکه هیچ انسانی نیست، الّا این که محزون و فرحناک    می شود، بلکه مراد این است که خوشحالی، او را در باطل وارد نسازد و حزن و اندوه، او را از حق خارج نگرداند. (مغنیه، الکاشف، ج7،1371ش، ص254)وگرنه هر انسانی هنگام به دست آوردن نعمت خوشحال و از دست دادنش ناراحت می شود و این جزو طبیعت اوست.

می توان به این نکته اشاره کرد که یکی از حکمت دچارشدن انسان به مصائب و بلاها این است که اولاً دنیا آن چنان که هست به او معرفی شود. ثانیاً، انسان به گونه ای تربیت شود که به قدر و اندازه ای اشیاء و نعمت ها التفات پیدا نموده و دنیا و نعمت های آن در چشم و قلب او بزرگ جلوه نکند.گفته شده است، زهد برگرداندن قلب از اسباب به پروردگار اسباب است، کسی متصف به این دو وصف[عدم تأسف بر مافات و عدم فرح بر داده ها] باشد در حقیقت قلبش را چنین متحول ساخته است.( مازندرانی، شرح اصول و روضه، ج8، 1382ش، ص354.)

روایات متعددی وجود دارد که همه معنای زهد را در همین آیه مستتر می دانند.درذیل این آیه روایت شده است:«أنّ علی بن الحسین(علیه السلام) جاءَه رجل فقال: له ما الزهد؟ فقال عشره اجزاء فاعلی درجه الزهد. ادنی درجه الورع… و إنَّ الزهدکلهُ فی آیه من کتاب الله « لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم »همانند مردی نزد علی بن الحسین(علیه السلام) آمد و گفت: حد زهد چیست؟ فرمودند: زهد ده جزء داردکه بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه ورع است… و همه زهد در آیه در کتاب خداوند آمده است« لکیلا تأسوا…» (طبرسی، ج9،1372ش ، ص 362.)و یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:«الزهد کلمه بین الکلمتین من القران قال الله سبحانه« لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم»… و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه»(عروسی حویزی ، ج5،1415ق، ص245)این بیان حضرت به صراحت نشان دهنده ی زهد ورزی نسبت به دنیا و ترغیب به امور اخروی است.پس این آیه با بررسی هایی که انجام شد معنای زهد را می رساند.

 5-2.دنیا و قلب سلیم:

«یوم لا ینفع مال و لا بنون. الّا من أتی الله بقلب سلیم؛( سوره شعراء،آیه89- 88 .) آن روزی که مال و فرزندان هیچ به حال انسان سود نبخشد. وتنها آن کس سود می برد که دارای قلب سلیم باشد.»

گرچه محور بحث در این آیه قلب سلیم و منفعت ابدی آن است ولی لازمه رسیدن و داشتن قلب سلیم، استفاده صحیح از مظاهر دنیا و عدم اشتغال و بیش از اندازه به دنیا است.برای این که اشتغال به دنیا و به کار بستن فکر در راه تحصیل و نگه داری آن، مانعی بزرگ جهت فراغت قلب برای امور دینی و تفکر در آن ها و مطالبه امور اخروی است. (مجلسی، ج8، ،1363ش، ص269)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:کسی که در دنیا زاهد باشد. خداوند او را با سلامت از دنیا به سوی دار السلام خارج می سازد. وقتی از امام درباره آیه« ..الّا من أتی الله بقلب سلیم » سوال شد، فرمودند:قلب سلیم، قلبی است که خدایش را در حالی که هیچ چیز غیر حق در آن نباشد، ملاقات می کند و هر قلبی که شرک یا شکی در آن باشد، ساقط است و بندگان خدا زهد را جهت فراغت و خلوص قلبی برای آخرت اراده نموده اند.( مجلسی، ج7، 1363ش،ص313)با این بیانات می توان به این نکته پی برد که اگر آدمی بخواهد به زهد دست یابد و جزو زاهدان شود با سلامت قلب و دست کشیدن از شرک و آلودگی به محبت دنیا این امر،آسان و امکان پذیر خواهد شد.

6-2 . اعراض از اهل دنیا:

      الف:« فأعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الّا الحیوه الدنیا ؛(سوره نجم، آیه29.) هرکس از یاد ما روی گردانید و جز زندگانی دنیا را نخواست به کلی اعراض کن.»

با کمی تامل در ترکیب این آیه چنین به ذهن می رسد که هدایت واقعی در این است که انسان از اراده دنیا و متعلق به اسباب و امور مادی پرهیز کند و راه زهد را در پیش بگیرد. چنان که امام صادق (علیه السلام)در مورد رسیدن به سعادت و رستگاری می فرماید: به یقین اگر شما زهد ورزید، از شقاوت دنیا خلاص و به فوز و سعادت باقی نایل می شوید. (عبدالواحد، تمیمی، ، 1378، ص276)بی تردید تمایل به دنیا و غفلت از خداوند، طبق منطق قرآن نتیجه ای مساوی با زندگی تنگ و مشقت بار در دنیا و گرفتار آمدن در عذاب خداوند و کوری برا ی آخرت می باشد.

