عید مبعث

 

خدایا کمک کن این عید، زمان شکفتن و بارور شدن نهال اسلام ناب

محمدی در وجودمان باشد ، نه  آن چه خود اسلام می پنداریم.

 

 

 

اعجاز رنگها در قرآن (اكرم صالحي)

مقدمه

‌اعجاز علمي يکي از ابعاد گوناگون اعجاز قرآن است که از جنبه‌هاي متفاوتي قابل بررسي است. يكي از شگفتي‌هاي مطرح شده در قرآن، مسائل مربوط به رنگ‌ها است که در مورد برخي از آن‌ها ادعاي اعجاز شده است؛ چون قرآن شايد براي اولين بار به برخي آثار رنگ‌ها اشاره کرده است و بشر تا زمان نزول قرآن، به آن‌ها پي‌نبرده بود. با اثبات اعجاز علمي در پديده «رنگ‌ها» مي‌توان پرده از روي يکي ديگر از ابعاد اعجاز علمي اين کتاب آسماني برداشت.

تاريخچه

دانش‌هاي گوناگوني از جمله، فيزيک، شيمي، روان‌شناسي، طب و هنر، متصدي بررسي مسأله رنگ‌ها شده و هر کدام از يک جنبه درباره رنگ‌ها بحث کرده‌اند و کتاب‌هايي هم دربارة تأثيرهای رواني رنگ‌ها بر انسان و درمان با رنگ‌ها نوشته شده است، مانند کتاب «روان‌شناسي رنگ‌ها از دکتر ماکي، ترجمه ويدا أبي‌زاده» و کتاب «رنگ‌ها و تأثيرات درماني شان از پائولين ويلز، ترجمه مينا اعظامي». در عرصه «رنگ در قرآن مجيد» نيز كتاب‌ها و مقالاتي نوشته شده است، مانند کتاب «الاعجاز اللوني في القرآن الكريم».

دکتر شهيد رضا پاک‌نژاد در کتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر» که رسالة‌ دکتراي اوست، در چند مورد ادعاي اعجاز مي‌كند؛ از جمله در ذيل آيه «69 سورة نحل» که قدرت شفا دهندگي عسل را مربوط به رنگارنگ بودن مواد اوليه عسل مي‌داند و اين را اعجاز قرآن مي‌شمارد. وي در ذيل آيات 28 سوره فاطر و سوره 69 بقره نيز معجزه‌هاي مربوط به رنگ‌شناسي قرآن را مي‌آورد. بحث مفصلي هم در جلد سوم راجع به تأثيرهاي رواني رنگ‌ها دارد و متذکر مي‌شود که بقراط حکيم گفتاري راجع به رنگ‌ها دارد.

در قرن يازدهم ميلادي پزشک ايراني، بوعلي سينا، در کتاب قانون با اشاره به کاربرد درماني رنگ‌ها، بار ديگر بحث رنگ درماني را زنده کرد. از جمله مي‌گويد: رنگ قرمز فشار خون را بالا مي‌برد و رنگ آبي آن را پايين مي‌آورد و رنگ زرد التهاب و درد را كاهش مي‌دهد.

مقاله بيست و سه صفحه‌اي «الألوان في القرآن رؤية فنية و مدلول» از دکتر أشرف فتحي عبدالعزيز استاديار دانشگاه قناة سوئيس در سايت موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن هم از جمله كارها در حوزه اعجاز رنگ‌هاست. وي تمام آيات مربوط به رنگ‌ها را بررسي مي‌كند و اشاره‌هايي به اعجاز عددي رنگ‌ها دارد.

برخي ديگر از مقاله‌ها عبارت‌اند از:

«رنگ در قرآن» از احمد محمودي در مجله بينات؛ «نگاهي به مقولة رنگ در قرآن» از سيد محمد جواد صداقت کشفي، در پايگاه اينترنتي مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ «رنگ‌ها و پيام‌ها در قرآن‌» نوشته طيبه بلوردي؛ کتاب«هنر چیست؟» و مقاله «رنگ‌ در قرآن» نوشته‌ دکتر «حبيب الله آيت اللهي»[1].

مفهوم رنگ

دقيق ترين تعريف علمي رنگ اين است: رنگ يک انعکاس مرئي است که در اثر عبور يا انتشار يا بازتاب ترکيب رنگ‌ها توسط اشياء به وجود مي‌آيد[2].

رنگ در قرآن

مجموع الفاظ قرآني که بر رنگ‌ها دلالت دارند، سي و پنج 35 کلمه‌اند .

قرآن در بسياري از آيه‌ها عنوان کلّي رنگ( الوان(را به كار مي‌برد و در مواردي از رنگ‌هاي گوناگون ياد مي‌كند، بنابراين آيات در برگيرندة رنگ را مي‌توان به دو دستة کلي تقسيم کرد:

الف )آياتي که از واژة «لون» يا «الوان» يا «صبغه»استفاده کرده‌اند.

- وا‍ژه لون يا الوان

واژة «لون» و جمع آن «الوان» به معني رنگ‌ها، نه مرتبه، در هفت آيه ذکر شده است؛ هفت مورد به صورت جمع و دو مورد به صورت مفرد؛ اما واژه «صبغه» دو مرتبه و در آيه 128 سوره بقره آمده است.

1. سوره مبارکه بقره آیه ۶۹ :قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ؛ «گفتند: براى ما از پروردگارت بخواه تا روشن بيان كند برايمان كه رنگ آن (گاو) چگونه است؟ (موسى) گفت كه او مى‏گويد: در حقيقت آن گاوى زرد است كه رنگش يك دست است كه بينندگان را شاد مى‏سازد».

2. سوره مبارکه روم آیه 22: وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِين؛ «و از نشانه‏هاى او آفرينش آسمان‏ها و زمين و تفاوت زبان‏هايتان و رنگ‏هاى شماست. قطعاً، در آن‏[ها] نشانه‏هايى براى دانايان است».

3. سوره مبارکه نحل آیه 13: وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ؛ «و آنچه را در زمين براى شما، با رنگ‏هاى متفاوتش، آفريد و منتشر كرد (مسخّر شما ساخت ( قطعاً، در آن‏[ها] نشانه‏اى است براى گروهى كه متذكّر مى‏شوند».

4. سوره مبارکه نحل آیه ۶۹: ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلَاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً  لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ؛«سپس از همه‏ى محصولات بخور و راه‏هاى پروردگارت را فروتنانه‌ بپيما از شكم‏هايشان نوشيدنى (= عسل) بيرون مى‏آيد كه رنگ‏هايش متفاوت است [و]در آن براى مردم درمانى است؛ قطعاً در آن‏[ها]نشانه‏اى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند».

5. سوره مبارکه فاطر آیه 27: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ  مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ (؛ «آيا نظر نكرده‏اى كه خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد، به وسيله‏ى آن محصولاتى كه رنگ‏هايش متفاوت است (از زمين) خارج ساختيم و از كوه‏ها راه‏ها (و رگه‏ها) ى سپيد و سرخ، كه رنگ‏هايش متفاوت است و سياه سياه (آفريديم)؟».

6. سوره مبارکه فاطرآیه 28: وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ ؛ «و از مردم و جنبندگان و دام‏ها (انواعى هستند) كه رنگ‏هايشان همان‏گونه متفاوت است. از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند؛ [چرا]كه خدا شكست ناپذيرى بسيار آمرزنده است».

7. سوره مبارکه زمر آیه 21: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ؛ «آيا نظر نكرده‏اى كه خدا از آسمان آبى فروفرستاد و آن را به چشمه‏هايى كه در زمين است وارد نمود، سپس به وسيله‏ى آن زراعتى را با رنگ‏هاى متفاوتش بيرون مى‏آورد».

- واژه صبغه

8. سوره مبارکه بقره آیه 138:صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ ؛ «رنگ (و نگار) خدايى (بپذيريد)؛ و خوش رنگ (و نگار) تر از خدا كيست؟ و ما تنها پرستش‏كنندگان اوييم».

به راستى چرا خداوند رنگ را به خود نسبت مى‏دهد؟ چنان که در آیه ۳۵ سوره مبارکه نور نیز نور به خدا نسبت داده مى‏شود.

در مفردات آمده است: «الصّبغ: المصبوغ»صبغ به عنوان اسم مفعول، یعنى رنگ شده، است؛ آن‏گاه، راغب، صبغه را عاملى متمایز کننده بین انسان و حیوان مى‏شمارد و آن را فطرتى الهى مى‏داند[3]. لسان العرب نیز مانند این معنى و همچنین مواردى دیگر را بیان مى‏کند، از جمله مى‏گوید صبغه اللَّه به معنى دین خدا و فطرت خدایى است و نیز الصبغ یعنى فرو رفتن در چیزى سیال مانند آب؛ از طرفى در کلام عرب به تغییر نیز صبغ گفته مى‏شود مثلاً صبغ الثوب به معنى تغییر حالت لباس به دلیل تغییر رنگ آن مى‏باشد[4].

درباره «صبغه» ماجرایى در بعضى تفاسیر نقل شده است از جمله «فرّاء» مى‏گوید: «این تعبیر به این جهت است که بعضى از نصارى، نوزادان خود را در آب مخصوص که معمودیه نامیده مى‏شد، فرو مى‏بردند و این عمل را تطهیر آن نوزاد مى‏دانستند. در این آیه نظر به این نکته است که رنگ‏آمیزى خدا که همان فطرت پاک است، تطهیر شماست نه آن تطهیرى که آنها گمان مى‏کنند.» امام صادق‏علیه السلام نیز مى‏فرمایند: «اتبعوا صبغه اللَّه یعنى از اسلام که مقتضاى فطرت الهى است پیروى کنید.»

براى تفسیر صبغه در این آیه شریفه مواردى از قبیل رنگ، وحدت، عظمت، پاکى، پرهیزکارى، عدالت و مساوات، برادرى و برابرى، توحید، اخلاص و بالاخره رنگ بى رنگى و حذف همه رنگ‏ها به عنوان رنگ نهایى نیز بیان شده است.

در روایات اهل سنّت نمونه‏هایى وجود دارد که تعبیر صبغه تا اندازه‏اى، مادى و فیزیکى مى‏شود. مثلاً از ابن عباس نقل شده است که «رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: بنى اسرائیل به موسى‏(علیه السلام) گفتند آیا خدا تو را رنگ مى‏کند؟ گفت: پروا کنید از خداوند، پس پروردگارش به او نداد داد؛ اى موسى! از تو مى‏پرسند که آیا پروردگارت تو را رنگ مى‏کند؟ بگو: آرى، من با رنگ‏هاى قرمز، سفید و سیاه رنگ مى‏شوم و همه رنگ‏ها در رنگ من است. و خداوند بر پیامبرش نازل کرد: صبغه اللَّه و من أحسن من اللَّه صبغه» و یا ابن ابى نجّار در تاریخ بغداد از ابن عباس نقل مى‏کند که منظور از صبغه اللَّه رنگ سفید است. این روایت مى‏تواند با قوانین علمى بیان شده درباره نور و رنگ تطبیق یابد هر چند اطمینان یافتن درباره صحت روایت بحث دیگرى است.

در کافى معناى دیگرى براى صبغه بیان شده است. بنا به روایتى، رنگ خدایى، رنگ ولایت است که به مؤمنین داده مى‏شود. علامه طباطبائى‏(رحمه الله) این معنى را به دست آمده از باطن آیه مى‏داند. همان‏طور که از مجموع بحث‏ها برمى‏آید موضوع بحث در قرآن هم جنبه‏هاى حسى دارد و هم مفاهیم معنوى را القاء مى‏نماید که البته در این صورت نیز دست‏کم در مقام تشبیه، علم به خواص ظاهرى و محسوس رنگ‏ها، درک معانى باطنى را هموارتر مى‏نماید[5].

ب)آياتي که از رنگ‌هاي خاص نام برده است .

1.رنگ زرد

رنگ زرد در قرآن كريم  با«واژه‏هاى صفر، صفراء و مصفرّاً»، ۵ بار در آیات آمده  است كه عبارتند از:

1.سوره مبارکه بقره آیه ۶۹ «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»

2. سوره مبارکه روم آیه ۵۱ «وَ لَئنِ‏ْ أَرْسَلْنَا رِيحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَّظَلُّواْ مِن بَعْدِهِ يَكْفُرُون »

۳ . سوره مبارکه زمر آیه ۲۱ «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَبِيعَ فىِ الْأَرْضِ ثُمَّ يخُْرِجُ بِهِ زَرْعًا مخُّْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثمُ‏َّ يَهِيجُ فَترََئهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يجَْعَلُهُ حُطَمًا  إِنَّ فىِ ذَالِكَ لَذِكْرَى‏ لِأُوْلىِ الْأَلْبَاب ».

۴ . سوره مبارکه حدید آیه ۲۰ «اعْلَمُواْ أَنَّمَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لهَْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ  بَيْنَكُمْ وَ تَكاَثُرٌ فىِ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ  كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعجَْبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثمُ‏َّ يهَِيجُ فَترََئهُ مُصْفَرًّا ثمُ‏َّ يَكُونُ حُطَامًا  وَ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ  وَ مَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور »

۵ . سوره مبارکه مرسلات آیه ۳۳ «كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْر »

خواص رنگ زرد

رنگ زرد حالت شعف و سرور را بازگو مي‌کند و اين همان مطلبي است که قرآن پانزده قرن قبل بيان فرمود: «صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ(بقره/ 69)؛ زرد اندک متمايل به پررنگي که ناظرين را به نشاط و مسرّت مي‌رساند» . رنگ زرد تحريک کنندة فکري است. بر کمبود فکري روحي مؤثر است و برخي حالات عصبي را آرام مي‌کند. شايد به همين خاطر است که اين رنگ براي اتاق مطالعه پيشنهاد شده است . زرد گرم کننده و از رنگ‌هاي گرم است و آزمايش‌هاي روان‌شناسي ثابت‌کرده كه زرد زياد خوشحالي بخش است .زرد باعث افزاش سوخت و ساز بدن است و چون از بقيه رنگ‌ها زودتر ديده مي‌شود، به دليل نور زيادي که منعکس مي‌کند، بيشتر از بقيه رنگ‌ها براي جلب توجه استفاده مي‌شود . در رنگ درماني طبق آن چه از بوعلي‌سينا طبيب ايراني در کتاب قانون نقل شده است، رنگ زرد التهاب و درد را کاهش مي‌دهد.

براي تحريک ذهن نيز از نور زرد استفاده مي‌شود. زرد فزايندة نيرو است. زندگي در فضاي زرد انسان را فعال مي‌کند (با طلوع اشعه زرد خورشيد انسان‌ها براي فعاليت دوباره آماده مي‌شوند). در بيمارستان‌هاي رواني بيماران منزوي و بي‌تحرک را با قرار دادن در نور و رنگ زرد مداوا مي‌کنند . زرد سبب بي‌خوابي، هيجان، اضطراب و تلاطم فکري مي‌شود. زرد گرم‌ترين رنگ طيف خورشيد است.

