نقد و بررسی ترجمه آیات 67 سوره غافر تا 11 سوره فصلت (عاطفه مختاری)
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثمَُّ مِن نُّطْفَةٍ ثمَُّ مِنْ عَلَقَةٍ ثمَُّ يخُْرِجُكُمْ طِفْلًا ثمَُّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخًا وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفىَ مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلًا مُّسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(67)
الاعراب
(هو)مبتدا(خلقکم )خبر(من تراب) متعلّق به خلقكم (ثمّ) حرف عطف ، (طفلا) حال من ضمير خطاب (لام )تعليل (تبلغوا) مضارع منصوب بأن مقدر(واو) عاطفة (منكم) متعلّق بخبر مقدّم (من )مبتدأ مؤخّر ، (یتوفی )فعل مجهول نائب فاعل هو مستتر (قبل) اسم ظرف مبنيّ برضمّ محلا مجرور متعلّق به يتوفّى، (واو) عاطفه(اجلا)مفعول به (مسمی )صفت .
لغات
شیوخا :أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو من يكون مسنّا مع الوقار و الكبر و لو عند أهل بيته. (التحقیق ، ج 6 ،ص :163)
أجل: غايةُ الوقت في الموت( لسان العرب، ج15، ص: 186)
نطفه: آب چكيده كه از مرد باشد و يا از زن.
عَلَقَةٍ: خون، وابسته بودن.
شيوخ: جمع شيخ بمعنى كسيكه پير است، استاد، عالم.
يُتَوَفَّى: أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو إتمام العمل بالتعهّد سواء كان التعهّد بالتكوين أو بالتشريع أو بالجعل العرفىّ.(التحقیق ،ج 13،ص: 161) قبض روح، إتمام، أخذ.
تبلغوا: رسيدن، كامل شدن.
أَجَلًا: وقت تأخير شده
ترجمه آقایان :
انصاريان :اوست كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، آن گاه از علقه، سپس به صورت طفلى [از رحم مادران] بيرون مىفرستد، تا به كمال نيرومندى و قوت خود برسيد، آن گاه پير و سالخورده شويد، و برخى از شما پيش از رسيدن به اين مراحل قبض روح مىشويد، و [برخى زنده مىمانيد] تا به آن مدتى كه معين و مقرّر است برسيد، و براى اينكه شما [درباره حق] تعقّل كنيد.
فولادوند:او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفهاى، آن گاه از علقهاى، و بعد شما را [به صورت] كودكى برمىآورد، تا به كمال قوّت خود برسيد و تا سالمند شويد، و از ميان شما كسى است كه مرگِ پيشرس مىيابد، و تا [بالاخره] به مدّتى كه مقرّر است برسيد، و اميد كه در انديشه فرورويد.
مشكينى :او همان است كه شما را از خاك آفريد (جدّ و جدّه اعلايتان را ابتداء و به نحو اعجاز، و شما نسل او را با سير مراحلى قبل از ورود به رحم، از خاك آفريد) سپس از نطفه، آن گاه از علقه (اندكى خون بسته شده)، سپس شما را در حال كودكى (از رحم مادر) بيرون مىآورد، بعد (شما را زنده نگه مىدارد) تا به حدّ كمال (جسمى و روحى) خود برسيد، سپس (به زندگيتان ادامه مىدهد) تا پير شويد، و از شما برخى پيش از آن (پيش از هر يك از مراحل سهگانه كودكى، بلوغ و پيرى) قبض روح مىشود، و (اين مهلت) براى اين است كه به مدت معينى (كه از علم ازلى الهى گذشته و در لوح محفوظ نگاشته شده) برسيد و شايد (در مبدأ نشوء و سير تكاملىتان) بينديشيد.
مكارم :او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مىفرستد، بعد به مرحله كمال قوّت خود مىرسيد، و بعد از آن پير مىشويد و (در اين ميان) گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مىميرند و در نهايت به سرآمد عمر خود مىرسيد و شايد تعقّل كنيد!
مقایسه ترجمه ها :
آقایان مکارم ومشکینی لعل راشاید ترجمه کرده اند،آقای فولادوند آن را امید معنا کرده است وآقای انصاریان برای اینکه ترجمه کرده واز کلمات مترادف زیاد استفاده کردند،توضیحات اضافی را داخل پرانتز نگذاشتند،لام لتکونوا ،نطفه وعلقه ترجمه نشده کلمه من یتوفی بطور کامل معنا نشده،همچنین کلمه تعقلون .آقای مکارم لام هایی که سر فعل ها آمده وبرای تعلیل است رامعنا نکرده اندهمچنین کلمه تعقلون را .آقای فولادوند نیزترجمه دقیقی از یتوفی نکرده اند،دو تا از ثم ها وعلقه راهم ترجمه نکرده اند.فقط آقای مشکینی که طفلا راحال معنا کرده اند .
به نظر من ترجمه آقای مشکینی در این آیه دقیق تر است وقواعد را بهتر رعایت کرده اند .
ترجمه پیشنهادی :
اوکسی است كه شما را از خاك سپس از نطفه و سپس از علقه(خون بسته شده خلق کرد و سپس درحالی که کودکید شما را بیرون مىكند تا به حد رشدتان برسيد سپس تا پير گرديدو بعضى از شما كسانى هستند كه پيش از (آن مرحله) جانش بطور كامل گرفته مىشود وتا به وقت معين(مرگ) برسيد و شايدشما بیندیشید .
هُوَ الَّذِى يُحْىِ وَ يُمِيتُ فَإِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(68)
الاعراب
(هو)مبتدا (یحیی )خبر (الفاء) عاطفة (إنّما) كافّة (له) متعلّق به (يقول).
لغات :
قضي: الحكم( لسان العرب، ج15، ص:186 )
أنّ الأصل الواحد في المادّة: الإنهاء في قول أو عمل، بمعنى الإتمام و البلوغ الى النهاية فيهما.(التحقیق ، ج 9 ، ص:284)
ترجمه آقایان :
انصاريان :اوست كه زنده مىكند و مىميراند، و چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مىگويد: باش. پس بىدرنگ موجود مىشود.
فولادوند :او همان كسى است كه زنده مىكند و مىميراند، و چون به كارى حكم كند، همين قدر به آن مىگويد: «باش.» بىدرنگ موجود مىشود.
مشكينى :او همان كسى است كه (همه اجرام قابل حيات را) زندگى مىبخشد و (در موعد خود) مىميراند و چون امرى را اراده حتمى كند، جز اين نيست كه (او بلافاصله موجود مىشود گويى كه) به او مىگويد: باش، پس مىباشد.
مكارم :او كسى است كه زنده مىكند و مىميراند و هنگامى كه كارى را مقرّر كند، تنها به آن مىگويد: «موجود باش!» بىدرنگ موجود مىشود!
مقایسه ترجمه ها :
آقای مکارم فاء اذا ،انما را ترجمه نکرده ،قضی رامقرر معنا کرده است .آقای فولادوندفاذا را وچون ، فانما را همین قدرمعنا کرده است .آقای انصاریان هم فاذا را وچون معنا کرده اند وفاء فانما را ترجمه نکرده است .
ترجمه آقای مشکینی دقیق تر است فقط مثل بقیه آقایان بی درنگ که معادل ندارد رادر پرانتزنگذاشته است .
ترجمه پیشنهادی :
اوکسی است که زنده می کند ومی میراند پس هرگاه اراده حتمی کاری را کند، پس فقط به او می گوید: باش پس می باشد .
أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ يجَُدِلُونَ فىِ ءَايَاتِ اللَّهِ أَنىَ يُصْرَفُونَ(69)
الاعراب
(همزة) استفهام تعجّبي(تر)فعل مضارع مجزوم (إلى الذين) متعلّق به تر (في ايات) متعلّق به يجادلون (أنّي) اسم استفهام حال ( يصرفون)فعل مجهول واو نائب فاعل.