ب:« وَ مَن أعرض عن ذکری فَإنَّ له معیشهً ضنکاً وَ نَحشُرُهُ یومَ القیامه أعمی ؛ ( سوره طه، آیه124)و هرکس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود و روز قیامتش نابینا محشورش کنیم.»

ج:« وَ مَن یعرض عن ذکری رَبَّه یسلکه عذاباً صعداً ؛(سوره جن، آیه17) هرکس از یاد خدا ی خود اعراض کند خدا به عذابی بسیار سخت معذبش گرداند.»که نهایت علم و همت این گروه از انسان ها به دست آوردن حیات مادی است که این هم جز با غفلت از آخرت حاصل نمی شود.

د:« یعلمون ظاهراً من الحیاه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون ؛ ( سوره روم،آیه7.)اکثر به امور ظاهری دنیا آگاهند و از عالم آخرت به کلی بی خبرند.»

هشدار و تذکر خداوند از فراموش نکردن یاد خداوند، بی تردید بر زندگی زاهدانه در حیات دنیا و رغبت به آخرت ابدی دلالت می کند.به بیان دیگر خداوند در این آیات می خواهد بفهماند با وابستگی به دنیا و خواستن حیات مادی شما از یاد من غافل شده و در دنیا و آخرت دچار عذاب می شوید پس بهتر است با انتخاب زندگی زاهدانه خود را از عذاب دنیا و آخرت و رسیدن به پاداش آخرت مهیا کنید.

7-2.  انتخاب دنیا برآخرت:

« فإما مَن طغی و ءاثر الحیاه الدنیا فإنَّ الجحیم هی المأوی و اما من خاف مقام ربّه و نهی النفس عن الهوی فإنَّ الجنه هی المأوی ؛( سوره نازعات، آیه 41-37) پس هرکس طغیان کرد و زندگی دنیا را برگزید دوزخ جایگاه اوست. و هرکس از حضور خداوند ترسید و خداپرست شد و از هوی نفس دوری جست همانا بهشت منزلگاه اوست.

در حقیقت این آیات اصول سعادت و شقاوت انسان را به نحو زیبا و شایسته ای ترسیم کرده است. شقاوت انسان را در طغیان و دنیاپرستی می شمرد و سعادت را درخوف خدا  و ترک هوی و عصاره ی تمام تعلیمات انبیاء و اولیاء نیز همین است و بس.و در حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند: هولناک ترین چیزی که از آن ها بر شما خائفم دو چیز است: پیروی از هوی نفس و آرزوهای طولانی. اما پیروی از هوی، شما را از حق باز می دارد و آرزوهای طولانی آخرت را به فراموشی می سپرد.(مکارم شیرازی، ج26، 1374ش،ص109)

و شاید یکی از دلایلی که حضرت از آرزوهای طولانی مردم خائف بودند این است که راه رسیدن به زهد را سخت می کنند. زیرا حضرت در جایی در تعریف زهد می فرماید: که زهد کوتاه کردن آرزوها و سپاس گزاری در برابر نعمت و پارسایی بر حرام است. ( نهج البلاغه ، خطبه81)پس برای رسیدن به زهد باید پای روی هوای نفس گذاشت و آرزوهای طولانی را کوتاه کرد، تا موفق به دست یابی آن شوی.

این آیات به قرینه تقابل می فهماند که پیروی از خواهش های نفسانی، همان انتخاب زندگی دنیا و ترجیح دنیا بر آخرت است و کسی که تسلیم آرزوها و خواسته های نفس باشد، بی گمان از مسیر رستگاری و سعادت به دور افتاده و راه دوزخ را در پیش دارد.در المیزان در توضیح بخشی از این تقابل می نویسد:«سعادت جاویدان را که خداوند برای آنها خواسته است، انتخاب نمی کنند، بلکه زیبایی زندگی دنیا را که خواهش نفس آن هاست دنبال می کنند. (طباطبایی،ج20،  1417ق، ص192)

اگر «موت» و «اماته نفس» که در روایات آمده است و از اوصاف اولیای خدا شمرده شده است این جز با زهد در دنیا میسر نمی شود.«موتوا قبل أن تموتوا»(کلینی، ج2،1429ق ، ص140)با تامل و دقت در اوصاف دو گروه بهشتی و دوزخی و اخبار حق تعالی به جهنمی بودن برگزیدگان دنیا که تابع هوی نفس هستند و لزوم ایثار و ترجیح آخرت بر حیات دنیا برای برخورداری از بهره های جاویدان در بهشت الهی دانسته می شود.بی تردید این ایثار و انتخاب معقول، چیزی جز زندگی زاهدانه که حیاتی همراه با نوعی دوری از دنیا و اندازه نگه داشتن مظاهر مادی است.