(رنگ طلايي که مخلوط نارنجي و زرد است، گرم و درخشان است و با عرفان، الوهيت و تقدس پيوند دارد؛ همان‌طور که گنبدهاي حرم ائمه زرد طلايي است. اين رنگ براي درمان افسردگي به کار مي‌رود. رنگ طلايي گردش خون را روان‌تر مي‌كند و گرماي بدن را افزايش مي‌دهد، و سامانة عصبي را فعال مي‌سازد . بيشتر رنگ‌شناسان معتقدند رنگ زرد، شاد و فرح بخش است .

به طورکلي رنگ زرد در قرآن گاهي شادي‌آفرين و مايه سرور و حيات‌بخش و گاهي غم‌انگيز و گوياي مرگ و نابودي است. شايد علت اين تفاوت تأثير در مراتب مختلف رنگ‌ها است؛ مثلاً رنگ زرد پررنگ و طلايي، زرد کم‌رنگ، زرد مايل به قهوه‌اي و غيره. که هرکدام تأثيري متفاوت از ديگري دارد. هنگامي که زرد به قهوه‌اي مي‌گرايد، مانند برگ‌هاي پاييزي، حالت مسرت بخشي خود را از دست مي‌دهد)[6].

آيه 69 سوره بقره به صراحت بر شادي بخش بودن رنگ زرد پررنگ دلالت دارد و ظاهراً اين راز قبل از قرآن بيان نشده بود آيه در اين صورت مي‌تواند نوعي اعجاز علمي در بحث رنگ‌ها باشد.

(علامه طباطبايي در معناي آيه مي‌فرمايد: «صفراء فاقع شديد الصفرة في صفاء لونها»؛ يعني زرد پررنگ و خالص)[7]. بايد توجه داشت که رنگ زرد در آيه همراه واژة «فاقع» آمده که به معناي شدت رنگ است و بيشتر درباره زرد و قرمز به کار مي‌رود؛ بنابراين واژه «فاقع» نشان از پررنگ بودن زرد دارد، مانند رنگ طلايي که همان زرد پررنگ است. رنگ طلايي از طيف زرد جذّاب و مسرّت بخش و نماد آخرت و ايمان است. از اين آيه يک قانون کلي درباره رنگ‌ها به دست مي‌آيد؛ اين که رنگ‌ها در روحيه افراد تأثيرهاي مثبت و منفي دارند؛ مثلاً زرد موجب شادي و سرور، و سياه باغث غم و اندوه است.

آيه فرموده است «لونها تسرّالناظرين» و اين صراحت دارد در اين که مسرت بخش بودن، اثر رنگ زرد گاو است؛ نه خاصيت خود گاو؛ به ويژه که نفرمود «تسرّ النّاس»؛ بلکه «ناظرين» گفت و آن چه براي بينندگان در آغاز جلب توجه مي‌کند، رنگ اشياء است. بنابراين قرآن کريم چهارده قرن قبل در اين آيه، به اثر شادي آفرين رنگ زرد اشاره و يک قانون کلي درباره تأثير رنگ‌ها بيان نمود و جلوه‌اي از ابعاد اعجاز علمي قرآن را به نمايش گذاشت و اين نکته‌اي است که دانشمندان بدان اشاره کرده‌اند.

يکي ديگر از كاربردهاي قرآني رنگ زرد، دربارة آتش جهنم است. قرآن آتش جهنم را به شتران زرد مو تشبيه كرده است:

«إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ، كَأَنَّهُ جِمَالَةٌ صُفْرٌ(مرسلات/32 و33)؛ «كه آن (آتش) شراره‏هايى هم‏چون قصرى عظيم مى‏افكند؛ چنان‏كه گويى (خصوصيات) آن (هم‏چون) شتران زرد است».

«جمالت» جمع جَمَل به معناي شتر و «صُفر» جمع اَصَفر به معناي رنگ زرد مي‌باشد و گاه به رنگ‌هاي تيره و متمايل به سياه هم گفته مي‌شود؛ ولي در اين جا همان معناي اوّل مناسب‌تر است؛ زيرا جرقه‌هاي آتش، زرد متمايل به سرخ است . در این آیه وجه شبه، رنگ زرد، شعله و سرعت آن می‌باشد که نتیجه چنین حالتی حرارت بخشی زیاد است. یعنی شعله‌های جهنم همانند شتران زردی هستند که از نظر تندی با سرعت زیاد به هم می‌پیچند بنابراین حرارت بخشی یکی از خواص رنگ زرد می‌باشد.

شايد وجه شبه در تشبيه شراره‌هاي آتش به شتران زرد مو، حرارت و گرمي همراه با درخشش نور خيره کنندة زرد باشد. اين تشبيه در واقع حکايت از گرما و درخشندگي شراره‌هاي آتش نيز دارد؛ همانند شتران زرد مويي که عرب آن روز در زندگي با آن‌ها محشور بود و از پشم آن‌ها براي لباس استفاده مي‌کرد.

قرآن کريم به رنگ زرد در خصوص پژمردگي و زردي گياهان در پاييز نيز اشاره مي‌کند:أَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرَى‏ لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ) زمر/21)؛ آيا نظر نكرده‏اى كه خدا از آسمان آبى فروفرستاد و آن را به چشمه‏هايى كه در زمين است وارد نمود، سپس به وسيله‏ى آن زراعتى را با رنگ‏هاى متفاوتش بيرون مى‏آورد؛ سپس خشك مى‏گردد، پس آن را زرد مى بينى؛ سپس آن را درهم شكسته مى‏گرداند؟! قطعاً، در اين (مطلب) تذكّرى براى خردمندان است». خداوند در اين آيه رنگ زرد را براي حالت پژمردگي و مرگ به كار برده است که با کاربرد آن در آيه 69 سورة بقره که رنگ زرد را مسرّت‌بخش در تعارض است، به ظاهر نمي‌سازد، گويا اين اختلاف تعبير به خاطر گوناگوني رنگ‌هاي زرد است. زرد گاهي سير و پررنگ و گاهي بي‌حال و کم‌رنگ است. زماني طلايي رنگ و برخي مواقع هم مايل به قهوه‌اي است که هرکدام آثار مخصوص خود را دارند؛ چنان‌که دانشمندان روان‌شناسي نيز به آثار مختلف هر يک اشاره کرده‌اند[8].

در روايات نيز به آثار شادي بخش رنگ زرد اشاره شده است. از جمله امام صادق( عليه السلام) فرمود: «هر کس کفش زرد بپوشد تا زماني که در پايش باشد در خوشحالي به سر مي‌برد». امام علي ( عليه السلام) هم فرمود: «هر کس کفش زرد بپوشد، کدورت و غم و غصه‌اش کاهش مي‌يابد». امام صادق ( عليه السلام) در جاي ديگري فرمود: «از کفش زرد استفاده کنيد، زيرا سه ويژگي دارد: چشم را نوراني، قوه جنسي را تقويت و غم و غصه را برطرف مي‌کند». امام ( عليه السلام) در اين روايت به خاصيت محرک بودن رنگ زرد اشاره كرده است[9].

2.رنگ سبز

در قرآن کریم کلمات« خضر، خضراً ،أخضر و مخضرّه» به معنى سبز آمده‏اند.  البته دو کلمه دیگر نیز وجود دارد که از آنها نیز به سبزى تعبیر مى‏شود: یکى کلمه« مدهامّتان »در سوره مبارکه الرّحمن، و دیگرى کلمه «أحوى» در سوره أعلى. به این ترتیب، مجموعه دفعات کاربرد رنگ سبز در قرآن کریم، ۱۰ مورد است.

آیات شامل رنگ سبز، به ترتیب چنین مى‏باشند:

۱.سوره مبارکه انعام آیه ۹۹ «وَ هُوَ الَّذِى أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نخُّْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّترََاكِبًا وَ مِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَ غَيرَْ مُتَشَابِهٍ  انظُرُواْ إِلىَ‏ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ  إِنَّ فىِ ذَالِكُمْ لاََيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُون ».

۲.سوره مبارکه یوسف آیه ۴۳ «وَ قَالَ الْمَلِكُ إِنىّ‏ِ أَرَى‏ سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يَابِسَاتٍ  يَأَيهَُّا الْمَلَأُ أَفْتُونىِ فىِ رُءْيَاىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبرُُون ».

۳.سوره مبارکه یوسف آیه ۴۶ «يُوسُفُ أَيهَُّا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فىِ سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعِ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلىّ‏ِ أَرْجِعُ إِلىَ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُون ».

۴. سوره مبارکه یس آیه ۸۰ «الَّذِى جَعَلَ لَكمُ مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُون ».

۵. سوره مبارکه کهف آیه ۳۱ «أُوْلَئكَ لهَُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجَْرِى مِن تحَْتهِِمُ الْأَنهَْارُ يحَُلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَ إِسْتَبرَْقٍ مُّتَّكِِينَ فِيهَا عَلىَ الْأَرَائكِ  نِعْمَ الثَّوَابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ».

۶ .سوره مبارکه حج آیه ۶۳ «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مخُْضَرَّةً  إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِير ».

۷.سوره مبارکه الرحمن آیه ۷۶ «مُتَّكِِينَ عَلىَ‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِىّ‏ٍ حِسَان ».

8. سوره مبارکه انسان آیه ۲۱ «عَلِيهَُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبرَْقٌ  وَ حُلُّواْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَ سَقَئهُمْ رَبهُُّمْ شَرَابًا طَهُورًا ».

خواص رنگ سبز

رنگ سبز زيباترين رنگي است که ده بار در قرآن مطرح شده و در چند آيه به بساط بهشتيان و لباس‌هاي ابريشمي و حريرهاي سبز رنگ آنان اشاره شده است. همچنين رنگ گياهان سبز هم چند بار در قرآن تكرار شده است. سبز، انتقال دهنده شادي، انبساط خاطر و بهجت است. نماد رويش، حيات و زندگي است. رنگ سبز در نظر روان‌شناسان آرامش‌بخش ترين رنگ‌ها و نشانه حيات، رويش و جاودانگي است .سبزرنگ صبر، شکيبايي، بردباري و پايداري است. تقويت كننده و محرّک چشم آرامش بخش و استراحت دهنده است. امام کاظم (ع) فرمود: سه چيز نور چشم را زياد مي‌کند [و در روايتي ديگر سه چيز غم و اندوه را از دل بيرون مي‌کند] نگاه به سبزه، نگاه به آب روان و نگاه به صورت زيبا .

رنگ سبز از آميختن دو رنگ زرد و آبي به دست مي‌آيد و رنگ وسط و متعادل است؛ نه مانند زرد اثر محرک و هيجان‌آور دارد، نه مثل آبي مسکّن و غير‌فعال و سرد است. اين رنگ گوياي ثبات عقيده و خودشناسي است .

سبز نماد ايمان و کمال و رنگ بهشتي است و چون در رنگ سبز ايمان و اطمينان مشهود است، نزد مسلمانان رنگ مقدس شمرده مي‌شود و مردم ميان اين رنگ و پيامبراکرم و اهل‌بيت طاهرين و اولادشان ارتباط برقرار مي‌کنند[10].

3.رنگ قرمز

رنگ قرمز با واژه «حمر» یک بار در آیه ۲۷ سوره مبارکه فاطر و با واژه «ورده» نيز يك بار در قرآن آمده است.

1. سوره مبارکه فاطر آیه 27: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ ؛ «آيا نظر نكرده‏اى كه خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد، به وسيله‏ى آن محصولاتى كه رنگ‏هايش متفاوت است (از زمين) خارج ساختيم و از كوه‏ها راه‏ها (و رگه‏ها) ى سپيد و سرخ، كه رنگ‏هايش متفاوت است و سياه سياه (آفريديم)؟».

2. سوره مبارکه الرحمن آیه 37:« فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكاَنَتْ وَرْدَةً كاَلدِّهَان ».

خواص رنگ قرمز

خداوند متعال در قرآن کریم، از رنگ قرمز به عنوان رنگ کوهها در جاده‌های پر پیچ و خم کوهستانی تعبیر آورده و می‌فرماید: برخی از کوهها دارای خطوط سفید و سرخ به رنگها مختلف آفریدیم. که با اندکی تامل در آیه فوق به ‌جایگاه رنگ قرمز در علم زمین شناسی پی می‌بریم زیرا کوههای سرخ رنگ منبع عظیم آتشفشانی هستند و مدام در حالت تلاطم می‌باشند. که نماد اصلی این کوهها، گرم و فعال بودن آنها است به همین علت در اثر تغییرات جغرافیایی شروع به فوران می‌کنند. در آیه37 سوره الرحمن نیز در سرخی دگرگونیهای صفحه آسمان به هنگام قیامت به این رنگ تشبیه شده است با این بیان که پس آنگاه که آسمان شکافته شود مانند چرمی سرخ وگلگون گردد.که کلمه «وردة»در این آیه به معنای گل سرخ تداعی کننده سرخی آسمان در هنگام قیامت است.که وجه شبه این تشبیه همان گرم بودن و فعال بودن زیاد است.

امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارشان نقل می‌کنند: “ایشان لباسی از جنس خز به پنجاه دینار خریدند و نیز لباسی قرمز رنگ از مصر خریده بودند و از آن دو استفاده می‌کرد و می‌فرمودند: ” زیورهایی که خدا برای بندگانش پدید آورده و-نیز- روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟(اعراف/32)

همچنین روایت است که دو نفر به سوی پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌روند و ایشان را در عبایی سرخ رنگ مشاهده می‌کنند آنها به پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض می‌کنند: ما تو را جوانمرد می‌پنداشتیم، پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: من، فرزندانم و برادرم همه جوانمردیم.

با دقت در احادیث مذکور و احادیث دیگر با چنین مضامینی استفاده می‌شود که ائمه علیهم السلام از این نوع لباسها در معرض عموم استفاده نمی‌کردند. بلکه در وقت و جای مخصوص از آنها بهره‌مند می‌شدند. چرا که، اگر غیر از این بود افراد با دیدن آنها در چنین پوشششی تعجب نمی‌کردند بلکه آن را عادی تلقی می‌کردند. از جمله امام صادق علیه السلام می‌فرماید: پوشیدن رنگ قرمز و استفاده از آن جز در عروسی و سایر مواقع مکروه است.

همچنين مشخص می شود که ائمه معصومین علیهم السلام با عملکرد خود می‌خواستند بیان کنند که استفاده از رنگ قرمز به خاطر خاصیت تحریک کنندگی شدیدش در منزل و در نزد همسر خوب و ممدوح است. اما از طرفی دیگر نیز به خاطر همین صفتش و تاثیرات منفی ناشی از این ویژگی بویژه در بین افراد مجرد که باعث انگشت‌نما شدن و ایجاد مشکلات روحی و روانی از جمله زمینه فساد می‌گردد استفاده از آن در عموم به خصوص در میان نامحرم نهی شده است[11].