لغات :
صرف: رَدُّ الشيء عن وجهه، صَرَفَه يَصْرِفُه صَرْفاً فانْصَرَفَ. و صَارَفَ نفْسَه عن الشيء: صَرَفَها عنه (لسان العرب ، ج 9 ، ص:190)
: ردّ الشيء من حالة إلى حالة، أو إبداله بغيره(مفردات ،ص:482)
أَنَّى: برای سوال از حال ومکان ، به معنى كيف و أين (لسان العرب ، ج 1 ،ص: 95)
ترجمه آقایان :
انصاريان :آيا كسانى را كه در آيات خدا مجادله و ستيزه مىكنند، ننگريستى كه چگونه [از حق به باطل] برگردانده مىشوند؟
فولادوند :آيا كسانى را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مىكنند نديدهاى [كه] تا كجا [از حقيقت] انحراف حاصل كردهاند؟
مشكينى : آيا به سوى كسانى كه در آيات و نشانههاى (توحيد) خداوند مجادله و ستيزه مىكنند ننگريستى كه چگونه و به كجا (از آن دلايل روشن) بازگردانده مىشوند.
مكارم :آيا نديدى كسانى را كه در آيات خدا مجادله مىكنند، چگونه از راه حقّ منحرف مى شوند.
مقایسه ترجمه ها :
آقای فولادوند انی را تاکجامعنا کرده همچنین یصرفون رامعلوم ترجمه کرده است،آقای مشکینی به کجاراهم در ترجمه انی اضافه کرده اند بدون اینکه در پرانتز بگذارند ،تنها آقای مشکینی الی الذین که جار ومجروراست را همان صورت ترجمه کرده است .
ترجمه پیشنهادی :
آیا به سوی کسانی که در آیات خدا جدال می کنند نگاه نکردی (که)چگونه( از راه حق ) منحرف می شوند .
الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِالْكِتَابِ وَ بِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(70)
الاعراب
(الذين) بدل ازموصول أول ، (بالكتاب) متعلّق به كذّبوا (بما) معطوف (سوف) حرف استقبال.
ترجمه آقایان :
انصاريان :همانان كه قرآن و دينى را كه پيامبران خود را به آن فرستاديم، انكار كردند، پس به زودى [نتيجه انكار خود را] خواهند دانست.
فولادوند :كسانى كه كتاب [خدا] و آنچه را كه فرستادگان خود را بدان گسيل داشتهايم تكذيب كردهاند، به زودى خواهند دانست.
مشكينى :همان كسانى كه اين كتاب و آنچه را كه ما رسولان خود را براى (ابلاغ) آن فرستادهايم (از دين و احكام و معارف) تكذيب و انكار كردند، پس به زودى خواهند دانست.
مكارم :همان كسانى كه كتاب (آسمانى) و آنچه رسولان خود را بدان فرستادهايم تكذيب كردند امّا بزودى (نتيجه كار خود را) مىدانند!
مقایسه ترجمه ها :
آقای مشکینی کذبوا راانکار کردند معنا کرده ،آقای مکارم سوف یعلمون را به صورت مضارع ترجمه کرده است در حالی که مستقبل است ،آقای فولادوند ارسلنا را گسیل داشته ایم معنا کرده است .
ترجمه پیشنهادی :
كسانى كه كتاب و آنچه راكه بوسيله رسولانمان فرستاديم تكذيب کردندپس (در آینده )خواهند دانست .
إِذِ الْأَغْلَالُ فىِ أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ(71)
الاعراب
(إذ) ظرف زمان، (اغلال )مبتدا (في أعناقهم) متعلّق به محذوف خبر (السلاسل) مبتدأ ( يسحبون) فعل مجهول واو نائب فاعل و جمله حالیه .
لغات : .
غل:أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو إدخال شيء في شيء يوجب تغيّرا و تحوّلا.(التحقیق ،ج 7 ،ص :256)
أغلال: جمع غلّ- آنچه در گردن و يا دست مىبندند براى مجازات.
عُنُقُ: الجارحة و جمعه أَعْنَاقٌ. گردن (مفردات، ص :590 )
سلاسل: أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو ما يمتدّ متّصفا بالسهولة و اللينة و السلاسة، كالمائع الجاري السلس العذب الليّن. شعب مستطيلة مرتبطة في أنفسها تكون متعلّقة للإنسان تجرّه و تحرّكه الى ما تريد. (التحقیق، ج5 ،ص :173 )
سلسله مطلق زنجير است.تسلسل بمعنى اضطراب است گويا بزنجير از آن سلسله گفتهاند كه حلقههاى آن نوعا متحرك است.(قاموس ، ج3 ،ص: 290)
سحب: أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الجرّ على الأرض و نحوها .کشیدن (التحقيق ،ج 5 ،ص :63)
ترجمه آقایان :
انصاريان :زمانى كه غلها و زنجيرها [ى آتشين] در گردنهايشان باشد در حالى كه به وسيله آنها كشيده شوند.
فولادوند :هنگامى كه غُلها در گردنهايشان [افتاده] و [با] زنجيرها كشانيده مىشوند.
مشكينى:آن گاه كه غلها و زنجيرها در گردنهايشان به شدت بسته شده، بر زمين (جهنم) كشيده مىشوند.
مكارم :در آن هنگام كه غل و زنجيرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را مىكشند .
مقایسه ترجمه ها :
آقای مکارم فعل یسحبون را بصورت معلوم ترجمه کرده است بجز آقای انصاریان هیچ کس جمله حالیه را ترجمه نکرده است.آقای مشکینی به شدت بسته شده که معادل ندارد راباید در پرانتز می گذاشتند .
ترجمه پیشنهادی :
هنگامى كه زنجيرها به گردنهايشان است در حالی که(بوسیله )زنجیر ها كشيده می شوند،
فىِ الحَْمِيمِ ثُمَّ فىِ النَّارِ يُسْجَرُونَ(72)
الاعراب
(في الحميم) متعلّق به يسحبون، (في النار) متعلّق به يسجرون، (واو) در2فعل نائب فاعل.
لغات :
السَّجْرُ: تهييج النار، تشديدآتش (مفردات ص:397 ) افروختن ،پرکردن ،انداختن .
الحميم: الماء الشديد الحرارة (مفردات ص:254 )آبی که درجه حرارتش زیاد است
ترجمه آقایان :
انصاريان :در ميان آب جوشان، سپس آنان را در آتش افروخته دوزخ مىسوزانند.
فولادوند:در ميان جوشاب [و] آن گاه در آتش برافروخته مىشوند.
مشكينى : در ميان آب جوشان، سپس در آتش، وجودشان مملوّ از آتش مىشود.
مكارم :و در آب جوشان وارد مىكنند سپس در آتش دوزخ افروخته مىشوند.
مقایسه ترجمه ها :
آقای انصاریان آنان راودوزخ رادر پرانتز نگذاشته اندوفعل یسجرون رامعلوم آورده است.آقای مشکینی نیز وجودشان مملواز رادر پرانتز نگذاشته اند.آقای مکارم هم دوزخ را در پرانتز نگذاشته چون معادلی ندارند .
ترجمه پیشنهادی :
(در حالی که بوسیله زنجیرهاکشیده می شوند)در آب سوزان سپس در آتش افروخته می شوند .
ثمَُّ قِيلَ لهَُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ(73)
الاعراب
(لهم) متعلّق به قيل، (أين) اسم استفهام ظرف مكان متعلّق به محذوف خبر مقدم (ما)مبتدا .
ترجمه آقایان :
انصاريان :آن گاه به آنان گويند: معبودانى كه [در الوهيت و ربوبيت] شريكان خدا مىگرفتيد كجايند.
فولادوند:آن گاه به آنان گفته مىشود:آنچه را در برابر خدا [با او] شريك مىساختيد كجايند.
مشكينى :سپس به آنها گفته شود: كجايند آنها كه شريك خدا قرار مىداديد.
مكارم :سپس به آنها گفته مىشود:كجايند آنچه را همتاى خدا قرار مىداديد.
مقایسه ترجمه ها :
آقای انصاریان قیل رامعلوم معنا کرده است ،آقایان مکارم و فولادوند ما را بصورت مفعولی ترجمه کرده انددرحالی که مبتدا است .