 

8-2. ترجیح دنیا برآخرت:

«الذین یستحبون الحیاه الدنیا علی الاخره و یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجاً اولئک فی ضلال بعید ؛سوره ابراهیم،آیه3)کسانی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و خلق را از راه خدا برگردانند و آن راه راست را به شک کج کنند آنان در گمراهی بسیار دورند.»

«ذلک بأنهم استحبوا الحیاه الدنیا علی الاخره و ان الله لا یهدی القوم الکافرین ( سوره نحل، آیه107.)عذاب و غضب بر آن ها به این سبب است که حیات دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و خداوند هرگز کافران را هدایت نخواهد کرد.»

غضب و عذاب الهی به این علت به کافران تعلق می گیرد که حیات دنیا را بر آخرت ترجیح   می دهند و ترک کامل آخرت می کنند.ولی عامل مذمت خداوند به خاطر برخورد نامناسب کافران با امور و جلوه های مادی دنیاست و با اینکه در منطق دینی ترجیح دنیا بر آخرت را نامعقول و زیان بار گفته شد ولی آن ها باز ترک آخرت کردند.

مفهوم توصیف کفار به انتخاب زندگی در مقابل آخرت چنین می شود که اهل ایمان کسی است که به ضد آن صفت یعنی ترجیح آخرت بر دنیا متصف شود.( فیض کاشانی، ج7،1403ق، ص305) بنابراین مفهوم آیه، بر مطلوبیت زهدورزی برای اولیاء و اهل ایمان، دلالتی روشن دارد.

9-2. ذات باقی و حیات فانی:

«ما عندکم ینفَدُ و ما عندالله باق و لنجزینَّ الذین صبروا أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون ؛ (سوره نحل، آیه96)آن چه در نزد شماست، پایان می پذیرد و هر آن چه در نزد خداست، باقی می ماند و کسانی را که صبر پیشه کنند، پاداش بهتر از اعمالشان عطا نماییم.»

با بررسی آیات قرآن کریم می بینیم که از یک سو ذات خداوند، وجه حق تعالی و آخرت را به عنوان یک قضیه کلی آنچه نزد خداوند است را پایدار معرفی می نماید و از سوی دیگر دستاوردهای انسان را موجوداتی عنداللهی قلمداد کرده و آدمی را به دقت در آن ها امر نموده و در کنار آن ها دنیا با همه ی مظاهرش را فانی و فناپذیر معرفی کرده است. با تفکر در این آیات می فهماند که خداوند با تاکید بر اینکه آن چه نزد خداوند است پایدار و آن چه رنگ دنیوی و مادی داشته باشد فانی و زوال پذیرند، روحیه ی حسابگری و دقت را در انسان تقویت می کند که هنگام مواجه با ظواهر مادی غفلت نورزد و با وابستگی به آن ها خود را زمین گیر نموده و با تنگی معیشت، از کمالات روحی و قرب الهی  باز مانده و در آخر آیه هم با تاکید بر پاداش صابران روش مناسب در رویارویی با زیبایی های مادی، را استقامت و داشتن قدرت روحی بالا می داند.

در تفسیر این آیه آمده است:یعنی اموال و نعمت هایی که در نزد شماست، زایل می شود و کارهای خیر و یا شری را که پیش می فرستید، در نزد خداوند باقی می ماند.( بحرانی، ج5، 1416ق، ص600.) خداوند سبحان به واسطه این آیه بیان نموده است که علت بهتر بودن پاداش الهی از کالای دنیا این است که ثواب در نزد خداوند پایدار و نعمت های دنیا که در دسترس شماست، از بین رفتنی است. ( طبرسی،  ج14، 1406ق،ص47)

به گفته علامه طباطبایی علاوه بر این که ترجیح امور باقی بر امور فانی از نظر عقل هم می توان به آن پی برد. بدان که قول خداوند در آیه شریفه به اطلاق لفظی، قاعده ای کلی است که استثنا بردار نبوده و معارف حقیقی فراوانی در زیر مجموعه آن قرار دارند. (موسوی همدانی ،ج12،1374ش،ص448)

می توان نتیجه گرفت که زوال پذیری نعمت ها و امکانات دنیوی و پایداری اموری که نزد خداست و دادن وعده ی پاداش برای صابران، رغبت به امور باقی که همان زهد نسبت به امور دنیوی است مطلوب خداوند است.

10-2.چشم اندازی به دنیا:

«و لا تمدّن عینیک الی ما متَّعنا به ازواجاً منهم زهره الحیاه الدنیا…؛ ( سوره طه،آیه 131)(ای رسول من) چشمت را به سوی کالاها و شکوفه های زندگی دنیا که به عده ای عطا کردیم، خیره مکن.»