4.رنگ آبي

رنگ آبي به صورت مستقيم يك بار با واژه «زُرْقاً» در قرآن به كار رفته است.

1.سوره مبارکه فاطر آیه 27:«يومَ يُنفَخُ في الصورِ و نَحشُرُ المجرمينَ يومئذٍ زُرْقاً».

خواص رنگ آبي

«زُرقاً» آبي پر رنگ است و خود اين واژه بر شدت آبي دلالت دارد؛ بر عکس آبي باز و کم رنگ که همان رنگ آسمان و درياهاست که بسيار آرام بخش است. رنگ آبي آسمان اثر تسکيني شگرفي بر انسان مي‌گذارد، لذا خداوند رنگ آسمان و اقيانوس‌ها و درياها (که تصوير آبي آسمان را در خود نشان مي‌دهند) را به رنگ آبي مزين ساخت. به اين ترتيب خداوند حکيم زندگي انسان را بر اساس فطرت و نياز روحي او رنگ‌آميزي کرد و اين دلالت بر ربوبيت خداي واحد دارد. انسان وقتي به آسمان مي‌نگرد، رنگ آبي را مي‌بيند که آرام‌بخش است و چون به زمين مي‌نگرد، رنگ سبز را مي‌بيند که حالت مسرّت‌بخش و متعادلي به روان او مي‌بخشد. آبي به دليل همين خواص، بهترين رنگ براي کاشي کاري مساجد و زيارت‌گاه‌ها مي‌باشد. آسمان در شب به رنگ آبي تيره و کبود در مي‌آيد و چه زيباست که قرآن شب را مايه استراحت قرار داده است.

امام صادق(عليه السلام) در کتاب توحيد مفضل با اشاره به رنگ کبود آسمان در شب مي‌فرمايند: «پس تفکر کن که چگونه رنگ آسمان را کبود مايل، به سياه قرار داد که نگاه کردن مکرر به آسمان، به ديده ضرر نرساند…» ؛ بنابراين جو زمين آبي‌هاي مختلف ـ از آبي روز تا آبي سياه شب ـ دارد. علامه طباطبايي دربارة مفهوم واژة زُرقاً در آيه مي‌نويسد:

زرق جمع أزرق (آبي) مي‌باشد که رنگي خاص است ايشان از بين همه تفاسير، اين تفسير که مراد از زرقاً، عمي و نابيناشدن مجرمان در قيامت است را مي‌پذيرد؛ چرا که شخص نابينا همه‌جا را آبي و کبود مي‌بيند. و تفسير ديگري که ايشان نمي‌پسندد آبي‌شدن چشم مجرمان است؛ چرا که در بين عرب اين رنگ از مبغوض‌ترين و زشت‌ترين رنگ‌هاست[12] .

برخي آثار رنگ آبي: از بوعلي‌سينا نقل شده است که آبي فشار خون را پايين مي‌آورد . آبي درد شکن، استراحت بخش، تسکين دهنده و مناسب براي درمان بي‌خوابي است . رنگ آبي براي اتاق خواب پيشنهاد مي‌شود؛ چرا که اين رنگ آرام‌بخش و خواب‌آور است. آبي رنگ آرامش، الهام و آسودگي است. در آسم، فشار روحي، بي‌خوابي و فشارخون بالا رهايي‌بخش است. آبي‌ تند و شفاف،نشانه احساس‌هاي مذهبي، آبي کم‌‌رنگ نشانه ايمان به اعتقادي اصيل و آبي روشن نشانه وفاداري و صميميت است.

قرآن هيچ‌گاه برخلاف حکم قطعي علم سخن نمي‌‌گويد و اگر از نظر علمي رنگ آبي آرام‌بخش است، مراد رنگ آبي روشن است که قرآن به صراحت درباره آن اظهار نظري نکرده است و اگر قرآن کريم چهرة مجرمان را با آبي رنگ‌آميزي مي‌کند، مرادش آبي تيره و مايل به سياهي است؛ نه آبي روشن. از اين آيه مي‌توان استفاده کرد که رنگ آبي تيره مانند ساير رنگ‌هاي تيره غم‌انگيز و شوم است[13].

5.رنگ سفيد و سياه

رنگ سفيد به صورت صريح در قرآن يازده مرتبه با واژه‌هاي (ابيضت، تبيضّ، ابيض، بيضاء و بيض) استفاده شده است و  چهار مرتبه به صورت تقابل با رنگ سياه آمده است:

1.بقره/ 187 (خيط الأبيض ـ خيط الأسود) :«… حَتىَ‏ يَتَبَينَ‏َ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الخَْيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر…»

2.آل عمران/ 106 و 107 (تبيض وجوه ـ تسود وجوه) (اسودّت و ابيضت) :« يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ  فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ .وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُون».

3. فاطر/ 27 (جُدَدُ بِيض ـ غرابيبُ سُود) :« أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مخُّْتَلِفًا أَلْوَانهَُا  وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدُ  بِيضٌ وَ حُمْرٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانهَُا وَ غَرَابِيبُ سُود ».بيض جمع ابيض و سود جمع أسود مي‌باشد.

(رنگ سفيد رنگ طهارت، پاکي، خلوص، صفا،‌ خير، عدالت و حقيقت است و با رنگ سياه در تعارض است. اين رنگ ويژگي‌ها و صفات مثبت و پسنديده و حالات مطلوب را متصور مي‌شود. سفيد نشانه شادي و پاکي است. رنگي همراه با اميد، آرامش، مهرباني، دوستي، ايمان، خوش‌بيني، اطمينان و علاقه به زندگي است. هر چه در طبيعت به رنگ سفيد جلوه ‌کند، مانند سپيده‌دم، برف، شير، ابر و برخي گل‌ها و جانوران، گوياي پاکي، زيبايي و حيات‌بخشي‌اند. از لباس عروس گرفته تا لباس احرام و لباس آخرت همه سفيدند تا گوياي خوش‌بختي، پاکي و صفا باشند. فطرت انسان به پاکي متمايل است و سفيد بهترين نماد آن است. سفيد نماد نظافت و پاکي است و زنان بهشت را هم از اين جهت حور مي‌گويند که پاک و دست نخورده‌اند و اصل واژه  حور به معناي بيضاء و سفيدي است.

اسلام نيز که ديني منطبق بر فطرت و نظافت و پاکي است، بر پوشيدن لباس سفيد بسيار تأکيد ورزيده و بهترين رنگ در لباس را سفيد معرفي کرده است. بيشتر لباس‌هاي رسول اکرم سفيد بود و مي‌فرمود: بر زندگانتان لباس سفيد بپوشانید و مردگانتان را با آن کفن کنيد. در نماز نيز پوشيدن لباس سفيد مستحب است و سياه کراهت دارد .

رنگ سياه مقابل سفيد است. بدبيني، خشونت، لجاجت، ظلمت، گناه، شيطان، مرگ، عزا، ناداني و بدبختي در رنگ سياه کاملاً مشهود است .از ويژگي‌هاي ديگر رنگ سياه، وقار هيبت و عظمت آن است که اين وقار در خانه کعبه، چادر خانم‌ها و عباي بزرگان و علما به خوبي مشهود مي‌باشد .

لفظ «أبيض» تنها يک مرتبه در قرآن در آيه 187 سورة بقره (خيط الأبيض) آمده است که شايد اشاره به اصل بودن نور سفيد براي ساير رنگ‌ها باشد. و رنگ سياه هفت مرتبه در قرآن‌کريم به کار رفته است. يکي از کاربردهاي سياه و سفيد در قرآن مربوط به سياهي و سفيدي چهرة انسان‌ها در قيامت است.

«يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَاكُنْتُمْ تَكْفُرُونَ وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ‌اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(آل‌عمران/106 و 107)؛ در روزى كه چهره‏هايى سفيد مى‏شوند و چهره‏هايى سياه مى‏گردند؛ و امّا كسانى كه چهره‏هايشان سياه شد، (به آنها گفته مى‏شود: آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد؟! پس به سبب كفر ورزيدنتان، عذاب را بچشيد؛ و امّا كسانى كه چهره‏هايشان سفيد شده، پس در رحمتِ خدايند؛ در حالى كه آنان در آن (رحمت) ماندگارند.

سفيد در اين آيه نماد ايمان و سعادت و سياه نشانة جهل و شقاوت و کفر است. قرآن براي بيان سعادت مؤمنان چهره‌اي سفيد از آنان ارائه مي‌دهد و بدبختي کافران را با رنگ سياه نشان مي‌دهد و اين به خاطر خواص ويژة اين دو رنگ است. سفيدي کنايه از خشنودي اهل ايمان و سياهي کنايه از انفعال، خجالت و سرافکندگي کافران است .

همان‌گونه که علامه طباطبايي فرموده، سفيدي و سياهي چهره، دو تعبير کنايي است و رنگ اصلي نيست؛ بنابراين از نظر علمي جزء آيات اعجاز علمي شمرده نمي‌شود؛ هر چند که خداوند در تعابير خود تأثيرهاي رواني اين رنگ‌ها را نيز لحاظ مي‌کند و کاربرد اين رنگ‌ها نيز با توجه به جنبة روان‌شناسي آن‌هاست.

رنگ حوريان و نوشيدني‌هاي بهشتي نيز سفيد است و همان‌گونه که گفته شد خود لفظ حور به معناي سفيد است. «يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِن مَّعِينٍ بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ(صافات/45 و46)؛ جامى از (شراب) لبريز برگردشان چرخانده مى‏شود شرابى سپيد (و درخشان) كه براى نوشندگان لذت‏بخش است». اين نوشيدني زلال لذّت زيادي براي آشامندة آن دارد. شيرة سفيد کافور که گياهي زيبا و معطر است و به رنگ سفيد است، معناي خنکي را به ذهن مي‌آورد که شايد با رنگ سفيد بي‌ارتباط نباشد.«إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ‌ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً(دهر/5) ؛ در حقيقت، نيكوكاران از جامى (از شراب) مى‏نوشند كه آن با (عطر خوش) كافور آميخته است.

«وَحُورٌ عِينٌ كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ؛ (واقعه/22 و 23)؛ «و حوريان فراخ‏چشم (و سپيدچشم)؛ هم‏چون داستان مرواريد پنهان».به زنان بهشتي حور مي‌گويند؛ چون پاک و دست نخورده‌اند . آنان در اين آيه به مرواريد‌هاي درخشاني تشبيه شده‌اند که در صدف پنهان‌ مانده‌اند و دست کسي به‌ آن‌ها نمي‌رسد. رنگ سفيد از رنگ‌هاي بهشتي است که نشانه روشني، زيبايي، بهداشت و رنگي دلنواز است.

در پنج آيه از قرآن‌مجيد، به سفيد و درخشان شدن دست حضرت موسي به عنوان معجزه‌اي الهي اشاره شده است: (اعراف/108؛ طه/22؛ شعراء/33؛ نمل/12؛ قصص/ 32 ).

قرآن، رنگ سياه را براي چهرة غضبناک انسان‌هايي مي‌آورد که بر خلاف ميل دختردار شده‌اند و مي‌فرمايد. «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ (نحل/ 58)؛ و هرگاه به يكى از آنان (مشركان) مژده‏ى (تولد) دختر داده شود، در حالى كه او خشم شديد (خود) را فرو مى‏برد، چهره‏اش سياه مى‏گردد».

سياهي نماد جهالت، ناداني و گمراهي است که در اين آيه به خوبي مشاهده مي‌گردد و اين همان چيزي است که روانشناسان مي‌گويند: سياه نشانه ظلمت و خشونت و گناه است .

خداوند در آيه 187 سورة مبارکة بقره رشتة سفيد را استعاره از سفيدي افق هنگام اذان صبح مي‌آورد؛ گويي در افق خطي سفيد، آمدن صبح را مژده مي‌دهد و خط سياه، شب را کنار مي‌زند.«وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى‏ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ‌مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ… ؛و بخوريد و بياشاميد، تا رشته‏ سپيد بامداد، از رشته‏ سياه (شب) بر شما نمودار گردد؛ سپس روزه را تا شب به اتمام رسانيد».

در اين آيه قرآن اولين اشعه‌هاي ارسالي از خورشيد را سفيد معرفي مي‌كند. در طبيعت رنگ‌هاي روشن مانند سفيد و زرد، آثار محرّک رواني دارند و موجب افزايش فعاليت انسان مي‌شوند.

روان‌شناسان رنگ سياه را بي‌رنگي مطلق مي‌دانند که تمام رغبت‌ها را از بين مي‌برد، از اين رو در قرآن چهرة دوزخيان با رنگ سياه نشان داده شده است؛ به گونه‌اي که کسي به آن‌ها توجه ندارد. «وُجُوهُهُم مُسْوَدَّةٌ )زمر/60). قيامت عرصة بروز اسرار نهان و تجسم اعمال و افکار است، آن‌ها در اين دنيا قلب‌هاي سياه و تاريک داشتند و اعمالشان مانند افکارشان تاريک بود، در قيامت اين حال دروني به بيرون منتقل مي‌شود و چهره‌هايشان سياه خواهد بود)[14] .

نتيجه

موضوع رنگ‌ها یکی از موضوعات شگفت انگيز مطرح شده در قرآن می‌باشد. قرآن‌کریم علاوه بر کاربرد واژه‌های کلّی مربوط به رنگ‌ها از قبیل (لون، الوان، و صبغه) از برخی رنگ‌ها (مانند زرد، سبز، آبی‌، قرمز‌، سفید و سیاه) نیز به طور ویژه نام برده است.

با بررسي آيات مربوط به رنگها ؛ به این نتیجه می‌رسیم که در مواردی می توان ادعای اعجاز علمی در رنگ‌ها را پذیرفت، مانند آیه 69 سوره نحل که به موضوع رنگ درمانی اشاره دارد و آیه 69 سوره بقره که اثر شادی‌بخش رنگ زرد یک‌دست را بیان می‌کند. هرچند با اندیشیدن، تدبر و تحقیق در نشانه‌های خدا در عالم هستی و آیات قرآن می‌توان در موارد دیگر نیز به اعجاز علمی اسرار شگفت انگیز قرآن پی‌برد.