ترجمه پیشنهادی :
سپس به آنهاگفته می شودآن چيزهايى كه شريك خدا می گرفتید کجاست ؟
مِن دُونِ اللَّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُواْ مِن قَبْلُ شَيًْا كَذَالِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِينَ(74)
الاعراب
(من دون) متعلّق به حال محذوف (عنّا) متعلّق به(ضلّوا) (بل) إضراب الانتقاليّ (قبل) اسم ظرف مبني بر ضمّ متعلّق به (ندعو)، (شيئا) مفعول به .
لغات :
ضل:أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو ما يقابل الاهتداء، فالضلال هو عدم الاهتداء، و الإضلال هو فقدان الهداية، أى جعل شيء ضالّا فالضلال: فقدان الرشاد و الدلالة الى المقصود، سواء كان في جهة مادّيّة أو معنويّة.
و من لوازم هذا الأصل: الخطأ، الذهاب في غير حقّه، العدول عن الطريق، الضياع، الغيبوبة، و غيرها.
فانّ هذه الأمور تتحقّق في أثر عدم حصول الاهتداء الى المقصود، كما أنّ الدفن خلاف المسير و الحركة الى المقاصد الدنيويّة، و خلط الماء في اللبن على خلاف استمرار الحالة اللبنيّة و خلوصها.
و قلنا إنّ الضلال هو فقدان الاهتداء الى المقصود، و هو أعمّ من أن يكون في حقّ أو باطل، فانّ مطلوب كلّ شخص بحسب نظره. (التحقیق، ج7 ،ص: 40) : فالأصل فيه ما أصّلناه في المادّة، و هو انبساط آثار الوجود و الشخصيّة.(التحقیق ج 7 ،ص :169)
ترجمه آقایان :
انصاريان : [همان معبودانى كه] به جاى خدا [مىپرستيديد]، مىگويند: از نظر ما گم و ناپديد شدند، بلكه ما پيش از اين چيزى را نمىپرستيديم. اينگونه خدا كافران را گمراه مىكند.
فولادوند:مىگويند: «گمشان كرديم، بلكه پيشتر [هم] ما چيزى را نمىخوانديم.» اين گونه خدا كافران را بىراه مىگذارد.
مشكينى :و به جاى او پرستش مىكرديد؟ گويند: آنها از ما گم شدند، بلكه ما اصلا پيش از اين هرگز چيزى را (غير خدا) نمىخوانديم! اين گونه خداوند كافران را در گمراهى خود فرو مىگذارد (كه در قيامت هم دست از دروغ برنمىدارند).
مكارم :همان معبودهايى را كه جز خدا پرستش مىكرديد؟!» آنها مىگويند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند بلكه ما اصلًا پيش از اين چيزى را پرستش نمىكرديم»! اين گونه خداوند كافران را گمراه مىسازد.
مقایسه ترجمه ها :
من دون الله متعلق به حال محذوف است وهیچ کدام از مترجمان آن را نیاورده اند .آقایان انصاریان وفولادوند نکره درسیاق نفی جمله ی(لم نکن ندعوا من قبل شیئا)را نیاورده است .آقای فولادوند من دون الله را اصلاًترجمه نکرده اند.آقای مشکینی وآقای مکارم توضیحات اضافی را در پرانتز نگذاشته اند.جمع محلی به ال افاده عموم میکند ولی این نکته در ترجمه رعایت نشده است .قالوا رافقط آقای مشکینی بهتر ترجمه کردند .آقایان مکارم وانصاریان ندعوا راپرستش کردن وآقایان فولادوند و مشکینی خواندن معنا کرده اند،که به نظر میرسد ترجمه اخیر صحیح تر است .
ترجمه پیشنهادی :
درحالی که غیر خدا (پرستش می کردید)گویند: (آنان) از (نظر) ما گم شدند بلكه ما هرگز پیش از این چيزى را نمی خواندیم ، این چنین خداوند همه کافران را گمراه مىكند.
ذَالِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرِْ الْحَقِّ وَ بِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ(75)
الاعراب
(ذالکم )مبتدا (بما) متعلّق به محذوف خبر (في الأرض) متعلّق به (تفرحون)، (بغير)متعلق به محذوف حال (حق )مضاف الیه (واو) عاطفة (بما كنتم تمرحون) مثل بما كنتم تفرحون.
لغات :
المَرَحُ: شدّة الفرح و التّوسّع فيه( مفردات ، ص :764 )شادی شدید وتجاوز در آن
الْفَرَحُ: انشراح الصّدر بلذّة عاجلة، و أكثر ما يكون ذلك في اللّذات البدنيّة الدّنيوية(مفردات ،ص:628 )مطلق شادی
ترجمه آقایان :
انصاريان :اين [عذابها] براى آن است كه به ناحق در زمين شادى و سرمستى مىكرديد و به سبب آن است كه مغرورانه به پايكوبى و خوشحالى مىپرداختيد.
فولادوند:اين [عقوبت] به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادى و سرمستى مىكرديد و بدان سبب است كه [سخت به خود] مىنازيديد.
مشكينى : اين (عذاب) به سبب آن است كه در روى زمين به ناحق شادى مىكرديد، و نيز به خاطر آن كه (با گناه) سرمستى مىكرديد.
مكارم :اين (عذاب) بخاطر آن است كه بناحقّ در زمين شادى مىكرديد و از روى غرور و مستى به خوشحالى مىپرداختید.
مقایسه ترجمه ها :
بغیر الحق متعلق به حال محذوفی است وهیچ یک از مترجمان آن را ترجمه نکرده اند.آقایان انصاریان ومکارم واژه مرح راصحیح ترجمه کرده اند ولی آقایان مشکینی وفولادوندترجمه صحیحی نکردند.آقای مکارم بما کنتم دومی رامعنا نکردند ،بجز آقای مشکینی همه آقایان توضیحات اضافی رادر پرانتز نگذاشته اند.بما کنتم آیه هماهنگ ترجمه نشده است فقط در ترجمه آقای فولادوند این نکته رعایت شده است .
ترجمه پیشنهادی :
اين (عذاب) به سبب آن است كه در زمین شادی می کردید درحالی که حق نبودو به سبب آن است ازروی غرور شادی می کردید .
ادْخُلُواْ أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبرِِّينَ(76)
الاعراب
(ادخلو )فعل امرفاعل واو(ابواب)مفعول به (جهنم ) مضاف الیه (خالدين) حال (فيها) متعلّق به خالدين (بئس ) افعال ذمّ (مثوی)فاعل (متکبرین )مضاف الیه .
لغات :
مثوی:أنّ الثوي كما تدلّ عليه حرف الثاء و الياء: هو النزول و الالتصاق الى الأرض، كما في الثرى، فالإقامة هو القيام في محلّ بقصد السكنى و الإدامة فيها، و الثواء هو النزول و السقوط و الإدامة في النزول.
فالثوي يدلّ دائما على السقوط و الهبوط و الحقارة و الضعف و الابتلا ( التحقیق، ج 2 ، ص: 39 )
ترجمه آقایان :
انصاريان :از درهاى دوزخ وارد شويد كه در آن جاو دانهايد پس چه بد است اقامتگاه متكبران.
فولادوند:از درهاى دوزخ درآييد، در آن جاودان [بمانيد]. چه بد است جاى سركشان.
مشكينى :از درهاى جهنم (كه بر حسب اقتضاى گناهان تعيين شده) داخل شويد در حالى كه جاودانه در آن خواهيد بود، كه بد جايى است جايگاه متكبران.
مكارم :از درهاى جهنّم وارد شويد و جاودانه در آن بمانيد و چه بد است جايگاه متكبّران.
مقایسه ترجمه ها :
خالدین حال است فقط آقای مشکینی به این صورت ترجمه کرده اند. سرکش معنای دقیقی ازمتکبر نیست که آفای فولادوند آورده اند .آقای مشکینی بئس را بدرستی معنانکرده اند . به نظر من فقط آقای انصاریان مثوی راباتوجه به معنای لغوی آن ترجمه کرده اند.
ترجمه پیشنهادی :
داخل در های جهنم شويد در حالى كه جاودانه در آن هستید پس چه بد است اقامتگاه متكبران.
فَاصْبرِْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ(77)
الاعراب
(الفاء) استیناف(اصبر)فعل امر (إن) حرف شرط جازم (ما) زائدة (نرينّك) مضارع فعل شرط (بعض) مفعول به دوم (الذي) مضاف إليه (أو) حرف عطف (فاء) رابطة جواب شرط (إلينا) متعلّق به يرجعون (واو) نائب فاعل.
ترجمه آقایان :
انصاريان :پس [بر آزار اينان] شكيبا باش، بىترديد وعده خدا حق است. پس اگر بخشى از عذابهايى را كه به آنان وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا تو را پيش از آن از دنيا ببريم [تفاوتى ندارد، در هر صورت] به سوى ما بازگردانده مىشوند [و كيفرشان را خواهند ديد.]
فولادوند :پس صبر كن كه وعده خدا راست است. پس- چه پارهاى از آنچه را كه به آنان وعده دادهايم، به تو بنمايانيم، چه تو را از دنيا ببريم- [در هر صورت آنان] به سوى ما بازگردانيده مىشوند.
مشكينى :پس صبر كن، البته وعده خداوند (به شكست و عذاب آنها) حقّ است، و اگر برخى از آنچه را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم يا تو را (پيش از آن) قبض روح نماييم، همه آنان به سوى ما بازگردانده مىشوند (و كيفرشان را در آخرت خواهى ديد).
مكارم :پس (اى پيامبر) صبر كن كه وعده خدا حقّ است و هر گاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو ارائه دهيم، يا تو را (پيش از آن) از دنيا ببريم (مهمّ نيست) چرا كه همه آنان را تنها بسوى ما باز مىگردانند.
مقایسه ترجمه ها :
آقایان مکارم وفولادوند تاکید جمله اسمیه إنّ وعد الله حق را نیاورده اند همچنین آقای مکارم یرجعون را بصورت معلوم ترجمه کرده وتوضیحات اضافی را در پرانتزنگذاشته است .آقای انصاریان إنّ رابی تردید معنی کرده است وبیش از حدتوضیح اضافی آورده که در پرانتز نگذاشته است ،الینا که مقدم شده حصر رامی رساندفقط آقای مکارم حصر را در ترجمه خود آورده اند .هیچ کدام ترجمه دقیقی از إمّا نکرده اند.از مقایسه ترجمه یتوفی در آیه اول واین آیه ،هیچ کدام از آقایان بجز آقای مشکینی ترجمه هایشان باهم همخوانی ندارد.
ترجمه پیشنهادی :
پس (ای پیامبر )صبر كن كه قطعاًوعده خدا حق است پس یا برخی (از عذابهايمان را )كه به آنها وعده دادهايم نشان تو می دهیم یا (جان )تورا بطور کامل بگیریم پس فقط به سوى ما باز گردانده می شوند .
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَ مِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ مَا كاَنَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتىَِ بَِايَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضىَِ بِالحَْقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ(78)
الاعراب
(واو) استئنافيّة (لام) لام قسم (قد) حرف تحقيق (من قبلك) متعلّق به أرسلنا (منهم) متعلّق به محذوف خبر مقدّم(من ) مبتدأ (عليك) متعلّق به قصصنا(واو) عاطفه (ما) نافية (لرسول) متعلّق به محذوف خبر كان (ان یاتی )فعل مضارع منصوب مصدر موول اسم کان (بآية) متعلّق به يأتي(إلّا) استثناء (بإذن) متعلّق به خبر کان .
لغات :
قص :أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو رواية واقعة جارية مضبوطة بأىّ وسيلة كانت، قراءة أو سماعا، على ما طابق الواقع.
و الى هذا الأصل يرجع مفاهيم- الخبر، الحديث، الأمر، الرواية، التتبّع، الإيراد، الأثر، الشأن، الذكر.(التحقیق ج 9 ص: 276 )
ترجمه آقایان :
انصاريان :قطعاً پيش از تو پيامبرانى فرستاديم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو حكايت كردهايم، و سرگذشت برخى را بيان نكردهايم. هيچ پيامبرى را نسزد كه جز به اذن خدا معجزهاى بياورد بنابراين هنگامى كه فرمان خدا [به عذاب دشمنان لجوج] برسد، بر پايه حقّ و درستى داورى خواهد شد و آنجاست كه اهل باطل زيان خواهند كرد.
فولادوند :و مسلّماً پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم. برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كردهايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكردهايم، و هيچ فرستادهاى را نرسد كه بىاجازه خدا نشانهاى بياورد. پس چون فرمان خدا برسد به حقّ داورى مىشود، و آنجاست كه باطلكاران زيان مىكنند.
مشكينى : و به تحقيق پيش از تو رسولانى (را به سوى جامعه بشرى) فرستاديم، سرگذشت برخى از آنها را بر تو بازگو كرديم و برخى را بر تو بازگو نكرديم، و هرگز رسولى را نرسد (و عقلا ممكن نباشد) كه آيه و معجزهاى (يا عذابى) جز به اذن خدا بياورد، پس چون فرمان خدا (درباره هلاكت ملتى به فرشتگان) صادر شود (ميان آنها عملا) داورى به حق شود، و در آنجا باطلانديشان و باطلگويان و باطلگرايان زيانكار گردند.
مكارم :ما پيش از تو رسولانى فرستاديم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكردهايم و هيچ پيامبرى حق نداشت معجزهاى جز بفرمان خدا بياورد و هنگامى كه فرمان خداوند (براى مجازات آنها) صادر شود، بحق داورى خواهد شد و آنجا اهل باطل زيان خواهند كرد.
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
به تحقیق قبل از تو رسولانى فرستادیم برخی از آنان کسانی اند(سرگذشت آنان را) حكايت كرديم بر تو و برخی ديگرکسانی اند که حكايت نكرديم وبرای هيچ رسولى (سزاوار )نیست كه نشانه ای بياورد مگر به اذن خدا پس هر گاه فرمان خدافرا رسد به همه حق حکم می شود و در آنجا همه ی باطل گرایان زیان می کنند .
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِترَْكَبُواْ مِنهَْا وَ مِنهَْا تَأْكلُُونَ(79)
الاعراب
(الله)مبتدا(لكم) متعلّق به جعل (لام) تعليل (تركبوا) مضارع منصوب بأن مقدره (منها) متعلّق به تركبوا (واو) استئنافيّة (منها) متعلّق به تأكلون .
ترجمه آقایان :
انصاريان :خداست كه چهارپايان را براى شما پديد آورد تا بر بعضى از آنها سوار شويد، و از [گوشت] بعضى از آنها بخوريد .
فولادوند :خدا [همان] كسى است كه چهارپايان را براى شما پديد آورد تا از برخى از آنها سوارى گيريد و از برخى از آنها بخوريد.
مشكينى :خداوند همان است كه چارپايان را براى شما بيافريد (و رام ساخت) تا برخى از آنها را سوار شويد، و از (گوشت) آنها مىخوريد.
مكارم :خداوند كسى است كه چهارپايان را براى شما آفريد تا بعضى را سوار شويد و از بعضى تغذيه كنيد
مقايسه ترجمه ها :
آقای مشکینی جعل را بیافرید ترجمه کرده است
ترجمه پیشنهادی :
خدا كسى است كه چارپايان را برايتان خلق كرد تا بر بعضى از آنها سوار شوید و از بعضى ازآنها بخوريد.
وَ لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَ لِتَبْلُغُواْ عَلَيهَْا حَاجَةً فىِ صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْهَا وَ عَلىَ الْفُلْكِ تحُْمَلُونَ(80)
الاعراب
(لكم) به محذوف خبر مقدّم (فيها) متعلّق به خبر محذوف (منافع) مبتدأ مؤخّر (لتبلغوا) مثل لتركبوا (عليها)متعلّق به تبلغوا(حاجه )مفعول به (عليها، على الفلك) متعلّقان به تحملون (واو) نائب الفاعل (في صدوركم) متعلق به محذوف صفت.