این آیه به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید شده که چشمت را به مادیات ندوز و از آن ها چشم ببند. درست که این آیه خطاب به پیامبر است ولی اینگونه خطاب ها عمومیت دارد و طرف اصلی خطاب دیگرانند مانند آیه «یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک…» ( سوره تحریم، آیه1)

که وقتی در معرض جاذبه های گذرا و فریبنده دنیا قرار می گیرند. به جای اینکه آن ها را وسیله ای برای رسیدن به هدف ببینند به عنوان هدف به آن ها نگاه می کنند. این آیه نوعی تحذیر از پرداختن بیش از حد به مواهب الهی است.می توان درباره معنای آیه گفت:به نعمت های مشابهی که در اختیار عده ای قرار گرفته، نگاه نکن، زیرا نعمت هایی نظیر نبوت، قرآن، اسلام و پیروزی ها بیش تر و فراوان تر از چیزهایی است که به آن ها دادیم. خداوند رسول خود را از رغبت و میل به دنیا نهی نموده و او را از چشم دوختن به آن بر حذر داشته و حال آن که آن حضرت به محاسن دنیوی عنایتی نداشت. (طبرسی، ج6، 1406،ص531.)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:«مبادا نفست را به سوی کسی که از نظر مادی بالاتر از توست، مایل سازی. زیرا خداوند متعال خطاب به رسول خدا می فرماید که اموال و اولاد آن ها مایه اعجاب تو نشود و چشمت را به بهره های دنیوی عده ای ندوز، تو را کفایت می نماید.»( طبرسی، ج6،1406ق، ص531.)اینکه خداوند پیامبر را از زخارف دنیوی نهی کرده به این علت می تواند باشد که پرداخت به دنیا و مواهب دنیوی روحیه ی رسیدن به مقاصد الهی و کمالات روحی و معنوی را از انسان می گیرد. پس ویژگی زهد و تجافی از جلوه های مادی این است که امور مادی تابع حقایق اخروی شود.

3.زهد در روایات

                                                                  با بررسی زهد در احادیث معصومین با تعریف زهد در آن ها برخورد می کنیم. که معصومین به خاطر عصمت خود و رسیدن به این مقام توانسته اند آن را برای مردم باز کنند و راه رسیدن به زهد حقیقی را برای طالبان راه آن باز کرده که در این بحث به مختصری از روایات در این باب می پردازیم.

1-3:یکی تاسف نخوردن و ناامیدنشدن برای آن چه از دست رفته است و دیگری خوشحالی نکردن برای آن چه به دست آمده است.

          همچنین حفص از امام صادق(علیه السلام) درمورد حد و مرز زهد پرسید:«جعلتُ فداک فما حدُ الزهد فی الدنیا؟فقال: فقد حد الله فیکتابه فقال عزوجل «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم، و لا تفرحوا بما آتاکم» إنَّ أعلم الناس بالله.أخوَفُهُم الله و أخوفهم له أعلمُهُم به و أعلمُهُم به أزهدهُم فیها؛ فدایت شوم ، حد زهد در دنیا چیست؟ حضرت فرمودند: خداوند میزان زهد را در کتابش فرموده است«تا بر آن چه از دست می دهید، دل تنگ نشوید و بر آن چه بر شما می رسد، خوشحال نگردید.» آگاه ترین مردم به خدای تعالی کسانی هستند که بیش تر از خدا می ترسند و کسانی که بیش تر از خدا بترسند، به او آگاه ترند و کسانی که به او آگاه ترند، در دنیا پرهیزکارترند.» (مجلسی، ج2،1403ق، ص27.)

     امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این مورد می فرماید:«الزهدُ کله بین کلمتین من القرآن: قال الله سبحانه«لکیلا تأسوا علی ما فاتکم، و لا تفرحوا بما آتاکم» وَ من لَم یأسَ علی الماضی، و لم یفرح بالآتی، فقد أُخَذَ الزهد بطرفیه؛ تمام زهد میان دو کلمه ی قران است. خداوند سبحان می فرماید:«به آن چه از دست   می دهید تأسف نخورید و به آن چه به دست   می آورید شادمان نباشید» کسی که به گذشته تأسف نمی خورد و نسبت به آینده خوشحال نیست، هردو طرف زهد را رعایت کرده است.» (نهج البلاغه،حکمت، 943)و یا در جایی دیگر حضرت با همین مضمون       می فرماید:«من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی فقد أخذ الزهد بطرفیه.»( محمد بن حسین ، خوانساری، ج5،1366ش، ص327)هرکس اندوهناک نشود بر گذشته و شادمان نگردد بر آینده پس به تحقیق دو طرف زهد را گرفته است. حضرت با این احادیث مشخص می کند که کمال زهد که همان بی رغبتی به دنیاست این است که انسان از آن چه از  نعمت های دنیا به او نرسد و یا اگر داشت و از دست داد مانند مال، علم، فرزند و … اندوهناک نشود و یا اگر نعمتی را خداوند بر او ارزانی داشت بر خود مغرور شود و خدا را فراموش کرده و خوشحال شود. پس هر کس از نداشته ناراحت و از داشته ها خوشحال و مغرور نشود به حد اعلا و کمال زهد رسیده است.