. رستم ن‍ژاد ، مهدي ، اعجاز رنگ ها در قرآن .[1]

. بلوردي ، طيبه ، روانشناسي رنگ و آثار تربيتي از منظر قرآن. [2]

راغب ،ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن ، ذيل واژه.[3]

. لسان العرب ، ذيل واژه .[4]

. صداقت كشفي ، سيد محمد جواد ، نگاهي به مقوله رنگ در قرآن. [5]

. محمودي ، سيد احمد ، رنگ در قرآن كريم .[6]

. طباطبايي ، سيدمحمد حسين ، تفسير الميزان ،ذيل آيه.[7]

. . رستم ن‍ژاد ، مهدي ، اعجاز رنگ ها در قرآن .[8]

. رنگ زرد از منظر آیات و روایات ، جستجوي گوگل. [9]

. براي توضيح بيشتر رك: بلوردي ، طيبه ، روانشناسي رنگ و آثار تربيتي از منظر قرآن. [10]

. خواص رنگ قرمز از منظر آیات و روایات، جستجوي گوگل.  [11]

. رستم ن‍ژاد ، مهدي ، اعجاز رنگ ها در قرآن .[12]

. همان.[13]

. همان.[14]

بررسی انواع ترجمه ها و اشتراکات و افتراقات آن ها( سوره حدید از ابتدا تا پایان)زهرا رنجبر

 

سورة حدید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

به نام خدا كه رحمتش بى‏اندازه است و مهربانى‏اش هميشگى

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

به نام خداوند رحمتگر مهربان

با توجه به این که برای واژه های رحمان و رحیم معنای محدودی نمی توان در نظر گرفت بهتر است که خود این واژه ها در ترجمه به کار روند.پس با این بیان ،آقای انصاریان ترجمه بهتری دارد

.ترجمه پیشنهادی:به نام خداوند رحمان و رحیم

ِسَبَّحَ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ(1)

آنچه در آسمان ها و زمين است، خدا را [به پاك بودن از هر عيب و نقصى‏] مى‏ستايند، و او تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است.

آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى‏گويند و او عزيز و حكيم است.

آنچه در آسمانها و زمين است، خدا را به پاكى مى‏ستايند، و اوست ارجمند حكيم.

قاموس(سبح:تسبیح می گوید)(عزیز:شکست ناپذیر)

مشترکات:هر سه ترجمه( حکیم )را ترجمه نکرده اند.و آقای فولادوند و انصاریان( الله) را مفعول گرفته اند .

اشکالات:برای عوام تسبیح واضح نیست پس اقای مکارم باید معنای آن را می اوردند همچنین ایشان لفظ( عزیز و حکیم) را ترجمه نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی:آنچه در اسمانها و زمین است خدا را (به پاک بودن ازهر عیبی )می ستایند و او توانای شکست ناپذیر با حکمت است.

لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  يحُْىِ وَ يُمِيتُ  وَ هُوَ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌ(2)

مالكيّت و فرمانروايى آسمان ها و زمين فقط در سيطره اوست، زنده مى‏كند و مى‏ميراند، و او بر هر كارى تواناست.

مالكيّت (و حاكميّت) آسمانها و زمين از آن اوست زنده مى‏كند و مى‏ميراند و او بر هر چيز توانا است!

فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست: زنده مى‏كند و مى‏ميراند، و او بر هر چيزى تواناست.

قاموس(ملک:فرمانروایی،حکومت)

مشترکات:ال (السموات) جمع است و باید در ترجمه به آن توجه می شد.آقای مکارم و فولادوند به حصر درآیه توجه نکرده اند و فقط آقای انصاریان ترجمه واژه(فقط)را آورده اند.

ترجمه پیشنهادی:فرمانروایی و حاکمیت همه آسمانها و زمین برای اوست ،زنده می کند و می میراند و او بر هر کاری تواناست.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ  وَ هُوَ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمٌ(3)

اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چيز داناست.

اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست.

اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چيزى داناست.

مشترکات:آقای انصاریان و فولادوند( ظاهر و باطن) راترجمه نکرده اند و هر سه( علیم )را به معنای داناترجمه کرده اند .

اشکلات:از نظر نگارشی فعل باید آخر جمله بیاید که فقط این مورد را آقای مکارم رعایت کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:او ل و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیزی داناست.

هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثمُ‏َّ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ  يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فىِ الْأَرْضِ وَ مَا يخَْرُجُ مِنهَْا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا  وَ هُوَ مَعَكمُ‏ْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ  وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(4)

اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط شد. آنچه در زمين فرو مى‏رود و آنچه از آن بيرون مى‏آيد و آنچه از آسمان نازل مى‏شود، و آنچه را در آن بالا مى‏رود مى‏داند. و او با شماست هرجا كه باشيد، و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست.

او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت) آنچه را در زمين فرو مى‏رود مى‏داند، و آنچه را از آن خارج مى‏شود و آنچه از آسمان نازل مى‏گردد و آنچه به آسمان بالا مى‏رود و هر جا باشيد او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست!

اوست آن كس كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد آن گاه بر عرش استيلا يافت. آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه از آسمان فرود آيد و آنچه در آن بالا رود [همه را] مى‏داند. و هر كجا باشيد او با شماست، و خدا به هر چه مى‏كنيد بيناست.

قاموس(استوی:کنایه ازتدبیر امور)(عرش:کنایه از همه عالم)(یولج:بالا میرود)

مشترکات:هر سه ترجمه شبیه هم هستند و فقط در ترجمه (استوا علی العرش) تفاوت دارند .

اشکالات:در هر سه ترجمه ال( السماوات) ترجمه نشده .آقای فولادوند( ایام) را هنگام معنا کرده اند و به صورت مبهم آورده اند .آقای مکارم( استوا علی العرش) را به گونه ای ترجمه کرده اند که اگر خواننده در سطح پایین باشد برای خداوند جسم قائل خواهد شد.

لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(5)

مالكيّت و فرمانروايى آسمان ها و زمين فقط در سيطره اوست، و همه امور به خدا باز گردانده مى‏شود.

مالكيّت آسمانها و زمين از آن اوست و همه كارها به سوى او بازمى‏گردد.

فرمانروايى [مطلق‏] آسمانها و زمين از آنِ اوست، و [جمله‏] كارها به سوى خدا بازگردانيده مى‏شود.

مشترکات:آقای انصاریان و مکارم(الامور)را به صورت جمع معنا کرده اند.آقای فولادوند و انصاریان  فعل (ترجع) را مجهول معنا کرده اند .

اشکالات:آقای مکارم فعل (ترجع )را معلوم ترجمه کرده اند.کلمه (ملک )به معنای فرمانروایی و مالکیت است که فقط آقای انصاریان به این نکته توجه داشته اند.آقای مکارم واژه( الله) را بصورت ضمیر ترجمه کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:فرمانروایی و مالکیت همه آسمانها و زمین برایاوست و همه کارهای به سوی خدا بازگردانده می شود.

يُولِجُ الَّيْلَ فىِ النهََّارِ وَ يُولِجُ النهََّارَ فىِ الَّيْلِ  وَ هُوَ عَلِيمُ  بِذَاتِ الصُّدُورِ(6)

شب را در روز در مى‏آورد و روز را در شب در مى‏آورد، و او به نيّات و اسرار سينه‏ها داناست.

شب را در روز مى‏كند و روز را در شب و او به آنچه در دل سينه‏ها وجود دارد داناست.

شب را در روز درمى‏آورد و روز را [نيز] در شب درمى‏آورد، و او به راز دلها داناست.

قاموس(یولج:داخل میکند)

مشترکات:هر سه ترجمه مانند هم هستندفقط آقای مکارم( بذات الصدور) را به طور مطلق ترجمه کرده.

ترجمه پیشنهادی:شب را در روز در می آورد و روز را در شب و او به نیات و اسرار سینه ها داناست.

ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكمُ مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ  فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ‏ْ وَ أَنفَقُواْ لهَُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ(7)

به خدا و پيامبرش ايمان آوريد، و از اموالى كه خدا شما را در آن جانشين خود قرار داده انفاق كنيد پس براى كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده‏اند، پاداش بزرگى خواهد بود.

به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد (زيرا) كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگى دارند!

به خدا و پيامبر او ايمان آوريد، و از آنچه شما را در [استفاده از] آن، جانشين [ديگران‏] كرده، انفاق كنيد. پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند، پاداش بزرگى خواهند داشت.

مشترکات:آقای انصاریان ( اجر )را به معنی پاداش بزرگ ترجمه کرده اند آقای انصاریان و مکارم (مستخلفین )را جانشین خدا ترجمه کرده اند.

اشکلات:آقای فولادوند کلمه( مستخلفین) را بصورت جانیشین دیگران آورده درحالی که انسان جانیشین خدا در زمین است.

آقای انصاریان واژه (خود )را باید در پرانتز می اوردند آقای انصاریان و فولادوند فعلی آخر آیه را به صورت ماضی نقلی ترجمه کرده اند.

ترجمه پیشنهادی: به خدا و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را جانشین  خود در آن قرار داده انفاق کنید .کسانی که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند برای آنها پاداش بزرگی خواهد بود.

وَ مَا لَكمُ‏ْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ  وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكمُ‏ْ لِتُؤْمِنُواْ بِرَبِّكمُ‏ْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكمُ‏ْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(8)

و شما را چه شده كه به خدا ايمان نمى‏آوريد؟ در حالى كه پيامبر شما را دعوت مى‏كند تا به پروردگارتان ايمان آوريد، و بى‏ترديد خدا [از طريق عقل و فطرت بر ايمان آوردنتان‏] پيمان گرفته است، اگر باور داريد.

چرا به خدا ايمان نياوريد در حالى كه رسول (او) شما را مى‏خواند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد، و از شما پيمان گرفته است (پيمانى از طريق فطرت و خِرد)، اگر آماده ايمان‏آوردنيد.

و شما را چه شده كه به خدا ايمان نمى‏آوريد و [حال آنكه‏] پيامبر [خدا] شما را دعوت مى‏كند تا به پروردگارتان ايمان آوريد، و اگر مؤمن باشيد، بى‏شكّ [خدا] از شما پيمان گرفته است.

مشترکات: هر سه ترجمه جمله( و الرسول … )را حالیه ترجمه کرده اندو آیه را به صورت استفهام بیان کرده اند.

اشکالات:آقای انصاریان ضمیر مستتر در فعل( اخذ) را به صورت اسم ظاهر (خدا)در ترجمه آورده اند. و ایشان( مومن) را به معنی باور ترجمه کرده اند.آقای فولادوند و انصاریان در ترجمه خود واژه بی شک را آورده که معادل آیه نیست.

ترجمه پیشنهادی:چرا به خدا ایمان نمی آورید درحالی که پیامبر شما را دعوت می کند تا به پروردگارتان ایمان بیاورید،و به تحقیق خدا از شما پیمان گرفته اگر ایمان دارید.

هُوَ الَّذِى يُنزَِّلُ عَلىَ‏ عَبْدِهِ ءَايَاتِ  بَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ  وَ إِنَّ اللَّهَ بِكمُ‏ْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(9)

اوست كه بر بنده‏اش آيات روشنى نازل مى‏كند، تا شما را از تاريكى ها به سوى نور بيرون آورد. و يقيناً خدا نسبت به شما رئوف و مهربان است.

او كسى است كه آيات روشنى بر بنده‏اش [محمد] نازل مى‏كند تا شما را از تاريكيها به سوى نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است.

او همان كسى است كه بر بنده خود آيات روشنى فرو مى‏فرستد، تا شما را از تاريكيها به سوى نور بيرون كشاند. و در حقيقت، خدا [نسبت‏] به شما سخت رؤوف و مهربان است.

راغب(روف:رحمت ومهربانی مطلق)

مشترکات:آقای انصاریان و فولادوند( رئوف و رحیم) را به معنای رئوف مهربان گرفته اند آقای انصاریان و فولادوند فعل( یخرجکم) را به معنی بیرون آوردن معنی کرده اند.

اشکلات:آقای مکارم فعل( یخرج) را به معنی برد ترجمه کرده و( رئوف) به معنی مهربان است که آقای فولادوند وانصاریان عین کلمه را آورده اند.

ترجمه پیشنهادی:او کسی است که آیات روشنی را بر بنده اش نازل میکند تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورند و یقینا خدا نسبت به شما مهربان و رحیم است.

وَ مَا لَكمُ‏ْ أَلَّا تُنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  لَا يَسْتَوِى مِنكمُ مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ  أُوْلَئكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُواْ مِن بَعْدُ وَ قَتَلُواْ  وَ كلاًُّ وَعَدَ اللَّهُ الحُْسْنىَ‏  وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(10)

و شما را چه شده كه در راه خدا انفاق نمى‏كنيد؟ در حالى كه ميراث آسمان ها و زمين مخصوص خداست [و كسى مالك حقيقى چيزى نيست‏]. كسانى از شما كه پيش از فتح [مكه‏] انفاق كردند و جهاد نمودند [با ديگران‏] يكسان نيستند، آنان از جهت درجه از كسانى كه پس از فتح [مكه‏] انفاق كردند و جهاد نمودند بلندپايه‏ترند. و خدا به هريك وعده نيكو داده است و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است.

چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست (و كسى چيزى را با خود نمى‏برد)! كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و جنگيدند (با كسانى كه پس از پيروزى انفاق كردند) يكسان نيستند آنها بلندمقامتر از كسانى هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند و خداوند به هر دو وعده نيك داده و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.

و شما را چه شده كه در راه خدا انفاق نمى‏كنيد و [حال آنكه‏] ميراث آسمانها و زمين به خدا تعلّق دارد؟ كسانى از شما كه پيش از فتح [مكّه‏] انفاق و جهاد كرده‏اند، [با ديگران‏] يكسان نيستند. آنان از [حيث‏] درجه بزرگتر از كسانى‏اند كه بعداً به انفاق و جهاد پرداخته‏اند. و خداوند به هر كدام وعده نيكو داده است، و خدا به آنچه مى‏كنيد آگاه است.

مشترکات:هر سه ترجمه جمله وسط آیه را به صورت حالیه ترجمه کرده اند.

اشکلات:آقای مکارم به جای چرا انفاق نمی کنید (انفاق نکنید)آورده اند و ضمیر (منکم) را در آیه فقط آقای انصاریان و فولادوند ترجمه کرده اند ولی آقای مکارم به صورت کسانی ترجمه کرده اند.آقای فولادوند و انصاریان درجه را به صورت تمییز معنا کرده اند که درست است ولی آقای مکارم تمییز نگرفته اند.کلاً در آیه به معنی هر یک یا هر کدام است ولی آقای مکارم هر دو ترجمه کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:چرا در راه خدا انفاق نمی کنید در حالی که میراث همه آسمانها و زمین برای خداست کسانی از شما که بیش از فتح(مکه) انفاق کردند و جنگیدند یکسان نیستند،انان از جهت درجه و مقام از کسانی که پس از فتح انفاق کردند و جنگیدند بلند پایه ترند.خدا به هر یک وعده نیکو داده و خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.

مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ(11)

كيست كه به خدا وامى نيكو دهد تا خدا آن را براى او دو چندان كند و او را پاداشى نيكو و باارزش باشد؟

كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است!

كيست آن كس كه به خدا وامى نيكو دهد تا [نتيجه‏اش را] براى وى دوچندان گرداند و او را پاداشى خوش باشد؟

مشترکات:هر سه ترجمه مانند هم است فقط( اجر کریم) را آقای فولادوند پاداش خوش ترجمه کرده که باید همان پاداش با ارزش ترجمه می کردند. آقای مکارم (یضاعفه) را چندین برابر ترجمه کرده اند درحالی که در دو ترجمه دیگر در چندان آمده.آقای مکارم و انصاریان در ترجمه دو بار از واژه خدا استفاده کرده اند در حالی که یک معادل بیشتر ندارد.