ترجمه آقایان :
انصاريان :و براى شما در آنها سودهايى است، [آرى آنها را آفريد] تا با [سوار شدن بر آنها و حمل بار و بنه خود] به مقصدى كه در دلهاى شماست برسيد، و بر آنها و بر كشتىها حمل مىشويد.
فولادوند :و در آنها براى شما سودهاست تا با [سوار شدن بر] آنها به مقصودى كه در دلهايتان است برسيد، و بر آنها و بر كشتى حمل مىشويد.
مشكينى : و شما را در آنها سودهايى است (استفاده از شير و پشم و پوست و اولاد و فضلات و معاملات) و (آنها را آفريد) براى آنكه (به وسيله بار كردن كالا) بر آنها به نيازى كه در دلهايتان است برسيد، و بر روى آنها و بر كشتىها حمل مىشويد.
مكارم :و براى شما در آنها منافع بسيارى (جز اينها) است، تا بوسيله آنها به مقصدى كه در دل داريد برسيد و بر آنها و بر كشتيها سوار مىشويد.
مقايسه ترجمه ها :
آقای مشکینی لکم جارو مجرور که خبر است را بصورت مفعولی ترجمه کرده اند.آقای مکارم منافع را معنا نکردند وصفت بسیاری را هم در پرانتز نگذاشته اند .معنای حرف جر علی ، استعلا است که بر آن را بهتر نشان می دهد وتنها آقای مشکینی علی اولی را این طور ترجمه کرده اند . آقایمشکینی حاجه رانیاز وبقیه آقایان مقصد ومقصود ترجمه کرده اند .یحملون را آقایان مشکینی ،فولادوند ،انصاریان حمل می شوید وآقای مکارم سوار می شوید ترجمه کرده اند .
ترجمه پیشنهادی :
وبرایتان در آنها سود هایی است و تا بوسیله آنها به نیازی كه در دل داريد برسيد و بر آنها و بر كشتىها حمل می شويد.
وَ يُرِيكُمْ ءَايَاتِهِ فَأَىَّ ءَايَتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ(81)
الاعراب
(آياته) مفعول به دوم (فاء) استئنافيّة (أيّ) اسم استفهام مفعول به مقدّم.
ترجمه آقایان :
انصاريان :و همواره نشانههاى [ربوبيت و قدرت] خود را به شما نشان مىدهد، پس كدام يك از نشانههاى خدا را انكار مىكنيد؟!
فولادوند: و نشانههاى [قدرتِ] خويش را به شما مىنماياند. پس كدام يك از آيات خدا را انكار مىكنيد؟
مشكينى :و (خداوند) همواره نشانههاى (توحيد و عظمت) خود را (در كرانههاى جهان و در نفوس خودتان) به شما نشان مىدهد، پس كدام يك از آيات خدا را انكار مىكنيد؟!
مكارم :او آياتش را همواره به شما نشان مىدهد پس كدام يك از آيات او را انكار مىكنيد؟!
مقايسه ترجمه ها :
آقای مکارم آیات را ترجمه نکرده اند .
ترجمه پیشنهادی :
و او همواره نشانه هایش را به شما نشان مىدهدپس كدام يك از نشانه های خدا را انكارمی کنید .
أَ فَلَمْ يَسِيرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كاَنُواْ أَكْثرََ مِنهُْمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ ءَاثَارًا فىِ الْأَرْضِ فَمَا أَغْنىَ عَنهُْم مَّا كاَنُواْ يَكْسِبُونَ(82)
الاعراب
(همزه) استفهام توبيخی (فاء) عاطفه (في الأرض) متعلّق به يسيروا (ينظروا) مضارع مجزوم معطوف على يسيروا (كيف) اسم استفهام خبر كان (عاقبه )اسم کان (من قبلهم) متعلّق به محذوف صله (منهم) متعلّق به أكثر (قوّة) تمييز أشدّ (في الأرض) متعلّق به محذوف صفت آثار (ما) نافيه (عنهم) متعلّق به (أغنى)و المصدرمؤوّل (ما كانوا يكسبون) فاعل أغنى.
ترجمه آقایان :
انصاريان : آيا در زمين گردش نكردند تا با تأمل بنگرند كه سرانجام كسانى كه پيش از آنان بودند [و سركشى و تكبّر مىكردند] چگونه بود؟ همانان كه نفراتشان از اينان بيشتر و از ايشان نيرومندتر بودند، و در زمين آثارى پايدارتر [چون قلعهها و خانههاى استوار و كاخهاى بسيار محكم] داشتند، ولى نفرات و قدرت و آثارى كه همواره به دست مىآوردند [چيزى از عذاب خدا را] از آنان دفع نكرد.
فولادوند :آيا در زمين نگشتهاند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است؟ [آنها به مراتب از حيث تعداد،] بيشتر از آنان، و [از حيث] نيرو و آثار در روى زمين، استوارتر بودند، و [لى] آنچه به دست مىآوردند، به حالشان سودى نبخشيد.
مشكينى : پس آيا در زمين سير نكردند تا بنگرند عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند چگونه بود؟
مكارم :آيا روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند چه شد؟! همانها كه نفراتشان از اينها بيشتر، و نيرو و آثارشان در زمين فزونتر بود امّا هرگز آنچه را به دست مىآوردند نتوانست آنها را بىنياز سازد (و عذاب الهى را از آنان دور كند).
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه آقای مشکینی ناقص است فقط ابتدای آیه ترجمه شده است،
ترجمه پیشنهادی :
آيا (اين مردم) در زمين هيچ سير نكردند تا ببينند سرانجام کسانی كه قبل ازآنها بودندچگونه شد؟ با اينكه عددشان بيش از اينها و نيرويشان قوىتر از اينها بود و آثار بيشترى در زمين داشتند پس آنچه به دست می آورند هیچ بی نیازشان نکرد.
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتهَْزِءُونَ(83)
الاعراب
(فاء) عاطفه(لمّا) ظرفیه(بالبيّنات) متعلّق به محذوف حال (بما) متعلّق به فرحوا (عندهم) ظرف متعلّق به محذوف صله (بهم) متعلّق به حاق (به) متعلّق به يستهزئون.
لغات :
حاق :أنّ الحوق و الحيق بينهما اشتقاق أكبر، و معناهما على ما يظهر من كلمات القوم:
أنّ الواويّ بمعنى الإحاطة، و اليائيّ بمعنى النزول، و هذا يوافق مادّة اللّفظين كما قلنا في الحيف، فانّ مقتضى حرف الياء هو الانخفاض، و هو يلائم النزول. و قد اختلط المفهومان في كلامهم.
و بمناسبة الإحاطة تطلق على كنس البيت، فانّه عبارة عن جعلها تحت النظر و تنظيفها و تدبيرها و الإحاطة على ما فيها.
فالأصل الواحد في هذه المادّة: هو النزول مع قيد الإحاطة و السلطة، و ليس معناها مطلق النزول و لا مطلق الإحاطة، و بهذه الخصوصيّة قد استعملت في كلام اللّه المجيد.(التحقیق ج 2 ص: 332 )
ترجمه آقایان :
انصاريان :هنگامى كه پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند، به اندك دانشى كه نزد خود داشتند خوشحال بودند [و غير آن را چيزى به حساب نمىآوردند] ولى عذابى كه همواره آن را به مسخره مىگرفتند، آنان را احاطه كرد.
فولادوند : و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند، و [سرانجام] آنچه به ريشخند مىگرفتند آنان را فروگرفت.
مشكينى :پس چون فرستادگانشان دلايل روشنى براى آنها آوردند آنها به آنچه از دانش در نزدشان بود (علوم مربوط به عقايد فاسده و امور دنيايشان) دل خوش كردند (و معارف انبيا را ترك نمودند) و (سرانجام) آنچه بدان استهزا مىكردند بر آنها وارد شد و آنان را فرا گرفت.
مكارم :هنگامى كه رسولانشان دلايل روشنى براى آنان آوردند، به دانشى كه خود داشتند خوشحال بودند (و غير آن را هيچ مىشمردند) ولى آنچه را (از عذاب) به تمسخر مىگرفتند آنان را فراگرفت
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
پس هنگامی که رسولانشان دلایل روشن را آوردند به آنچه از علم نزدشان بود خوشحال بودند و آنچه را که مسخره می کردند آنان را فرا گرفت.
فَلَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا قَالُواْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ(84)
الاعراب
(رأوا) فعل ماضی (واو) فاعل (باللّه) متعلّق به آمنّا (وحده) حال (بما) متعلّق به كفرنا (به) متعلّق به مشركين.
لغات :
البُؤْسُ و البَأْسُ و البَأْسَاءُ: الشدة و المكروه، إلا أنّ البؤس في الفقر و الحرب أكثر، و البأس و البأسا (مفردات ،ص :153 ) سختى. ناپسند. بؤس و بأساء نيز همان معنى را دارد (مفردات) ايضا بمعنى عذاب، خوف، قدرت، و سختى جنگ آمده است
ترجمه آقایان :
انصاريان : پس هنگامى كه عذاب سخت ما را ديدند، گفتند: بىترديد به خدا ايمان آورديم و به معبودانى كه با او شريك قرار مىداديم، كافريم
فولادوند :پس چون سختى [عذاب] ما را ديدند گفتند: «فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مىگردانيديم كافريم
مشكينى : پس هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند گفتند: به خداوند يكتا ايمان آورديم و به آنچه آن را شريك (خدا) قرار مىداديم كافر شديم
مكارم : هنگامى كه عذاب (شديد) ما را ديدند گفتند: «هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورديم و به معبودهايى كه همتاى او مىشمرديم كافر شديم!
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
پس هنگامی که عذاب ما را ديدند گفتند ايمان آوردیم به خدا در حالی اویکتاست و به آنچه شريك خدا قرار می دادیم كافر شدیم .
فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانهُُمْ لَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتىِ قَدْ خَلَتْ فىِ عِبَادِهِ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ(85)
الاعراب
(فاء) عاطفه (يك) مضارع ناقص مجزوم و اسمش ضمير مستتر هو(ایمانهم) فاعل (سنّة) مفعول مطلق (التي) صفت (في عباده) متعلّق به خلت.
ترجمه آقایان :
انصاريان :ولى زمانى كه عذاب سخت ما را ديدند، ايمانشان سودى به آنان نداد. سنت خداست كه از ديرباز نسبت به بندگانش جارى شده است [كه ايمانشان را پس از ديدن عذاب نمىپذيرد] و آنجاست كه كافران زيانكار شدند.
فولادوند :و [لى] هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ديگر ايمانشان براى آنها سودى نداد. سنّت خداست كه از [ديرباز] درباره بندگانش چنين جارى شده، و آنجاست كه ناباوران زيان كردهاند
مشكينى : اما ممكن نبود آن گاه كه عذاب ما را ديدند ايمانشان به آنها سود بخشد. (اين) سنّت و روش خداوند است كه درباره بندگانش (از ديرينه تاريخ) گذشته و آنجا بود كه كافران زيانكار شدند.
مكارم :امّا هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براى آنها سودى نداشت! اين سنّت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده، و آنجا كافران زيانكار شدند!
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
پس ايمانشان هنگامی که عذاب مارادیدند هرگز سودى برایشان نداشت سنت خدا است كه همیشه در بندگانش جريان دارد وآنجا كافران زيانكارشدند .
فصلت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
لغات:
«الرَّحْمنِ»:وزنه فعلان وفيه معنى المبالغة،ولايوصف به إلااللّه تعالى.
«الرَّحِيمِ»: وزنه فعيل و فيه كذلك معنى المبالغة.
راغب :نيز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را كسي كه رحمتش بهر چيز وسعت داده و رحيم راكثيرالرحمة معنى كرده است.
طبرسى فرموده:
رحمن و رحيم براى مبالغهاند و هر دو از رحمت مشتق ميباشند جز آنكه وزن فعلان در مبالغه از فعيل رساتر است. همچنين است قول زمخشرى و بيضاوى كه هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحيم رساترگفتهاند.
المنار گويد:
رحمن صيغه مبالغه است دلالت بر كثرت دارد و رحيم صفت شبهه است دلالت بر ثبوت دارد و اين دو تأكيدهم نيستندبلكه هر يك معنى مستقل دارد. الميزان نيز مانندالمنار رحمن را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه گرفته و گويد: لذا مناسب است كه رحمن دلالت بر رحمت كثيره كند که بر مؤمن و كافر افاضه شده وآن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در اين معنى بكار رفته است.
ترجمه آقایان :
انصاریان :به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى
فولادوند :به نام خداوند رحمتگر مهربان
مکارم: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
مشکینی: به نام خداوند بخشنده مهربان
مقایسه ترجمه ها :
در همه ی این ترجمه ها ، ترجمه دقیق کلمه ها آورده نشده است، مثلا ترجمه دقیق الله ، خدا نمی شود ولی با این حال از نظر من ترجمه ی انصاریان دقیق تر است چون کثرت رحمن و ثبوت رحیم را آورده است ولی بین دو صفت رحمن و رحیم یک واو اضافه آورده که باید در پرانتز قرار می داد.
ترجمه پیشنهادی:
اگر رحمان را صیغه ی مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم:
به نام خداوند رحمان [عطا و افاضه اش فراگیر و] رحیم[رحمتش همیشگی]
حم(1)
مشكينى : حا، ميم. رمزهايى است از جانب اللَّه كه به محمّد (ص) القا شده. اين كتاب مركب از همين حروف است ولى احدى را توان مقابله با آن نيست. اين كتاب داراى محكمات و اين گونه متشابهات است. سوگند به حلم بىحد و ملك مطلق ما كه آنچه در جريان قدر مىگذرد از قضاى ازل گذشته است .
تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ(2)
الاعراب
(تنزيل) خبربرای مبتدای محذوف (من الرحمن) متعلّق به محذوف صفت (الرحيم) صفت .
ترجمه آقایان :
انصاريان :اين كتابى است نازل شده از سوى خدا كه رحمتش بىاندازه و مهربانىاش هميشگى است.
فولادوند :وحى [نامه] اى است از جانب [خداى] رحمتگر مهربان
مشكينى :(اين سوره و اين كتاب) فرو فرستادهاى است از جانب خداوند صاحب رحمت عامه (بر همه مكلّفان) و رحمت خاصه (بر همه گروندگان).
مكارم :اين كتابى است كه از سوى خداوند رحمان و رحيم نازل شده است.
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
اين كتاب نازل شده از سوی رحمان رحيم است.
كِتَابٌ فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(3)
الاعراب
(کتاب)بدل ( فصلت)فعل ماضی مجهول (آیاته)نائب فاعل وجمله صفت کتاب(قرآنا) حال از آيات(عربیا)صفت (لقوم) متعلّق به فصّلت (یعلمون )فعل وفاعل واو وجمله صفت قوم 0
لغات :
فصل : أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو ما يقابل الوصل، و سبق في الفرق، انّه في قبال الجمع، و النظر في الفصل الى رفع الوصل.
و هو أعمّ من أن يكون الفصل في أمر مادىّ، كما في- فصل الثوب و الكتاب، أو في أمر معنوىّ، كما في- فصل الحقّ.
و الأغلب استعماله في موضوع واحد، ليصدق رفع الوصل(التحقیق ج 9 ص : 96 )
ترجمه آقایان :
انصاريان :كتابى است كه آياتش در نهايت روشنى بيان شده است، [به زبانى] فصيح و گويا براى مردمى كه اهل معرفت و آگاهىاند .
فولادوند:كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده. قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مىدانند.
مشكينى : كتابى است كه آياتش تفصيل داده شده (الفاظش به سورهها و آيهها تقسيم شده، محتوايش به احكام دينى و معارف اخروى و علوم دنيوى تبيين شده) در حالى كه قرآنى است به زبان عربى براى گروهى كه اهل دانشند.
مكارم :كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده، در حالى كه فصيح و گوياست براى جمعيّتى كه آگاهند!