به خاطر اهمیت معنای حدیث ابتدا آیات پیشین گفته شده در کلام حضرت را که در سوره حدید است بررسی می کنیم.

در آیات قبل ضمن بیان آفرینش آسمان ها و زمین، مومنان را به انفاق و دارایی ترغیب می کند، چگونگی معاد را بیان می کند و ضمن ترسیم حال مومنان و منافقان در سرای جاوید، پاداش آن ها را که صدقه می دهند و مال خود را در راه خدا انفاق می کنند اجر کریم بر می شمرد و همه را بی ارزش و ناپایداری دنیا و نعمت های آن پند می دهد و می فرماید:«اعلموا أنّما الحیوه الدنیالعبٌ و لهوٌ و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد و …»( سوره حدید، آیه 20)«بدانید که زندگانی دنیا فقط بازی بچه گانه و لهو و عیاشی و زینت و آرایش و تفاخر و خودستانی با یکدیگر و حرص افزودن بر مال و فرزندان است و مانند بارانی است که به موقع ببارد و گیاهی در پی آن از زمین بروید که کفار دنیاپرست به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد. »

سپس برای تاکید بیش تر عدم وابستگی به دنیا و شاد نشدن به اقبال آن و غمگین نشدن به ادبار آن می فرماید:«ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الّا فی کتاب من قبل أن نبرأها إنّ ذلک علی الله یسیر و لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم …( سوره حدید، آیه 23-22)هر رنج و مصیبتی که در زمین(از قحطی، آفت، فقر و ستم) یا از نفس خویش به شما رسد همه در لوح محفوظ پیش از آن که همه در دنیا ایجاد شود ثبت است. و این کار بر خدا آسان است و این (که به شما خبر می دهیم حوادث را قبل از وقوع آن در کتابی ثبت کردیم) به آن علت است که بر از دست دادن نعمت ها تأسف نخورید و به آن چه خداوند می دهد دل بسته و شاد نشوید. »

پس با توجه به مطالب قبل، زاهد در کلام مولا علی (علیه السلام) کسی است که به خداوند و افعال الهی ایمان کامل دارد به معاد معتقد است و برای آن می کوشد دنیا را می شناسد و به نعمت های فانی آن وابسته نمی شود. چه هنگام محروم بودن و چه هنگام برخورداری از آن. وضعیت روحی اش تفاوت نمی کند.( علی اکبر، رشاد، 1382ش، ص162)

یعنی چنین شخصی معرفت کامل به خداوند، دنیا و آخرت دارد و اگر سلامتی اعضا یا جان خود را از دست دهد به خاطر ایمان کامل به این که افعال خداوند از روی حکمت و مصلحت انجام  می گیرد و هیچ کار خداوند بیهوده نیست پس از آن در آن دنیا برایش اجر و پاداش می دهد بنابراین تسلیم محض رضای خدا شده و غمگین نمی شود و از آن طرف اگر خداوند به او نعمتی دهد مغرور نمی شود زیرا می داند که این مالکیت او اعتباری است و خداوند خودش مالکی حقیقی است و انسان به عنوان خلیفه او مصرف می کند اما باید یک روز آن ها را گذاشته و از دنیا سفر کند. پس این معرفت او در عمل او ظاهر می شود و نعمتی که به او داده شده در راه خدا انفاق می کند، وهیچ هراسی به خود راه نمی دهد و از نعمت به اندازه کفاف بسنده می کند و زیاده ی آن را می بخشد. پس زاهد مومن کسی است با دلبسته نبودن به دنیا از انفاق مال خود دریغ نمی کند و این هیچ تضاد و تنافی با برخورداری نعمت ندارد.

همان گونه که حضرت صادق(علیه السلام) درباره زهد می فرماید:« زهد در دنیا به ضایع کردن مال و حرام کردن حلال نیست. بلکه آن است که اعتمادت به آن چه در دست داری از آن چه نزد خداست، بیش تر نباشد.» (مجلسی، بحارالانوار، ج70، 1403ق، ص 310.)