ترجمه پیشنهادی:کیست آنکس که به خدا وامی نیکو دهد تا برای او چندین برابر کند و برای او پاداش با ارزشی است.

يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى‏ نُورُهُم بَينْ‏َ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِم بُشْرَئكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِينَ فِيهَا  ذَالِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(12)

[اين پاداش نيكو و باارزش در] روزى [است‏] كه مردان و زنان باايمان را مى‏بينى كه نورشان پيش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مى‏كند، [به آنان مى‏گويند:] امروز شما را مژده باد به بهشت‏هايى كه از زير [درختان‏] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانه‏ايد، اين است آن كاميابى بزرگ.

(اين پاداش بزرگ) در روزى است كه مردان و زنان باايمان را مى‏نگرى كه نورشان پيش‏رو و در سمت راستشان بسرعت حركت مى‏كند (و به آنها مى‏گويند:) بشارت باد بر شما امروز به باغهايى از بهشت كه نهرها زير (درختان) آن جارى است جاودانه در آن خواهيد ماند! و اين همان رستگارى بزرگ است!

آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى‏بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گويند:] «امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان‏] آن نهرها روان است در آنها جاودانيد. اين است همان كاميابى بزرگ.

مشترکات:آقای انصاریان و فولادوند (فوز) را به معنای کامیابی ترجمه کرده اند و هر سه ترجمه ابتدای آیه را مانند هم  ترجمه کرده اند.

اشکالات:فقط آقای مکارم( فوز )را به معنی رستگاری ترجمه کرده و درست است.

آقای مکارم و فولادوند (جنات) را به معنی باغ ترجمه کرده اند در حالی که به معنی بهشت است.ضمیر (فیها) مفرد است ولی آقای انصاریان و فولادوند به صورت جمع ترجمه کرده اند.(یوم) به معنی روزی است که آقای فولادوند به معنی آن روز ترجمه کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:روزی که مردان و زنان با ایمان را می بینی که نورشان پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت می کند بشارت باد بر شما امروز به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهر ها جاری است و در آن جاویدانید این همان رستگاری بزرگ است.

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُواْ وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُواْ نُورًا فَضُرِبَ بَيْنهَُم بِسُورٍ لَّهُ بَابُ  بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ(13)

روزى كه مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏اند، مى‏گويند: ما را مهلت دهيد تا [پرتويى‏] از نور شما بر گيريم. به آنان گويند: به پشت سرتان [دنيا] برگرديد و [از آنجا براى خود] نورى بجوييد. سپس ميان آنان ديوارى زده مى‏شود كه داراى درى است، درونش [كه مؤمنان در آن درآيند] رحمت است و بيرونش كه پيش روى منافقان قرار دارد عذاب است.

روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‏گويند: «نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم!» به آنها گفته مى‏شود: «به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!» در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مى‏شود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!

آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏گويند: «ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى‏] برگيريم.» گفته مى‏شود: «بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» آن گاه ميان آنها ديوارى زده مى‏شود كه آن را دروازه‏اى است: باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.

مشترکات:آقای فولادوند و انصاریان( انظرونا) را به معنی مهلت دهید ترجمه کرده اند.آقای مکارم و فولادوند( قیل )را مجهول ترجمه کرده اند.

اشکالات:آقای انصاریان معنای( قیل) را (گویند)ترجمه کرده اند درحالی که فعل مجهول است.آقای مکارم فعل( انظرونا) را به معنی نظر کردند گرفته اند درحالی که در اینجا به معنی مهلت دادن است.آقای مکارم قسمت آخر آیه از (وظاهره)را به طور خلاصه بیان کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند می گویند:ما را مهلت دهید تا از نور شما برگیریم ،به آنان گفته می شود به پشت سرتان (دنیا)برگردید و از (آنجا)نوری بجویید.پس میان آنان دیواری زده می شود که دارای دری است درونش رحمت است و بیرونش که پیش روی (منافقان است)عذاب.

يُنَادُونهَُمْ أَ لَمْ نَكُن مَّعَكُمْ  قَالُواْ بَلىَ‏ وَ لَاكِنَّكمُ‏ْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمَانىِ‏ُّ حَتىَ‏ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(14)

مؤمنان را ندا مى‏دهند: آيا ما [در دنيا] با شما نبوديم؟ مى‏گويند: چرا، ولى شما خود را [به سبب نفاق و دشمنى با خدا و رسول‏] در بلا و هلاكت افكنديد و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودى پيامبر] نشستيد و [نسبت به حقايق‏] در ترديد بوديد و آرزوها [ى دور و دراز و بى پايه‏] شما را فريفت، تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسيد و [شيطان‏] فريبنده شما را فريب داد.

آنها را صدا مى‏زنند: «مگر ما با شما نبوديم؟!» مى‏گويند: «آرى، ولى شما خود را به هلاكت افكنديد و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد، و (در همه چيز) شكّ و ترديد داشتيد، و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرا رسيد، و شيطان فريبكار شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد!

[دو رويان،] آنان را ندا درمى‏دهند: «آيا ما با شما نبوديم؟» مى‏گويند: «چرا، ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غرّه كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطانِ‏] مغروركننده، شما را درباره خدا بفريفت.

قاموس(تربص:انتظارکشید)(غر:فریب داد)

مشترکات:هر سه ترجمه( فتنه) را به معنی هلاکت و بلا گرفته اند .و( ارتبتم) را به معنی تردید

اشکالات:(هم )در( ینادوهم) به مومنان بر می گردد ولی آقای انصاریان به صورت ضمیر ترجمه کرده اند.واژه (تربصتم) به معنی انتظار کشیدن است ولی آقای فولادوند (امروز و فردا کردن)معناکرده.آقای انصاریان الله را در آخر آیه ترجمه نکرده اند.اقای فولادوند( غره) را به معنی مغرور کننده گرفته اند درحالی که معنی فریب دهنده می دهد.

ترجمه پیشنهادی:آنها(مومنان)را صدا می زنند مگر ما با شما نبودیم می گویند آری ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار کشیدید و شک و تردید داشتید و آرزوها شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسیدو(شیطان)فریبنده شما را فریب داد.

فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنكُمْ فِدْيَةٌ وَ لَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ  مَأْوَئكُمُ النَّارُ  هِىَ مَوْلَئكُمْ  وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ(15)

پس امروز نه از شما و نه از كافران فديه و عوضى [در برابر نجات از عذاب‏] دريافت نخواهد شد، جايگاهتان آتش است، [و] همان سرپرست و يار شماست و چه بد بازگشت گاهى است.

پس امروز نه از شما فديه‏اى پذيرفته مى‏شود، و نه از كافران و جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان مى‏باشد و چه بد جايگاهى است!

پس امروز نه از شما و نه از كسانى كه كافر شده‏اند عوضى پذيرفته نمى‏شود: جايگاهتان آتش است آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامى است.»

قاموس(فدیه:عوض)(مصیر:بازگشت)

مشترکات:آقای انصاریان و فولادوند( فدیه) را به معنی عوض گرفته اند.آقای مکارم و فولادوند (یوخذ )را به معنی پذیرفته گرفته اند.

اشکلات:(فدیه )به معنی عوض است ولی آقای مکارم ترجمه نکرده اند.(مولا )به معنی سرپرست است ولی آقای فولادوند به معنی سزاوار آورده اند.(مسیر) به معنی بازگشت است ولی آقای مکارم و فولادوند اینگونه ترجمه نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی:پس امروز نه از شما و نه از کافران عوضی گرفته نمی شود .جایگاهتان آتش است همان سرپرست شما است و چقدر بازگشتی است.

* أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تخَْشَعَ قُلُوبهُُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الحَْقّ‏ِ وَ لَا يَكُونُواْ كاَلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيهِْمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبهُُمْ  وَ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ فَاسِقُونَ(16)

آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و و قرآنى كه نازل شده نرم و فروتن شود؟ و مانند كسانى نباشند كه پيش از اين كتاب آسمانى به آنان داده شده بود، آن گاه روزگار [سرگرمى در امور دنيا و مشغول بودن به آرزوهاى دور و دراز] بر آنان طولانى گشت، در نتيجه دل هايشان سخت و غير قابل انعطاف شد، و بسيارى از آنان نافرمان بودند.

آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حقّ نازل كرده است خاشع گردد؟! و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهايشان قساوت پيدا كرد و بسيارى از آنها گنهكارند!

آيا براى كسانى كه ايمان آورده‏اند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن‏] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟

قاموس(فسق:نافرمانی)(قست:سخت)التحقیق(امد:نتیجه وغایت)

مشترکات:هر سه ترجمه به صورت استفهام ترجمه کرده اند.

اشکالات:(فسق) به معنی نافرمانی است ولی آقای مکارم و فولادوند به این معنا ترجمه نکرده اند.آقای انصاریان کلمه( حق) را ترجمه نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی:آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که قلب هایشان برای یاد خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع شود و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب اسمانی داده شد .پس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قبلهایشان قساوت پیدا کرد و سخت شد و بسیاری از آنها نافرمان بودند.

اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يحُْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتهَِا  قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَْيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(17)

بدانيد كه خدا زمين را پس از مردگى‏اش زنده مى‏كند. همانا ما نشانه‏ها [ى ربوبيت و قدرت خود] را براى شما بيان كرديم تا بينديشيد.

بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مى‏كند! ما آيات (خود) را براى شما بيان كرديم، شايد انديشه كنيد!

بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مى‏گرداند. به راستى آيات [خود] را براى شما روشن گردانيده‏ايم، باشد كه بينديشيد.

مشترکات:هر سه ترجمه مانند هم هستند و فقط درترجمه واژه( لعل) تفاوت است.لعل به معنی شاید است ولی آقای انصاریان و فولادوند در ترجمه نیاورده اند.

ترجمه پیشنهادی:بدانید که خداوند زمین را بعد از مرگش زنده می کند همانا ما ایات (خود)را برای شما بیان کردیم شاید اندیشه کنید.

إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ(18)

بى‏ترديد مردان و زنان انفاق كننده و آنان كه به خدا وام نيكو داده‏اند [وامشان در پيشگاه خدا] براى آنان دو چندان شود، و براى آنان پاداش باارزشى است.

مردان و زنان انفاق كننده، و آنها كه (از اين راه) به خدا «قرض الحسنه» دهند، (اين قرض الحسنه) براى آنان مضاعف مى‏شود و پاداش پرارزشى دارند!

در حقيقت، مردان و زنان صدقه‏دهنده و [آنان كه‏] به خدا وامى نيكو داده‏اند، ايشان را [پاداش‏] دوچندان گردد، و اجرى نيكو خواهند داشت.

مشترکات:آقای انصاریان و مکارم (صدّق )را به معنی انفاق گرفته اند ولی آقای فولاد وند به معنی صدقه دهنده.

اشکالات:آقای انصاریان و مکارم ضمیر(آنها)را که درترجمه آیه ذکر شده باید در پرانتز می آوردند.آقای مکارم( إن )اول آیه را ترجمه نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی:قطعا مردان و زنان انفاق کننده و (آنان)که به خدا وام نیکو داده اند برای آنان چند برابر می شود و پاداش با ارزشی است.

وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ  وَ الشهَُّدَاءُ عِندَ رَبهِِّمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ  وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا أُوْلَئكَ أَصحَْابُ الجَْحِيمِ(19)

و كسانى كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردند، آنان‏اند كه صدّيقان و گواهان [اعمال‏] نزد پروردگارشان هستند، [و] براى آنان است پاداش [اعمال‏] شان و نور [ايمان‏] شان و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را انكار كردند، آنان اهل دوزخ‏اند.

كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صدّيقين و شهدا نزد پروردگارشانند براى آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ايمان) شان و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها دوزخيانند.

و كسانى كه به خدا و پيامبران وى ايمان آورده‏اند، آنان همان راستينانند و پيش پروردگارشان گواه خواهند بود [و] ايشان راست اجر و نورشان و كسانى كه كفر ورزيده و آيات ما را تكذيب كرده‏اند آنان همدمان آتشند.

قاموس(صدیقون:بسیار راستگویان)

مشترکات:آقای انصاریان و مکارم( صدیقون) را ترجمه نکرده اند .

اشکالات:آقای مکارم برای واژه( شهدا ء)ترجمه ای نیاورده است.ایشان( اصحاب) را در ترجمه ذکر نکرده اند.آقای فولادوند (شهداء) را به صورت فعل ترجمه کرده اندآقای مکارم(واو)ابتدای آیه را حذف کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:و کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند آنان بسیار راستگویانند و گواهان نزد پروردگارشان برای آنان پاداششان و نورشان است و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند.

اعْلَمُواْ أَنَّمَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لهَْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ  بَيْنَكُمْ وَ تَكاَثُرٌ فىِ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ  كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعجَْبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثمُ‏َّ يهَِيجُ فَترََئهُ مُصْفَرًّا ثمُ‏َّ يَكُونُ حُطَامًا  وَ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ  وَ مَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ(20)

بدانيد كه زندگى دنيا [يى كه دارنده‏اش از ايمان و عمل تهى است،] فقط بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشيتان به يكديگر، و افزون خواهى در اموال و اولاد است، [چنين دنيايى‏] مانند بارانى است كه محصول [سبز و خوش منظره‏اش‏] كشاورزان را به شگفتى آورد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بينى، سپس ريز ريز و خاشاك شود!! [كه براى دنياپرستان بى‏ايمان‏] در آخرت عذاب سختى است و [براى مؤمنان كه دنياى خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به كار گرفتند] از سوى خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.

بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى‏برد، سپس خشك مى‏شود بگونه‏اى كه آن را زردرنگ مى‏بينى سپس تبديل به كاه مى‏شود! و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى و (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست!

بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يكديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن [باران‏] به شگفتى اندازد، سپس [آن كشت‏] خشك شود و آن را زرد بينى، آن گاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.

قاموس(غیث:باران در وقت حاجت)(کفار:کشاورزان)(حطاما:شکسته وریز)

هر سه ترجمه طبق ترجمه لغات معنا کرده اند و ایرادی ندارد.

سَابِقُواْ إِلىَ‏ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكمُ‏ْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ  ذَالِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ  وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(21)

سبقت جوييد به آمرزشى از سوى پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است، براى كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده‏اند، آماده شده است اين فضل خداست كه آن را به هركس بخواهد عطا مى‏كند و خدا داراى فضل بزرگ است.

به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آورده‏اند آماده شده است، اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مى‏دهد و خداوند صاحب فضل عظيم است!

[براى رسيدن‏] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است [و] براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده‏اند، بر يكديگر سبقت جوييد. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد آن را مى‏دهد، و خداوند را فزون‏بخشى بزرگ است.