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
كتابى است كه آياتش از يكديگر جداست درحالی که قرآنی است فصیح براى مردمى كه علم دارند .
بَشِيرًا وَ نَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثرَُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ(4)
الاعراب
(بشيرا) حال(نذیرا) معطوف (الفاء) عاطفه(اعرض)فعل ماضی (اکثر)فاعل(فاء)عطف (هم)مبتدا (لا) نافيه(یسمعون )فعل وفاعل واو وجمله خبر .
ترجمه آقایان :
انصاريان :مژده دهنده و بيم دهنده است. ولى بيشتر آنان [از اين درياى معارف] روى گرداندند و به گوشِ [جان] نمىشنوند
فولادوند:بشارتگر و هشداردهنده است. و [لى] بيشتر آنان رويگردان شدند، در نتيجه [چيزى را] نمىشنوند.
مشكينى :(قرآنى است) مژدهدهنده (هر گرونده) و بيمكننده (هر نافرمان) اما بيشتر آنان روىگردان شدند، از اين رو (به گوش دل) نمىشنوند.
مكارم :قرآنى كه بشارت دهنده و بيم دهنده است ولى بيشتر آنان روى گردان شدند از اين رو چيزى نمىشنوند.
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
در حالى كه بشارتده و بيمدهنده است و پس بيشترشان روي گردانيده اند پس دائماٌآنها نمىشنوند.
وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا فىِ أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَ فىِ ءَاذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَيْنِنَا وَ بَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَمِلُونَ(5)
الاعراب
(الواو) عاطفه (قلوبنا)مبتدا (في أكنّة)جار ومجرور متعلّق به محذوف خبر (ممّا) متعلّق بأكنّة (إليه) متعلّق به (تدعونا)، (وقر)مبتداموخر (في آذاننا) متعلّق به محذوف خبر (من بيننا) خبر (حجاب)مبتدا موخر .
لغات :
اکنه :أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو ستر حافظ، و فيه قيدان
فيقال كننته و أكننته اى حفظته بالستر. و الكنّة فعلة بمعنى ما يستر و يحفظ به، كما في سدّة البيت. و الكنّة فعلة للنوع، كالسترة. و الكنانة: إذا أريد به نوع مع الستر مع استدامة، و ذلك بزيادة ألف المدّ، و هذا كالجعبة للسهام.
الأكنّة جمع الكنّ و الكنان، بمعنى الغطاء و الأغطية، أى الساتر الحافظ.
(التحقیق ج 10 ص :124 )
وقر: سنگینی در گوش (لسان العرب ج 5 ص : 289 )
ترجمه آقایان :
انصاريان :و گفتند: دلهاى ما از [درك] حقايقى كه ما را به آن مىخوانى در پوششهاى سختى است، و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو پردهاى وجود دارد، بنابراين تو كار خود را انجام بده و ما هم كار خود را انجام مىدهيم.
فولادوند :و گفتند: «دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مىخوانى سخت محجوب و مهجور است. و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو پردهاى است پس تو كار خود را بكن ما [هم] كار خود را مىكنيم.»
مشكينى :و گفتند: دلهاى ما از آنچه به سويش مىخوانى در پوششهاست و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و شما حجابى است (از عداوت و عناد و اختلاف عقيده و رويّه)، پس تو كار خود بكن ما نيز حتما (عليه تو) در فعّاليتيم.
مکارم : و گفتند: دلهاى ما از [درك] حقايقى كه ما را به آن مىخوانى در پوششهاى سختى است، و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو پردهاى وجود دارد، بنابراين تو كار خود را انجام بده و ما هم كار خود را انجام مىدهيم.
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
ومىگويند دلهاى ما از( پذيرفتن) آنچه ما را به سويش مىخواني در پوششی باحفاظ است و در گوشهايمان سنگينى است و بين ما و تو حجابى است پس تو كار خود كن كه همانا ما نيز كار خود خواهيم كرد.
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكمُْ يُوحَى إِلىََّ أَنَّمَا إِلَاهُكمُْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُواْ إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ(6)
الاعراب
(إنّما) كافّة (انا بشر)مبتدا(مثلكم) صفت بشر(یوحی )فعل مجهول (إليّ) متعلّق به يوحى وجمله وصفیه (الهکم )مبتدا(الاه)خبر(واحد)صفت و المصدر المؤوّل (أنّما إلهكم إله …) نائب فاعل.
(الفاء) عاطفه (إليه) متعلّق به (استقيموا)فعل وفاعل واو (الواو) استئنافيّة (ويل) مبتدأ (للمشركين) متعلّق به محذوف خبر .
لغات :
ویل :أنّ الكلمة تستعمل في مقام إنشاء ذمّ شديد و قدح أكيد أو دعاء على ضرر و شرّ، و هذا هو الأغلب في استعمالها.و الويل بمعنى البليّة الشديدة القريبة من الهلاكة.(التحقیق ج 13ص :220)
ترجمه آقایان :
انصاريان :بگو: من بشرى مانند شما هستم، [نه از جنسى ديگر كه سخنم را نفهميد] به من وحى مىشود كه: معبود شما فقط معبود يكتاست، پس [با دورى از افراط و تفريط] به سوى او رو كنيد، و از او آمرزش بخواهيد، و واى بر مشركان .
فولادوند :بگو: «من، بشرى چون شمايم، جز اينكه به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس مستقيماً به سوى او بشتابيد و از او آمرزش بخواهيد. و واى بر مشركان.»
مشكينى : بگو: جز اين نيست كه من بشرى همانند شمايم (نه از فرشتهام و نه از اجنّه، لكن) بر من وحى مىشود كه تنها معبود شما معبودى يگانه است، پس (در عقايد و اعمالتان) به سوى او متوجه شويد و از او طلب آمرزش نماييد و واى بر مشركان.
مكارم :بگو: من فقط انسانى مثل شما هستم اين حقيقت بر من وحى مىشود كه معبود شما معبودى يگانه است پس تمام توجّه خويش را به او كنيد و از وى آمرزش طلبيد واى بر مشركان.
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
بگو من تنها بشرى هستم مثل شما كه به من وحى مىشودتنها معبود شما معبودى است يكتا پس ؟؟ به سويش او كنيد و از او طلب آمرزش كنيد و واى بر کسانی كه شرك مىورزند.
الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُم بِالاَْخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ(7)
الاعراب
(الذين)بدل (لا) نافية (یوتون)فعل مضارع واو فاعل(زکاه )مفعول به وجمله صله (واو) عاطفه(هم)مبتدا (بالاخره)جارومجرور متعلق به کافرون (هم) ضمیر فصل(کافرون )خبر.
ترجمه آقایان :
انصاريان :همانان كه زكات نمىدهند و آخرت را انكار مىكنند.
فولادوند :همان كسانى كه زكات نمىدهند و آنان كه به آخرت ناباورند.
مشكينى :همانها كه زكات نمىپردازند (بر نيازمندان انفاق مالى ندارند) و به روز واپسين نيز كافرند.
مكارم :همانها كه زكات را نمىپردازند، و آخرت را منكرند.
مقايسه ترجمه آقایان :
ترجمه پیشنهادی :
کسانی كه زكات نمىدهند و آنهادائما به آخرت فقط كافرند.
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُْ مَمْنُونٍ(8)
الاعراب
(الذین)اسم ان(آمنوا)فعل وفاعل واو (صالحات )مفعول به (لهم)جارومجرور متعلّق به محذوف خبرمقدم(أجر)مبتدا(غير) صفت (ممنون)مضاف الیه.
لغات :
ممنون : أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو برود النعمة المعيّنة المقطوعة المخصوصة. و بهذه المناسبة تطلق على معنى القطع.(التحقیق ج 11 ص : 182)
منّ:
(بفتح ميم) طبرسى ذيل آيه 262 بقره و 164. آل عمران ميگويد:
من در اصل بمعنى قطع است و از آنست لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ فصلت: 8. يعنى براى آنهاست پاداش غير مقطوع و ابدى. منّت نهادن و برخ كشيدن نعمت را از آن منّة گويند كه وظيفه نعمت شده را قطع ميكند (ديگر بر او لازم نيست در مقابل نعمت تشكر كند يا چيز ديگرى انجام دهد) ايضا منّة بمعنى نعمت است كه شخص بواسطه آن از گرفتارى قطع و خارج ميشود.