2-3: کوتاه کردن آرزوها، شکر نعمت،ترک محرمات

    «الزهاده قصر الامل و الشکر عند الفهم و الورع عند المحارم»(نهج البلاغه،خطبه 89)«زهد یعنی کوتاه کردن آرزوها و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز در برابر محرمات.حضرت، زهد را در این خطبه براساس سه امر تعریف می کندیعنی اینکه کسی می تواند ترک محرمات و رغبت به دنیا نداشته باشد که حریص بر دنیا نباشد و امیدهای دور و دراز خود را رها کرده و برای به دست آوردن آن ها تلاش نکند . البته آرزو و امیدهای دراز هم زمانی مانع از زهد می شود که انسان را کاملاً از خدا دور کند و ذکر و یاد او به فراموشی سپرده شود. و منظور از ترک دنیا به اندازه ی واجب و ضرورت نه این که کلاً آن را رها کرده همان طور که حضرت در جایی دیگر می فرماید:«الزهد قصر الامل…» «که این همان زهد در مقام فکر است.»زاهد کسی است که در برابر نعمت های داده شده شاکر خداوند باشد.که این  باید در عمل او مشخص شود که این با ترک محرمات عملی می شود. و اگر کسی هر سه را رعایت کند به درجه ی عالی زهد رسیده است.

    اما خود حضرت در ادامه می فرماید: «فإن عزب ذلک عنکم فلا یغلب الحرام صبرکم، و لا تنسوا عند النعم شکرکم…» (نهج البلاغه،خطبه 89)««پس اگر نتوانستید همه ی این صفات را فراهم سازید، تلاش کنید که حرام بر صبر شما غلبه نکند و در برابر نعمت ها، شکر یادتان نرود.» در این فرمایش حضرت، مرتبه بعد از زهد را می فرماید: ترک محرمات و شکر نعمت ها. «الزهد تقصیرالامال و اخلاص اعمال»( خوانساری، ، ج2،1366ش، ص63.) «زهد کوتاه کردن آرزوها و خالص ساختن اطاعت یعنی از آمیختگی با اعراض دنیوی.»سپس حضرت در جایی دیگردرجه بندی زهد را بیان می کند و می فرماید:«لا زهد کالکف عن الحرام»»( خوانساری، ، ج2،1366ش، ص63.)«هیچ زهدی مانند باز ایستادن از حرام نیست.»

اینجا حضرت می خواهد بگوید اگر خواهان دست یابی به زهد هستی اما همه درجات و لوازم را نمی توانی رعایت کنی، می توانی با ترک محرمات به زهد برسی. پس می توان هم گفت این نوع زهد بهترین زهدهاست و هیچ زهدی به آن نمی رسد پس اگر ترک محرمات کند هر چند مشغول لذت های دنیا باشد بهتر از آن است که انسان دنیا را کلاً ترک کند اما مرتکب بعضی محرمات شود.

و شاید بتوان گفت زهد و زاهد بودن را نمی توان در ظاهر و نوع زندگی نشان داد چه افرادی که از بهترین چیزهای زندگی بهره می برند اما با ترک محرمات به درجات زهد  می رسند.

3-3:ازبین بردن حلال خدا نیست

    زهد به این که مال خود را از بین برده و حلال را حرام کنی، نیست؛ زیرا زهد واقعی، بی رغبتی و وابسته و دل نبستن به دنیای مادی است و کسی دنبال کسب آخرت است، دنیا را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدفش که آخرت است قرار داده و از نعمت های الهی برای رسیدن به هدف های آخرتی سود می جوید.که امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرماید:«لیس الزهدُ فی الدنیا باء ضاعه المال و لا بتحریم الحلال، بل الزهدُ فی الدنیا ان لا تکونَ بما فَبِیَدک أونق منک بما فبید الله عزوجل ؛ (مجلسی، ج67،1403ق، ص310)زهد در دنیا از میان بردن مال و حرام دانستن حلال نیست؛ بلکه زهد در دنیا این است که آن چه در دست توست، از آن چه در نزد خداست، قابل اعتمادتر نباشد.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:«طوبی لمن تواضع الله عز ذکرُهُ و زهد فیما احل لَهُ من غیرِ رغبه عن سُنتی و رَفض زهرهَ الدُّنیا من غیرِ تحوُّلِ عن سُنتی و اتبعَ الاخیارَ من عترتی من بعدی و خالط اهل الفقه و الحکمه و رحم اهل المسکنه ؛(مجلسی، ج74،1403ق، ص126) خوشا به حال کسی که نسبت به خدا فروتن باشد و در آن چه برایش حلال نموده، زهد بورزد. بدون آن که از سنت من روی گرداند؛ و زیبایی دنیا را رها کند، بدون آن که سنت مرا دگرگون کند و پس از من از خوبان عترت من پیروی نماید و با اهل فقه و حکمت رفت و آمد کند و به فقیران رحم نماید.»قید«غیر رغبه عن سُنتی» نشان دهنده ی این است که هر چیزی از امور دنیا را ترک کردن برای مسلمانان جایز نیست؛ بلکه اگر چنین کند از جرگه ی مسلمانان خارج شده است.