راغب(فضل:زیادی)قاموس(فضل:برتری)

مشترکات :آقای انصاریان و مکارم جمله را با ترجمه فعل ابتدای آیه آغاز کرده اند هر سه ترجمه معنای( فضل) را نیاورده اند و خودش را بیان کرده اند.

اشکالات :(فضل) به معنی فزونی و احسان است که فقط آقای فولاد وند( فضل) دوم را اینگونه ترجمه نموده.

ترجمه پیشنهادی: به سوی آمرزش از سوی پروردگارتان سبقت جویید و بهشتی که پهنایش مانند پهنای آسمان و زمین است آماده شده برای کسانی که ایمان آورده اند به خدا و پیامبرانش این فزونی و احسان خداست به هر کس که بخواهد آن را عطا می کند و خدا دارای رحمت و فزونی زیاد است.

مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا  إِنَّ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرٌ(22)

هيچ گزند و آسيبى در زمين [چون زلزله، سيل، توفان و قحطى‏] و در وجود خودتان [چون بيمارى، رنج، تعب و از دست رفتن مال و ثروت‏] روى نمى‏دهد مگر پيش از آنكه آن را به وجود آورديم در كتابى [چون لوح محفوظ] ثبت است، بى‏ترديد اين [تقدير حوادث و فرمان قطعى به پديد آمدنش‏] بر خدا آسان است.

هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمى‏دهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است و اين امر براى خدا آسان است!

هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسْهاى شما [به شما] نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين [كار] بر خدا آسان است.

قاموس(نبرا:آفریدیم)(یسیر:آسان)

مشترکات:آقای انصاریان و مکارم (کتاب) رابه لوح محفوظ ترجمه کرده اند آقای انصاریان و فولادوند ضمیر( نبرءها) را به مصیبت برگرداندند.

اشکلات:ضمیر( نبرءها) به مصیبت بر می گردد نه به زمین که آقای مکارم در ترجمه خود آورده است.آقای فولادوند منظوراز کتاب را مشخص نکرده اند.آقای مکارم (امر) را بدون پرانتز آورده اند .فقط آقای انصاریان ان را ترجمه کرده اند.

پیشنهادی:هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی دهد مگر اینکه پیش از آنکه به وجود آید بر کتاب (لوح محفوظ)ثبت است.قطعا این بر خدا آسان است.

لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ‏ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُمْ  وَ اللَّهُ لَا يحُِبُّ كلُ‏َّ مخُْتَالٍ فَخُورٍ(23)

تا [با يقين به اينكه هر گزند و آسيبى و هر عطا و منعى فقط به اراده خداست و شما را در آن اختيارى نيست‏] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد، و خدا هيچ گردنكش خودستا را [كه به نعمت ها مغرور شده است‏] دوست ندارد.

اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست داده‏ايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد!

تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب‏] آنچه به شما داده است شادمانى نكنيد، و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد:

قاموس(تاسوا:حزن واندوه)

مشترکات:هر سه ترجمه مانندهم است و فقط آقای انصاریان توضیحات بیشتری ضمن ترجمه لغات آورده اند.و هر سه به عمومیت نفی در آخر آیه توجه داشته اند.

ترجمه پیشنهادی:ترجمه آقای مکارم می باشد.

الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ  وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ‏ُّ الحَْمِيدُ(24)

همانان كه همواره بخل مى‏ورزند و مردم را به بخل وامى‏دارند، و هركه [از انفاق‏] روى بگرداند [زيانى به خدا نمى‏رساند] زيرا خدا بى‏نياز و ستوده است.

همانها كه بخل مى‏ورزند و مردم را به بخل دعوت مى‏كنند و هر كس (از اين فرمان) روى‏گردان شود، (به خود زيان مى‏رساند نه به خدا)، چرا كه خداوند بى‏نياز و شايسته ستايش است!

همانان كه بخل مى‏ورزند و مردم را به بخل ورزيدن وامى‏دارند. و هر كه روى گرداند قطعاً خدا بى‏نياز ستوده است.

مشترکات:هر سه آیه( یبخلوا) را به معنی بخل ورزیدن ترجمه کرده اند و جمله اسمیه آخر آیه را مانند هم آورده اند.

اشکلات:آقای انصاریان( ان) را تعلیل آورده اند درحالی که تاکید است اگر توضیحات پرانتزی ترجمه آقای انصاریان نباشد ترجمه ایشان نا مفهوم می شود.آقای مکارم معنای ان را برای تاکید نیاورده اند.

ترجمه پیشنهادی:همان ترجمه آقای فولادوند.

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ  وَ أَنزَلْنَا الحَْدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ  إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ(25)

همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو [ى تشخيص حق از باطل‏] نازل كرديم تا مردم به عدالت بر خيزند، و آهن را كه در آن براى مردم قوت و نيرويى سخت و سودهايى است فرود آورديم و تا خدا مشخص بدارد چه كسانى او و پيامبرانش را در غياب پيامبران يارى مى‏دهند يقيناً خدا نيرومند و تواناى شكست‏ناپذير است.

ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مى‏كند بى‏آنكه او را ببينند خداوند قوىّ و شكست‏ناپذير است!

به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.

قاموس(باس:سختی)

اشکالات: فقط آقای مکارم( إن) را برای تاکید آورده اند.لقد ابتدای ایه را آقای انصاریان ترجمه نکرده اند.آقای فولاد وند( بأس) راکه به معنی سختی است در معنی خطر ترجمه کرده اند.

آقای انصاریان( غیب) را به غیاب پیامبران ترجمه کرده اند.

پیشنهادی:همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است تا خداوند معلوم بدارد چه کسانی او و پیامبرانش را در نهان یاری می دهند قطعا خداوند نیرومند شکست ناپذیر است.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَاهِيمَ وَ جَعَلْنَا فىِ ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتَابَ  فَمِنهُْم مُّهْتَدٍ  وَ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ فَاسِقُونَ(26)

به يقين ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو نفر، نبوّت و كتاب قرار داديم، پس برخى از آنان هدايت يافتند و بسيارى از آنان نافرمان بودند.

ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوّت و كتاب قرار داديم بعضى از آنها هدايت يافته‏اند و بسيارى از آنها گنهكارند.

و در حقيقت، نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو، نبوّت و كتاب را قرار داديم: از آنها [برخى‏] راه‏ياب [شد] ند، و [لى‏] بسيارى از آنان بدكار بودند.

قاموس(فسق:نافرمانی)

اشکالات :(لقد) حرف تحقیق است که با( لام تاکید) همراه شده و آقای مکارم آن را ترجمه نکرده اند.معنی (فسق) نافرمانیست وفقط آقای انصاریان آورده اند.ترجمه آقای فولادوند در مورد قسمت پایانی آیه رسا و روا نیست .

ترجمه پیشنهادی:در حقیقت ما نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم پس بعضی از آنها هدایت یافتند و بسیاری از آنها نافرمان بودند.

ثمُ‏َّ قَفَّيْنَا عَلىَ ءَاثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَ قَفَّيْنَا بِعِيسىَ ابْنِ مَرْيَمَ وَ ءَاتَيْنَهُ الْانجِيلَ وَ جَعَلْنَا فىِ قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا  فََاتَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنهُْمْ أَجْرَهُمْ  وَ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ فَاسِقُونَ(27)

سپس به دنبال آنان پيامبران خود را پى در پى آورديم و پس از آنان عيسى پسر مريم را [به رسالت‏] فرستاديم و به او انجيل عطا كرديم و در قلب كسانى كه از او پيروى مى‏كردند رأفت و رحمت قرار داديم، و رهبانيتى كه از نزد خود ساخته بودند ما بر آنان مقرّر نكرده بوديم، ولى [خود آنان آن را] جز براى طلب خشنودى خدا [بر خود واجب نكرده بودند]، اما آنگونه كه بايد حدود همان خودساخته را رعايت نكردند پس پاداش كسانى از آنان را كه ايمان آورده‏اند، عطا كرديم و بسيارى از آنان نافرمانند.

سپس در پى آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسى بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت قرار داديم و رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم گرچه هدفشان جلب خشنودى خدا بود، ولى حقّ آن را رعايت نكردند از اين رو ما به كسانى از آنها كه ايمان آوردند پاداششان را داديم و بسيارى از آنها فاسقند!

آن گاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پى در پى، آورديم، و عيسى پسر مريم را در پى [آنان‏] آورديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دلهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و [اما] ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند ما آن را بر ايشان مقرّر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند، با اين حال آن را چنان كه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدانها داديم و [لى‏] بسيارى از آنان دستخوش انحرافند.

قاموس(قفو:درپی آمدن)(ابتغاء:طلب کردن)(رعوا:رعایت)(رهبانیت:خدا ترس)

مشترکات:هر سه ترجمه( رافت و رحمت) را ترجمه فارسی نکرده اند

اشکالات آقای انصاریان و مکارم( قلوب) را مفرد ترجمه کرده اند.آقای مکارم إن را به صورت استثنا ترجمه نکرده است فقط آقای فولادوند( رهبانیت) را معنا کرده .آقای فولادوند (ثم) را به معنای مفعول فیه ترجمه کرده.

ترجمه پیشنهادی:سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم و عیسی پسر مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم و در دلهای کسانی که از او پیروی کردند نرمی و مهربانی قرار دادیم و ترک دنیایی که از پیش خود ابداع کرده بودند و ما بر آنها مقرر نداشته بودیم مگر برای آنکه کسب خشنودی خدا کننداما آنگونه که حق رعایت آن بود رعایت نکردند پس پاداش کسانی از آنان را که ایمان آورده اند عطا کردیم و بسیار از آنان نافرمانند.

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَينْ‏ِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يجَْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ  وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(28)

اى مؤمنان! از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا كند، و براى شما نورى قرار دهد كه به وسيله آن [در ميان مردم‏] راه سپاريد و شما را بيامرزد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگى خود) راه برويد و گناهان شما را ببخشد و خداوند غفور و رحيم است.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت‏] آن راه سپريد و بر شما ببخشايد، و خدا آمرزنده مهربان است.

مشترکات:آقای مکارم و فولادوند ابتدای آیه و طبق واژه ها ترجمه کرده اند.

اشکلات :آقای انصاریان جمله( یا ایها الذین آمنوا) را فقط باکلمه ای مومنان را ترجمه کرده اند آقای مکارم برای( غفور الرحیم) ترجمه ای نیاورده اند.و همچنین گناهان را در ترجمه ذکر کرده اند که معادلی برای آن در آیه نیست.

ترجمه پیشنهادی:ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا دارید و به پیامبر او ایمان آورید تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا کند و برای شما نوری قرار دهد تا بوسیله آن راه سپارید و شما را بیامرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

لِّئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ  وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ  وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(29)

تا اهل كتاب بدانند [كه اگر به پيامبر اسلام ايمان نياورند] بر چيزى از فضل خدا دسترسى نخواهند داشت بى‏ترديد همه فضل به دست خداست، آن را به هركس بخواهد عطا مى‏كند و خدا داراى فضل بزرگ است.

تا اهل كتاب بدانند كه قادر بر چيزى از فضل خدا نيستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر كس بخواهد آن را مى‏بخشد و خداوند داراى فضل عظيم است!

تا اهل كتاب بدانند كه به هيچ وجه فزون‏بخشى خدا در [حيطه‏] قدرت آنان نيست و فضل [و عنايت، تنها] در دست خداست: به هر كس بخواهد آن را عطا مى‏كند، و خدا داراى كَرَم بسيار است.

مشترکات:آقای مکارم و انصاریان( الفضل) را به صورت عموم ترجمه کرده اند

اشکلات:آقای فولاد وند ال( فضل) را به صورت جمع ترجمه نکرده اند آقای مکارم و انصاریان (فضل) را ترجمه  نکرده اند.

پیشنهادی:تا اهل کتاب بدانند بر چیزی از فزون بخشی خدا قدرت ندارند و قطعا تمام فزونی ها بدست خداست که به هر که بخواهد عطا می کند و خداوند دارای کرم بسیار است.

قواعدمتن خوانی 2 (محبوبه قربانی)

مجرورواقع شدن اسم بااضافه شدن:

1: وَعْدَ اللَّهِ  لَا يخُْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون‏.(روم(30)،آیه6)

2: …وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ.(آل عمران(3)،آیه11)

3: مَلِكِ النَّاسِ‏ .(ناس(114)،آیه2)

1: إِلَهِ النَّاسِ‏ِ.(ناس(114)،آیه3)

2: قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ الْفَلَقِ.(فلق(113)،آیه1)

3: وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَب.(فلق(113)،آیه3)‏

2-منادا وااقع شدن

مثال: 1: قَالُواْ يَأَيهَُّا الْعَزِيز… .(یوسف(12)،آیه78)

2: قَالُواْ يَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِِين‏.(یوسف(12)،آیه97)

3: قَالَ يَاقَوْمِ أَ رَءَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلىَ‏ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبى… .(هود(11)،آیه28)

1: وَ يَاقَوْمِ لَا أَسَْلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً … .(هود(11)،آیه29)

2: قَالُواْ يَانُوحُ قَدْ جَدَلْتَنَا فَأَكْثرَْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِين‏ .(هود(11)،آیه32)

3: قَالُواْ يَأَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ … .(یوسف(12)،آیه17)

3-دخول «ال»

1:… فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَنتَ وَلىِ‏ِّ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ … .(یوسف(12)،آیه101)

2: وَ هِىَ تجَْرِى بِهِمْ فىِ مَوْجٍ كاَلْجِبَالِ … .(هود،آیه42)

3:… وَ غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضىِ‏َ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلىَ الجُْودِىّ‏ِ  وَ قِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّلِمِين‏.(هود(11)،آیه44)

1:الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِين‏ .(فاتحه(1)،آیه1)

2:الرَّحْمَنِ  الرَّحِيم‏ .(فاتحه،آیه2)

3: وَ ءَاتُواْ الْيَتَامَى أَمْوَالهَُمْ  وَ لَا تَتَبَدَّلُواْ الخَْبِيثَ بِالطَّيِّب‏ … .(نساء(4)،آیه2)

4-تنوین گرفتن

مثال:

‏1: …تَوَفَّنىِ مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِين.(یوسف،آیه101)

2: قُلْ هَذِهِ سَبِيلىِ أَدْعُواْ إِلىَ اللَّهِ  عَلىَ‏ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنىِ … .(یوسف(12)،ایه108)

3: وَ مَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ .(هو(11)د،آیه104)

1:أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ  إِنَّنىِ لَكمُ مِّنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِير.(هود(11)،آیه2)

2: وَ شَاهِدٍ وَ مَشهُْودً.(بروج(85)آیه3))

3: الر  تِلْكَ ءَايَاتُ الْكِتَابِ وَ قُرْءَانٍ مُّبِين‏ًٌٌٌٌٌٌٌٌٌٌٌٌٌٍٍٍ .(حجر(15)،آیه1)

5- تنها اسم است که مسند الیه(مبتدا ،اسم نواسخ ،فاعل،نائب فاعل) واقع می­شود.