اين مطلب مورد تأييد فيومى در مصباح است و ممنون را بمعنى مقطوع گفته و گويد مرگ را از آن منون گويند كه قاطع زندگى است در صحاح گفته: «المنّ: القطع» و در قاموس آمده: «منّ الحبل: قطعه» يعنى ريسمان را بريد.
راغب نسبت اين معنى را به «قيل» داده و گويد: منّ چيزى است كه با آن وزن كنند، وزن شده را موزون و ممنون گويند. منّة بمعنى نعمت سنگين است. منّت دو جور اطلاق دارد: فعلى و قولى. منّت خدا فعلى است و آن سنگين كردن بندگان با نعمت و عطيّه است «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» يعنى خداوند بر مؤمنان نعمت بخشيد. و منّت قولى كه شمردن و برخ كشيدن نعمت است قبيح ميباشد مگر وقتيكه طرف كفران نعمت كند (ترجمه آزاد).
آنانكه منّ را قطع معنى كردهاند گويند آلت وزن را از آن من گويند كه جنس وزن شده با آن در مقدارى قطع و تعيين ميگردد.
ترجمه آقایان :
انصاريان :بىترديد كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، براى آنان پاداشى هميشگى است.
فولادوند:كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند آنان را پاداشى بىپايان است.
مشكينى : البته كسانى كه ايمان آورده و عملهاى شايسته كردهاند براى آنها پاداشى بىمنّت و بىپايان است.
مكارم :امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، پاداشى دائمى دارند
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند تنها برای آنهاست اجرى كه هرگز قطع نمی شود .
قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَينِْ وَ تجَْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ(9)
الاعراب
(الهمزة) استفهام إنكاري توبیخی(ان)حرف مشبهته بالفعل (کم)اسم(لام) مزحلقه (تکفرون )فعل وفاعل واو وجمله خبر(بالذي) متعلّق به تكفرون، (في يومين) متعلّق به خلق، (له) متعلّق به تجعلون(اندادا)مفعول به (ذلک )مبتدا(رب )خبر (عالمین )مضاف الیه.
لغات :
انداد : أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو ما يكون مقابلا و مخالفا للشيء و هو يدّعى مماثلته في الأعمال و الأمور. (التحقیق ج12 ص : 66 )
ترجمه آقایان :
انصاريان :بگو: آيا شما به كسى كه زمين را در دو روز آفريد، كفر مىورزيد، و براى او همتايانى قرار مىدهيد؟! [ساحت مقدسش از اين پيرايهها پاك است] آن [توانمندى كه زمين را آفريد] پروردگار جهانيان است.
فولادوند :بگو: «آيا اين شماييد كه واقعاً به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر مىورزيد و براى او همتايانى قرار مىدهيد؟ اين است پروردگار جهانيان.»
مشكينى :بگو: آيا به راستى شما به كسى كه اين (كره) زمين را در دو روز آفريده (در مقدار زمان دو روز روشن يا مقدار دو شبانه روز يا در دو دوران، مثلا دوران ميعان و دوران انجماد) كفر مىورزيد و براى او شريكانى مىسازيد؟! (حال آنكه) اوست پروردگار جهانيان.
مكارم :بگو: آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرار مىدهيد؟! او پروردگار جهانيان است!
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
بگو آیا به راستی شما به کسی كفر مىورزيد كه زمين را در دو روز خلق كرد و براى او همانند هایی قرار می دهید اين خدا پروردگار تمامى جهانیان است.
وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَِ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهََا فىِ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِينَ(10)
الاعراب
(الواو) عاطفة (فيها) متعلّق به (جعل) بتضمينه معنى خلق، (رواسی )مفعول به (من فوقها) متعلّق به محذوف صفت رواسي (فيها) متعلّق به (بارك)، (فیها )متعلّق به (قدّر)، (اقواتها )مفعول به (في أربعة) متعلّق به قدر(ایام )مضاف الیه (سواء) مفعول مطلق فعل محذوف ، (للسائلين) متعلّق به فعل محذوف.
لغات :
رواسی :يقال: رَسَا الشيء يَرْسُو: ثبت(مفردات ص :354 ) رَواسِيَ: جمع راسيه، سفينه و كوه كه ثابت شوند.
ترجمه آقایان :
انصاريان :و در روى زمين كوههاى استوارى پديد آورد، و در آن منافع فراوانى آفريد و رزق [روزى خوارانش] را در آن به مدت چهار دوره [بهار، تابستان، پاييز و زمستان] تقدير كرد [آن هم] يكسان و بهاندازه براى خواهندگان.
فولادوند :و در [زمين]، از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد، و مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازهگيرى كرد [كه] براى خواهندگان، درست [و متناسب با نيازهايشان] است.
مشكينى :و در آن (كره) كوههايى ثابت و استوار بر روى آن قرار داد و در (پهنه) آن خير و بركت نهاد و زاد و توشههاى (موجودات) آن را (از انسان و حيوان و نبات و جماد) در چهار روز (چهار فصل) قرار داد در حالى كه (رسيدن قوت) براى سائلين (تكوينى آن بر حسب اقتضاى طبايع آنها) يكسان است.
مكارم :او در زمين كوههاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و موادّ غذايى آن را مقدّر فرمود،- اينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان.
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
و در(زمین ) كوههایى ثابتبر روی آن قرار داد برکاتی در آن نهاد و نيز در زمين آنچه قوت و رزق هست در چهار فصل پديد آورد قوت و رزقى كه كفاف همه روزىخواران را بدهد.
ثمَُّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائعِينَ(11)
الاعراب
(ثمّ) حرف عطف(استوی )فعل ماضی وفاعل هو مستتر (إلى السماء) متعلّق به استوى باب تضمين معنى قصد (الواو) حاليّة (هی)مبتدا (دخان )خبر (الفاء) عاطفة (لها، للأرض) متعلّقان به قال،(ائتیا)فعل امر فاعل الف ، (طوعا) حال (او)عطف (کرها )معطوف (طائعين) حال.
لغات :
طوع : أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو العمل بما يقتضيه الأمر و الحكم مع رغبة و خضوع، فله ثلاثة قيود: الرغبة، و الخضوع، و العمل على طبق الأمر. (التحقیق ج 7 ص: 138)
ترجمه آقایان :
انصاريان :آن گاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه بهصورت دود بود، پس به آن و به زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانبردار آمديم.
فولادوند:سپس آهنگِ [آفرينشِ] آسمان كرد، و آن بخارى بود. پس به آن و به زمين فرمود: «خواه يا ناخواه بياييد.» آن دو گفتند: «فرمانپذير آمديم.»
مشكينى : پس (از خلقت اصل زمين اراده حتمى خدا) متوجه به سوى آسمان شد در حالى كه (ماده اوّلى آن) دود بود، پس به آن و به زمين گفت: خواه به طاعت يا به اكراه بياييد (اراده حتمى تعلّق گرفت كه آن دود، آسمانها شود و زمين به بركت و تهيّه قوت رسد)، آن دو (به زبان حال و مقهوريّت ذاتى) گفتند: مطيعانه آمديم.
مكارم :سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد (و شكل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مىآييم (و شكل مىگيريم)!
مقايسه ترجمه ها :
ترجمه پیشنهادی :
سپس بر آسمان كه در آن هنگام دودى بود بپرداخت و آن گاه به هر دو فرمود: چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد تحت فرمان درآييد گفتند به طوع و رغبت تحت فرمانيم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ابراهیمی در 1394/11/14 ساعت 05:11:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1394/11/14 @ 08:31:06 ب.ظ
پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
با سلام و احترام
محتوا غنی بود ولی فرمت می توانست مناسب تر باشد.
موفق باشید.
http://support.kowsarblog.ir/erjae-manabe
http://support.kowsarblog.ir/montakhab
———————-
http://farakhan.kowsarblog.ir/fajr_piruzi