4-3:اصل و حقیقت زهد

«اصل الزهد حسن الرغبه فیما عندالله» (تمیمی آمدی ،ج2،1366ش،ص415.)اصل زهد رغبت نیکو است به آن چه نزد خداوند وجود دارد.»

از آنجا که دنیا و آخرت از جهت دلبستگی متضاد هستند. رغبت و گرایش به آن چه نزد خداوند است باعث بی رغبتی به دنیا و امور ناپایدار می شود. همان طور که در آیات قرآن آمده است«ما عندکم ینفد و ما عندالله باق» ( سوره نحل، آیه96.) «آن چه نزد شماست فانی است و آن چه نزد خداست پایدار.»«و ما عندالله خیرٌ و أبقی» ( سوره قصص، آیه60.) «آن چه نزد خداست برای شما بهتر و پایدارتر است.» پس انسان هوشمند و عاقل به امری تمایل پیدا می کند که بهتر و پایدارتر باشد و آن چه که مانع رغبت او به آن ها می شود مانند حرص و رغبت به دنیا را رها می کند. پس از جمله حضرت معنای جامع زهد به دست می آید. که بی رغبتی به دنیا به خاطر رغبت به خداوند است البته نمی توان هرگونه بی رغبتی را به زهد نسبت داد. مثلاً اگر کسی بیمار شود به غذاها بی رغبت می شود که این مربوط به مزاج و روحیه ی اوست نه به علت زهد.پس زاهد به علت توجه به حقایق الهی و دلبستگی به امور برتر، دنیا را کم ارزش و یا اصلاً بی ارزش می داند و به چیزهای با ارزش میل و رغبت پیدا می کند.( علی اکبر، رشاد، ، ج7،1382ش، ص164)

و حضرت در جایی دیگر می فرماید در معنای زهد و لذات دنیا که«ظلف النفس عن لذات الدنیا هو الزهد المحمود» (تمیمی آمدی، ،ج4،1366ش،ص278.) «باز داشتن نفس از لذت های دنیا زهد ستوده است.» بهترین زهد را می توان با ترک لذات دنیا مگر به اندازه کفاف به دست آورد

امام حسین(علیه السلام) نیز در باب ، حقیقت زهد می فرماید:«زهدپیشگی آدمی به سرتراشیدن و لباس خشن پوشیدن نیست، بلکه زهد عبارت است از گفتار و رفتار خود را براساس دستورات خدا قرار دادن و نگاه های خود را کنترل نمودن و روی آوردن به کرداری که مایه ی نجات و رشد و بالندگی آدمی باشد و سبب دوری جستن از شعله های بی دود دوزخ گردد.»( شفیعی مازندرانی، 1375ش، ص43)

با بررسی روایات در معنای زهد به این نتیجه رسیدیم که زهد به معنای ترک کردن دنیا به طور کل و عزلت گزیدن نیست یا اینکه از حلالی که خدا حلال کرده چشم بپوشد. بلکه اینکه نسبت به حلال به اندازه کفاف و نیاز خود استفاده کند و از آن چه به دست می آورد شادمان و مغرور نشود و از آن چه از دست می دهد ناامید نشود و خود را ببازد.

نتیجه

زهد به معنای دنیا گریزی و ترک دنیا نیست بلکه به معنای بی رغبتی و عدم تمایل  گرایش قلبی به دنیاست .وبرای رسیدن به این فضیلت اخلاقی نیاز به عواملی از جمله خداشناسی،آخرت شناسی و خود شناسی است.

بابررسی در آیات قرآن به غیر از یک مورد از معنای لغوی زهد در آیات  استفاده نشده است ولی آیات متعددی در معنای اصطلاحی آن وجود دارد که خداوند انبیاء و مومنان را از فریب خوردن زرق وبرق دنیا و ترجیح دنیا بر آخرت بر حذر داشته است و در روایات نیز درباره حقیقت زهد  آمده :زهد به لباس خشن پوشیدن و سر تراشیدن و دوری از لذات دنیوی نیست بلکه اکتفا به مقدار ضرورت و عدم دلبستگی به آن است.

علاوه بر این زهد فقط برای آخرت ثمر بخش نیست بلکه در همین حیات دنیوی نیز  می توان به آثار پربرکت زهد دست یافت .فرد زاهد بخاطر زندگی زاهدانه  به آرامش می رسد و دغدغه دنیا و آینده را ندارد و به خاطر عدم وابستگی به راحتی  دارایی خود را انفاق می کند و مصداق آیه 93 آل عمران  به مقام بر می رسد ،و فکر و وقت خود را صرف امور اخروی می کند.