مثال مسندالیه(مبتدا)1: جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونهََا… .(رعد(13)،آیه23)

2:اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِر… .(رعد(13)،آیه26)‏

3:اللَّهُ لَطِيفُ  بِعِبَادِهِ‏… .(شوری(42)،آیه19)

1: هُوَ يُحْىِ وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون‏.(یونس(10)،آیه56)

2: هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِرًا… .(یونس(10)،آیه67)

3: الطَّلَاقُ مَرَّتَان … .(بقره(2)،آیه229 )

(اسم نواسخ)

1:… وَ كاَنَ اللَّهُ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ مُّقِيتًا.(نساء،آیه85)

2: يَكاَدُ الْبرَْقُ يخَْطَفُ أَبْصَارَهُم.(بقره(2)،آیه20)

3:… إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيم.(بقره(2)،آیه115)

1:…إِنَّ اللَّهَ لَغَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِين.(عنکبوت(29)آیه6)‏

2:وَ إِذْ قَالَ مُوسىَ‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبحَُواْ بَقَرَةً… .(بقره(2)ایه67)

3: أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُون‏.(مطففین(83)آیه4)

(فاعل)

1: فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُود… .(بقره ( 2)،آیه249)

2: وَ ءَاتَئهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الحِْكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ … .(بقره(2)آیه251)

3:… ثُمَّ يَتَوَلىَ‏ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَ هُم مُّعْرِضُون.(آل عمران(3)،آیه23)

1: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ‏ْ… .(نور(24)آیه55)

2: إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّئهُمُ الْمَلَئكَةُ ظَالِمِى أَنفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُم‏… .(نساء(4)آیه95)

3: وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ… .(بقره(2)آیه124)

(نائب فاعل)

1: …ثُمَّ تُوَفىَ‏ كلُ‏ُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُون.(بقره(2)،آیه281)

2: إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا.(الزلزله(99)،ایه1)

3: قُتِلَ الْانسَانُ مَا أَكْفَرَهُ‏.(عبس(80)،آیه17)

6- اتصال علامت تثنیه ( انِ ،ینِ )

مثال ینِ:

1: رَبُّ المَْشْرِقَينْ‏ِ وَ رَبُّ المَْغْرِبَين‏.(الرحمن(55)،آیه17)

2: فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ‏ِ أَوْ أَدْنى.(نجم(53)،آیه9)

3: كلِْتَا الجَْنَّتَينْ‏ِ ءَاتَتْ أُكلَُهَا… .(کهف(18) آیه33)

4: وَ مِن كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَينْ‏ِ لَعَلَّكمُ‏ْ تَذَكَّرُون‏.(ذاریات(51)آیه49)

(انِ)

1: فِيهِمَا عَيْنَانِ تجَْرِيَان‏.(الرحمن(55)،آیه50)

2: فِيهِمَا مِن كلُ‏ِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَان‏.(الرحمن(55)آیه52)

3: فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَان‏.الرحمن(55)آیه66)

4:…بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء… .(مائده(5 )آیه64)

7- اتصال علامت جمع (ونَ ،ینَ ، ات )

مثال(مذکر-ونَ )

1:وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‏ .(واقعه،آیه10)

2: أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون‏.(واقعه11)

3: فَادْعُواْ اللَّهَ مخُْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون‏.(غافر،آیه14)

1: هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتىِ يُكَذِّبُ بهَِا المُْجْرِمُون‏.(الرحمن(55)،آیه43)

2: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ  أُوْلَئكَ هُمُ الصَّدِقُون‏.(حجرات(49)آیه15)

3: صِبْغَةَ اللَّهِ  وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً  وَ نحَْنُ لَهُ عَبِدُون‏.(بقره(2)آیه138)

(مذکر-ینَ )

1: هُدًى وَ بُشْرَى‏ لِلْمُؤْمِنِين‏.(نمل،آیه2)

2: فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِىَ أَن بُورِكَ مَن فىِ النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين‏.(نمل،آیه8)

3:… إِنهَُّمْ كاَنُواْ قَوْمًا فَاسِقِين‏.(نمل،آیه12)

1: ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ(واقعه(56)،آیه 13)

2:وَ قَلِيلٌ مِّنَ الاَْخِرِينَ(واقعه(56)،آیه14)

3: وَ أَمَّا إِن كاَنَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين‏.(واقعه(56)،آیه92)

(جمع مؤنث سالم-ات)

1: الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ… .(مائده،آیه5)

2: وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُم.(مائده،آیه5)

3: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ  لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيم‏.(مائده،آیه9)

4: عَسىَ‏ رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيرًْا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَئبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَئحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَ أَبْكاَرًا.(تحریم(66)،آیه5)

5: حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فىِ الخِْيَامِ.( الرحمن(55)،آیه72)

6: إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيرُْ ممَْنُونٍ.( تین(95)،آیه6)

8-جمع مکسّر:

1: وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ … .(نور(24)،آیه31)

2: خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يخَْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنهَُّمْ جَرَادٌ مُّنتَشِر.(قمر(54)،آیه7)

3 : وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ .(قمر(54)،آیه11)

1: وَ الَّذِينَ اتخََّذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيهِْمْ وَ مَا أَنتَ عَلَيهِْم بِوَكِيل‏.(شوری(42)،آیه6)

2: وَ الَّذِينَ يجَْتَنِبُونَ كَباَئرَِ الْاثمْ‏ِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُواْ هُمْ يَغْفِرُون‏.(شوری(42)،آیه37)

3: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تجَِرَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ  وَ لَا تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ  إِنَّ اللَّهَ كاَنَ بِكُمْ رَحِيمًا.(نساء(4)،آیه29)

9- ساختار و وزن مخصوصی که اسمهای ثلاثی مجرد ومزید و رباعی وخماسی دارند.

اسم ثلاثی مجرد دارای ده صیغه می­باشد.

اسـم ثلاثــی ده بود ای عاقــل           یک یک شمرم نگار بر صفحه­ی دل

فَـلْسٌ  فَـرَسٌ کَتِـفٌ عَضُدٌ حِبْرٌ عِنَب                   قُفْلٌ صُرَدٌ دگر عُـنُقٌ دان و اِبِـل

اسم ثلاثی مزید دارای صیغه­های بسیاری است که در کتب صرفی به آنها اشاره شده است.

اسم رباعی مجرد دارای پنج صیغه می­باشد: جَعْفَـرٌ ،دِرْهَمٌ ،زِبْرِجٌ ،بُرْثُـنٌ ،قَمِـطرٌ

مزید فیه رباعی بسیار اندک است.

اسم خماسی دارای پنج صیغه است: سَفَرْجُلٌ ، قُزَعْمِلٌ ، جَحْمرِشٌ ، قِرْطَعِبٌ

مزیدفیه خماسی بغایت اندک است.

مثال اسم  ثلاثی مجرّد:

فَلس:

1: وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا.( شمس(91)،آیه7)

2:بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ… .(بقره(2)،ایه117)

3:وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا محَّْفُوظًا.(انبیاء(21)،آیه32)

4: فَلَعَلَّكَ تَارِكُ  بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَ ضَائقُ  بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنز… .(هود(11)،آیه12)

5: وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْني‏ عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ حاجَةً في‏ نَفْسِ يَعْقُوب‏… .(یوسف(12)آیه68)

6:…وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُون‏.(روم(30)آیه39)

فَرَس:

1:…فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يخُْرِجْ لَنَا ممَِّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّائهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا… .(بقره(2)،آیه61)

2: إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيهِْمْ حَاصِبًا إِلَّا ءَالَ لُوطٍ  نجََّّيْنَاهُم بِسَحَر .(قمر(54)،آیه34)

3:…أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَك‏… .(هود(11)،آیه12)

4: وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد.(فلق(113)آیه5)

5: وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ… .(بقره (2)آیه283)

6: في‏ جيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ.(مسد(111)آیه5)

کَتِف:

1: يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَاذَا يَوْمٌ عَسِر.ٌ(قمر(54)،آیه8)

2: إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ(هود(11 )،آیه10)

3: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْترََى‏ عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بَِايَاتِهِ… .(یونس(10)،آیه17)

حِبر:

1: أَ عِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى.( نجم(53)،آیه35)

2: وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ.( قمر(54)،آیه17)

3:…كلُ‏ُّ شِرْبٍ محُّْتَضَر.(قمر(54)،آیه28)

4…كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ:.. .(بقره(2)آیه113)

5:…لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ.(بقره(2)آیه114)

6: لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏.(طه(20)آیه131)

قُفل:

1: مُتَّكِِينَ عَلىَ‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِىّ‏ٍ حِسَانٍ( الرحمن(55)،آیه76)

2:…إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ… .(یوسف(12)،آیه40)

3: إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْر.ٍ( عصر(103) آیه2)

4:…وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِه… .(بقره(2)آیه217)‏

5:…سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً.(طلاق(65)آیه7)

6: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ… .(بقره(2)آیه102)

صُرَد:

1: وَ مِن شَرِّ النَّفَّثَاتِ فىِ الْعُقَدِ.( فلق(113)،آیه4)

2: انطَلِقُواْ إِلىَ‏ ظِلٍ‏ّ ذِى ثَلَاثِ شُعَبٍ.( مرسلات(77)،آیه30)

3: وَ هُزِّى إِلَيْكِ بجِِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا.(مریم(19)،آیه25)

4: ءَاتُونىِ زُبَرَ الحَْدِيدِ… .(کهف(18)،آیه96)

عُنُق:

1: وَ حَمَلْنَاهُ عَلىَ‏ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَ دُسُرٍ.( قمر(54)،آیه13)

2: كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطِ  بِالنُّذُرِ.( قمر(54)آیه33)

3: سَيهُْزَمُ الجَْمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُر.َ(قمر(54)،آیه45)

4: صحُُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسى.(اعلی(87)،آیه19)

اِبِل:

1: أَ فَلَا يَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ كَيْفَ خُلِقَت‏.(غاشیه(88)،آیه17)

2: وَ مِنَ الْابِلِ اثْنَينْ‏ِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَينْ‏ِ… .(انعام(6)،آیه144)

عَضُد:

1:مَّا أَشهَْدتهُُّمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا.(کهف(18)آیه52)

2: قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخيك‏… .(قصص(28)آیه35)

مصدرثلاثی مزید:

افعال: هَلْ جَزَاءُ الْاحْسَانِ إِلَّا الْاحْسَان‏.(الرحمن(55)،آیه60)

تفعیل: وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاح… .(جاثیه(45)]یه5)

تفاعل:…ذَالِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ.‏..  .(تغابن(64)،آیه9)

رباعی مجرّد:

جَعفَر

1:مُتَّكِئينَ عَلى‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ.(الرحمن(55)آیه76)

بُرثُن

2:وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُون‏.(طور(52)آیه24)

تعریف فعل:

فعل کلمه ای است که دارای معنای مستقل است  و وضعاً دلالت بر زمان می­کند.مثل یضرب.

تذکّر: یوم و امس چون دلالت بر حدث نمی­کنند فعل تلقی نمی­شوند.

علائم فعل:

1-دخول قد

1: وَ لَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كاَنَ نَكِير.(ملک(67)،آیه18)

2: وَ قَدْ خَلَقَكمُ‏ْ أَطْوَارًا.(نوح(71)آیه14)

3: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكمُ‏ْ تحَِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ… .(تحریم(66)آیه2)

4: تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَت‏… .(بقره(2)آیه134)

5: قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَر… .(آل عمران(3)آیه40)

6: قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرين‏.(مائده(5)آیه130)

2- دخول لم

1: أَ لَمْ تَرَوْاْ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا(نوح(71)آیه15)

2: وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين‏.(مدثر(74) آیه44)

3: أَ لَمْ نهُْلِكِ الْأَوَّلِين‏.(مرسلات(77)آیه16)

4: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون‏.(بقره(2)آیه6)

5: أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏… .(بقره(2)آیه107)

6: أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوب‏.(توبه(9)آیه78)

3- اتصال به نون تأکید

1  :  لَا تحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مُعْجِزِينَ فىِ الْأَرْض… .(نور(24)آیه55)

‏2: ثُمَّ لَتُسَْلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيم‏.(تکاثر(102)آیه8)

3:…مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَان‏… .(ملک(67)آیه19)

4: وَ لَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ ءَايَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْك‏… .(قصص(28)آیه78)

5: فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِين‏.(عنکبوت(29)آیه3)

6: ثُمَّ لَتُسَْلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيم‏.(تکاثر(102)آیه8)

4- اتصال «تُ ،تَ ،تِ ، » فاعلی

اتصال تُ:

1: إِنىّ‏ِ ظَنَنتُ أَنىّ‏ِ مُلَاقٍ حِسَابِيَه‏.(الحاقه(69)آیه19)

2: وَ ءَامِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم‏… .(بقره(2)آیه41)

3: إِنىّ‏ِ نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْمًا… .(مریم(19)ایه26)

4: قَالَ إِنىّ‏ِ تُبْتُ الَْان‏… .(نساء(4)آیه18)

5: وَ إِنىّ‏ِ خِفْتُ الْمَوَالىِ‏َ مِن وَرَاءِى… .(مریم(19)آیه5)

6: وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيًْا… .(مریم(19)آیه9)

اتصال تَ

1 : وَ قَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَم.(طه(20)آیه40)

2: رَبَّنَا ءَامَنَّا بِمَا أَنزَلْتَ‏… .(آل عمران(3)آیه53)

3: صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ… .(الفاتحه(1)آیه7)

4: أَ فَرَءَيْتَ الَّذِى كَفَرَ بَِايَاتِنَا وَ قَالَ لَأُوتَينَ‏َّ مَالًا وَ وَلَدًا.(مریم(19)آیه77)

5: رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا… .(آل عمران(3)آیه8)

6: وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَال‏… .(آل عمران(3)آیه121)

اتصال تِ

1: إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الخَْاطِِين‏.(یوسف(12)آیه29)

2: قَالُواْ يَامَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيًْا فَرِيًّا.(مریم(19)آیه27)

3: يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيد.(ق(50)ایه30)

5-اتصال «تْ» ساکن تأنیث

1: قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا… .(حجرات(49)آیه14)

2: فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّة.(عبس(80)آیه33)

3: وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا.(زلزله(99)ایه2)

4: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت‏.(تکویر(81)آیه1)

5: إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَت‏.(انفطار(82)آیه1)

6: وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ  وَ اللَّهُ عَلِيمُ  بِالظَّالِمِين‏.(جمعه(62)آیه7)

6- اتصال یاء مخاطبه

1: فَانظُرِى مَا ذَا تَأْمُرِين‏.(نمل(27)آیه33)