اما متاسفانه در جامعه امروزی ما نیز به زهد از طرف منفی نگاه شده است  و آن را در قناعت به کم می دانند در حالی که این یکی از شرایط زهد است (،مقام و ثروت که قدرت هستند) ،اما مهم این است که  در چه راهی استفاده شوند . دین اسلام طرفدار قدرت اقتصادی و اخلاقی است  یعنی انسان مقام و ثروت داشته باشد اما آنقدر از لحاظ اخلاقی  رشد کرده باشدکه راحت از آن در گذرد وبه خاطر از دست رفتنش افسوس نخورد. وبا  نگاه به زندگی معصومین در می یابیم آنها زاهدهایی نبودند که دچار فقر اقتصادی باشند بلکه همواره کار وتلاش کرده و در آمد اقتصادی داشتند ولی دلبسته به دنیا نبودند. بنابراین  فرد زاهد باید حد وسط زهد که ،عدالت است  رعایت کرده و دچار افراط و تفریط نشود.و اگر ترک لذت دنیا و نعمت های آن شود بنابراین آفرینش نعمت ها بیهوده و  با حکمت خدا سازگار نخواهد بود.

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع

1.      قرآن

2.      نهج البلاغه

3.      ابن فارس، احمد(1404ق)معجم مقاییس اللغه، محقق عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.

4.      اقدامی، علی(1389ش)زهد در قرآن،پژوهش نامه اخلاقی ، فصلنامه پژوهشی، شماره10.

5.      بحرانی، هاشم(1416ق)، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران: ناشر بنیاد بعثت.

6.      تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد(1366ش)،تصنیف غررالحکم و دررالحکم، محقق مصطفی درایتی، قم:دفترتبلیغات اسلامی.

7.      جعفری، محمد تقی(1362ش)، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران:انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

8.      خوانساری، جمال الدین(1366ش)، شرح غررالحکم و دررالحکم( چاپ چهارم) تهران:انتشارات دانشگاه تهران.

9.      دستغیب، عبدالحسین(1380ش)، معارفی از قرآن( چاپ هشتم) قم:دفتر انتشارات اسلامی.

10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412ق)، مفردات الفاظ قرآن، محقق: صفوان عدنان داوودی، بیروت- دمشق، دارالقلم، الدارالشامیه،.

11. رشاد، علی اکبر(1382ش)، دانشنامه امام علی(چاپ دوم) تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

12. شفیعی مازندرانی، محمد(1378ش)، زهد اسلامی(چاپ دوم) قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

13. طباطبایی، محمدحسین(1417ق)، المیزان فی تفسیرالقرآن ( چاپ پنجم) قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

14. طبرسی، ابوعلی(1406ق.) مجمع البیان، محقق  هاشم رسولی محلاتی ، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی،

15. طریحی، فخرالدین(1357ش)، مجمع البحرین(چاپ سوم) محقق: احمد حسینی شکوری،تهران: انتشارات مرتضوی،

16. طوسی، محمد بن حسن( بی تا)، التبیان فی تفسیرالقران، تحقیق؛ احمد قصیرعاملی، بیروت، ناشر دار الاحیاء التراث العربی.

17. عروسی حویزی، عبد علی(1415ق)، تفسیرنورالثقلین(چاپ چهارم) محقق: هاشم رسول محلاتی، قم: انتشارات اسماعیلیان.

18.  فیض کاشانی، محسن(1403ق)، تفسیر صافی(چاپ دوم)،تصحیح علی اکبر غفاری،  بیروت: موسسه اعلمی للمطبوعات.

19. کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق) الکافی(، چاپ چهارم)، محقق و مصحح علی اکبر غفاری، محمد آخوندی ، تهران:دارالکتب الاسلامیه.

20. مازندرانی، محمد صالح بن احمد(1382ش)، شرح اصول و روضه کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران: المکتبه الاسلامیه.

21. مجلسی، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار(چاپ دوم)بیروت: دارالتراث العربی.

22. مشهدی، محمد بن محمدرضا(1411ق) تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.

23. مطهری، مرتضی(1381ش) آشنایی با قرآن،(چاپ ششم) تهران: انتشارات صدرا.

24. __________(1385ش) بیست گفتار(چاپ پنجم) ، تهران:انتشارات صدرا.

25. مغنیه،محمد جواد(1371ش) تفسیرالکاشف،تهران: دارالکتب الاسلامیه.

26. مکارم شیرازی (1374ش)،  ناصر،تفسیرنمونه( چاپ پنجم) تهران: دارالکتب الاسلامیه.

27. موسوی همدانی، محمدباقر(1374ش)، ترجمه تفسیر المیزان( چاپ پنجم) قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

28. نراقی، احمد(1386ش)، معراج السعاده، قم: انتشارات دارالفیض.

 

 

 

 

 

 

  • 5 stars
    نظر از: عابدی
    1396/06/19 @ 10:22:33 ق.ظ

    عابدی [عضو] 

    مژده‏ ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست

    رایحه ‏ى یاد تو با دل ما آشناست

    آمدى و باب هر حاجت دلها شدى

    باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست

    میلاد نور مبارک

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.