2: فَنَادَئهَا مِن تحَْتهَِا أَلَّا تحَْزَنىِ قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تحَْتَكِ سَرِيًّا.(مریم(19)آیه24)

3: يَامَرْيَمُ اقْنُتىِ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِين‏.(مریم(19)آیه24)

4: قِيلَ لهََا ادْخُلىِ الصَّرْحَ… .(نمل(27)آیه44)

7- دخول « سین و سوف »

1:…وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبىَ الدَّار.(رعد(13)آیه42)

2: فىِ أَدْنىَ الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُون‏.(روم(30)آیه3)

3: سَيَذَّكَّرُ مَن يخَْشى‏(الاعلی(87)آیه10)

4: سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَان‏ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَان‏.(الرحمن(55)آیه31)

5: قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلىَ‏ جَهَنَّمَ  وَ بِئْسَ الْمِهَاد.(آل عمران(3)آیه12)

6: وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا… .(نساء(4)آیه57)

1: وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَترَْضى‏(ضحی(93)ایه5)

2:كلاََّ سَوْفَ تَعْلَمُون‏.(تکاثر(102)آیه3)

3:… فَسَوْفَ يَعْلَمُون‏(غافر(40)آیه70)

4: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كلَُّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم‏… .(نساء(4)آیه56)

5:…فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا.(مریم(19)آیه59)

6: وَ يَقُولُ الْانسَانُ أَ ءِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا.(مریم(19)آیه66)

8- مجزوم واقع شدن

مجزوم به لم:

1:أَ فَلَمْ يَسِيرُواْ فىِ الْأَرْض‏.(حج(22)آیه46)

2: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مخُّْتَلِفًا أَلْوَانهَُا… .(فاطر(35)آیه27)

3: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك‏.(شرح(94)آیه1)

4: أَ لَمْ تَكُنْ ءَايَاتىِ تُتْلىَ‏ عَلَيْكمُ‏ْ فَكُنتُم بهَِا تُكَذِّبُون‏.(مومنون( 23)آیه105)

5: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِى سحََابًا ثمُ‏َّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثمُ‏َّ يجَْعَلُهُ رُكاَمًا… .(نور(24)آیه43)

6: أَ لَمْ نجَْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا.(مرسلات(77)آیه25)

مجزوم به لای نهی:

1: الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنهُْمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنى‏… .(بقره(2)آیه150)

2: وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَان‏… .(مائده(5)آیه2)

3: وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَان‏… .(بقره(2)ایه208)

مجزوم به ادات شرط

1: وَ مَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِر… .(بقره(2)آیه217)

2: أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ… .(نساء(4)آیه78)

3: وَ مَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا ءَاخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِه‏… .(مومنون(23)آیه117)

4: فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يحُِبُّ الْكَافِرِين‏.(آل عمران(3)آیه32)

مجزوم به لام امر

1:…فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشهَّْرَ فَلْيَصُمْه… .(بقره(2)آیه185)‏

2: فَلْيَسْتَجِيبُواْ لىِ وَ لْيُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون‏.(بقره(2)آیه186)

3: وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَفًا… .(نساء( 4)آیه9)

9- ساختار و وزن مخصوصی که فعلهای ماضی ومضارع اعم از معلوم و مجهول ثلاثی مجرد و مزید و رباعی و امر ونهی دارند.

فَعَلَ

ثمُ‏َّ ذَهَبَ إِلىَ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى‏.(قیامت(75)آیه33)

فَعِلَ

فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَر.( قیامت(75)آیه7)

فَعُلَ

…وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقًا.(کهف(18)آیه31)

تعریف حرف:

حرف کلمه ای است که نه معنای مستقل دارد و نه دلالت بر زمان می­کند.

علامت حرف

کلمه­ای که علائم اسم و فعل را نداشته باشد حرف است.

1: قَالَ أَ رَاغِبٌ أَنتَ عَنْ ءَالِهَتى‏(مریم آیه46)

2: قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بىِ ضَلَالَةٌ وَ لَاكِنىّ‏ِ رَسُولٌ مِّن رَّبّ‏ِ الْعَلَمِين‏.(اعراف(7)آیه61)

3: يهَْدِى مَن يَشَاءُ إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيم‏.(بقره(2)آیه142)

آنچه در این درس با آن آشنا می­شویم

فصل اوّل معربات:

تقسیم کلمه به معرب ومبنی

تعریف معرب ومبنی

تقسیم اعراب به لفظی و تقدیری

انواع اعراب  تقدیری

اعراب

نکته: علم نحو متکفّل بیان اعراب آخر کلمه است.

فعل

کلمه

اسم

حرف

اسم

معرب

مبنی

فعل

معرب

مبنی

حرف: فقط مبنی است.

رفع

اعراب ب

نصب

دراسموفعل وفعلل وفعل وفعل

دراسموفعلللللل وفعل

فقط اسم دراس اسم

فقط فعل دفعل

فعل

تعریف معرب: کلمه­ای است که اعراب آخر آن باتغییر عوامل، تغییر لفظی یا تقدیری پیدا می­کند.

جرّ

جزم

انواع عامل:

عامل بر دوقسم است:

الف: عامل لفظی:به عاملی اطلاق می­شود که درلفظ دیده می­شود.عوامل رفع در برخی موارد ونصب وجرّ وجزم لفظی­اند.

عامل رفع لفظی :

1: كَذَالِكَ يُبَينِ‏ُّ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏.(بقره(2)ایه243)

يُبَينِ عامل لفظی است که در اللَّهُ اثرگذاشته ورفعش داده بنابرفاعل بودن.

2: وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ… .(هود(11)ایه38)

منصوب بنابرمفعول به بودن یصنع

3: وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلىَ النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُون‏.(فصلت(41)ایه19)

4: وَ أَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَاب‏… .(ابراهیم(14)آیه44)

5: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْض‏… .(ابراهیم(14)آیه48)

6: حَتىَّ إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُم مِّن كُلّ‏ِ حَدَبٍ يَنسِلُون‏.(انبیاء(21)آیه96)

عامل نصب لفظی

1: ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الاَْخِرَة.(عنکبوت(29)آیه20)

مفعولً به يُنشِئُ

2: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِين‏.(آل عمران(3)آیه33)

3: وَ تَمَّتْ كلَِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا.(انعام(6)آیه115)

4: * وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُن‏… .(بقره(2)آیه124)

5: وَ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى‏ رَبَّه‏… .(انبیاء(21)آیه89)

6: انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ… .(آسراء(17)آیه21)

عامل جرّلفظی

1: قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فىِ صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ  وَ يَعْلَمُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِير.(آل عمران(3)آیه29)

2: ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لىّ‏ِ مِن دُونِ اللَّهِ… .(آل عمران(3)آیه79)

3: …َ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظ)فصلت(41)آیه50)

4: لَّا تجَْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مخَّْذُولا.(اسراء(17)آیه22)

5: قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلىَ‏ عَذَابِ النَّارِ  وَ بِئْسَ الْمَصِير.(بقره(2)آیه126)

6: خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقّ‏ِ… .(نحل(16)آیه3)

عامل جزم لفظی

1: أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْت‏… .(نساء(4)آیه78)

2:…وَ قُلْنَا لهَُمْ لَا تَعْدُواْ فىِ السَّبْتِ… .(نساء(4)آیه154)

3: ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتهُُمْ… .(انعام(6)آیه23)

4: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ.(بقره(2)آیه6)

5: أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏… .(بقره(2)آیه107)

6: وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ.(بقره(2)آیه11)

ب:عامل معنوی: به عاملی اطلاق می­شود که درلفظ دیده نمی­شود.عامل معنوی در واقع همان تجرد از عوامل لفظی است.عامل رفع در مبتدا وخبر و فعل مضارع ،معنوی است.

مثال مبتدا:

1: وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا… .(مائده(5)آیه38)

2: قُلِ اللَّهُ يحُْيِيكم‏… .(جاثیه(35)آیه26)

3: وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ خَشِعَة.(غاشیه(88)آیه2)

4: وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏… .(اعراف(7)آیه128)

5: وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِين‏.(مطففین(83)آیه1)

6: لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏… .(شوری(42)آیه12)

مثال خبر:

1: وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ خَشِعَة. (غاشیه(88)آیه2)

2: هُوَ الْحَىُّ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُو… .(غافر(40)آیه65)

3: وَ الاَْخِرَةُ خَيرٌْ وَ أَبْقَى‏.

4: ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ  فِيهِ  هُدًى لِّلْمُتَّقِين‏.(بقره(2)آیه2)

5: بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلىَ الَّذِينَ عَاهَدتمُّ مِّنَ الْمُشْرِكِين‏.(توبه(9)آیه1)

6: الر  تِلْكَ ءَايَاتُ الْكِتَابِ وَ قُرْءَانٍ مُّبِين‏.(حجر(15)آیه1)

مثال فعل مضارع:

1:اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ في‏طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»بقره(2)آیه15)

2: وَ يُدْخِلُهُمُ الجَْنَّةَ عَرَّفَهَا لهَُم‏.(محمّد(47)آیه6)

3: يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيد.(ق(50)آیه30)

4: يَقُولُونَ لَئنِ رَّجَعْنَا إِلىَ الْمَدِينَةِ… .(المنافقون(63)آیه8)

5: ْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُون‏.(تحریم(66)آیه6)

6: مَا لَكمُ‏ْ كَيْفَ تحَْكُمُون‏.(قلم(68)آیه36)

اعراب بر دوقسم است:

الف: اعراب لفظی:به اعرابی اطلاق می­شود که در لفظ مشاهده می­شود مثل اعراب«الله»درآیه­ی« ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»بقره(17)

ب: اعراب تقدیری: به اعرابی اطلاق می­شود که در لفظ مشاهده نمی­شودمثل اعراب «موسی» درآیه­ی«وَإِذْقالَ مُوسى‏لِقَوْمِهِ»بقره(54)

موارد اعراب تقدیری:

اعراب تقدیری بر چهار قسم است:

الف:رفع ونصب وجرّ در کلمه درتقدیراست.این قسم اختصاص دارد به:

1.اسم مقصور:اسم است که به آخرش الف لازمه­ی ماقبل مفتوح متّصل گردیده مثل موسی.

مثال برای رفع تقدیری در اسم مقصور

حالت رفعی:

1: وَ لَمَّا جَاءَ عِيسىَ‏ بِالْبَيِّنَات‏… .(زخرف(42)آیه63)

فاعل وتقدیرامرفوع

2: اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُْسْنى‏.(طه(20)آیه8)

صفت اسماء وتقدیراُمرفوع

3: إِذْ قَالَتِ الْمَلَئكَةُ يَامَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكلَِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسىَ ابْنُ مَرْيَم‏… .(آل عمران(3)آیه45)

بدل مسیح وتقدیراُمرفوع

4: فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَل‏… .(قصص(28)آیه29)

فاعلوتقدیراَمرفوع

5: وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِه‏… .(بقره(2)آیه60)

فاعل وتقدیراٌمرفوع

6:…كَما سُئِلَ مُوسى‏ مِنْ قَبْل‏… .(بقره(2)آیه108)

نایب فاعل وتقدیراًمرفوع

مثال برای نصب تقدیری در اسم مقصور

1: وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا المَْسِيحَ عِيسىَ ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ الله‏… .(نساء(4) آیه157)

بدل مسیح وتقدیراًمنصوب

2: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيهَُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِيَاءَ… .(مائده(5)آیه51)

معطوف بریهودوتقدیراًمنصوب

3: إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى‏ لِلْعَلَمِين‏.(انعام(6)آیه90)

استثناء وتقدیراٌمنصوب

4: وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون‏.(بقره(2)آیه53)

مفعول به وتقدیراًمنصوب

5: وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ أَنْ أَقيمُوا الدِّين‏… .(شوری(42)آیه13)

معطوف به مفعول به وتقدیراًمنصوب

6: ٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنات‏… .(بقره(2)آیه253)

مفعول به وتقدیراًمنصوب

مثال برای جرّ تقدیری در اسم مقصور

1: وَ لِبَاسُ التَّقْوَى‏ ذَالِكَ خَير.(اعراف(7)آیه26)

مضاف الیه وتقدیراًمجرور

2: فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِين‏… .(انفال(8)آیه41)

مضاف الیه

3: لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ.(مائده(5)آیه78)

عطف برمضاف الیه

4: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ… .(احزاب(33)آیه7)

عطف برمجروربه حرف جر

5: لِنرُِيَكَ مِنْ ءَايَاتِنَا الْكُبرَْى‏.(طه(20)آیه23)

صفت آیات وتقدیراًمجرور

6: إِنَّ مَثَلَ عيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏.(آل عمران(3)آیه59)

مضاف الیه وتقدیراًمجرور

2.اسم مضاف به یاء متکلّم

مثال برای رفع تقدیری در اسم مضاف به یاء متکلّم

1: قَالَ رَبّ‏ِ أَنىَ‏ يَكُونُ لىِ غُلَامٌ وَ قَدْ بَلَغَنىِ‏َ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتىِ عَاقِرٌ  … .(آل عمران(3)آیه40)

مبتداوتقدیراًمرفوع

2:… َ قَالَ مَنْ أَنصَارِى إِلىَ اللَّهِ… .(آل عمران(3)آیه52)

مبتدای مؤخّروتقدیراًمرفوع

3: وَ إِنَّ اللَّهَ رَبىّ‏ِ وَ رَبُّكمُ‏ْ فَاعْبُدُوه‏… .(مریم(19)آیه36)

خبرانَّ وتقدیراًمرفوع

4: فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتىَ‏ يَأْذَنَ لىِ أَبىِ أَوْ يحَْكُمَ اللَّهُ لى… .(یوسف(12)آیه18)

فاعل وتقدیراًمرفوع

5: قَالَ هِىَ عَصَاى… .(طه(20)آیه18)

خبروتقدیراًمرفوع

6: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ… .(اعراف(7)آیه33)

فاعل وتقدیراًمرفوع

مثال برای نصب تقدیری در اسم مضاف به یاء متکلّم

1: يَابَنىِ إِسْرَ ءِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتىِ‏َ الَّتىِ أَنْعَمْتُ عَلَيْكم‏… .(بقره(2)آیه47)

مفعول به وتقدیرامنصوب

2: وَ عَهِدْنَا إِلىَ إِبْرَاهِمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتىِ‏َ لِلطَّائفِين‏… .(بقره(2)آیه125)

مفعول به

3: وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتىِ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون‏.(بقره(2)آیه150)

مفعول به

4: أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِى مِن دُونىِ أَوْلِيَاء… .(کهف(18)آیه103)

مفعول به

5: وَ اتخََّذُواْ ءَايَاتىِ وَ رُسُلىِ هُزُوًا… .(کهف(18)آیه106)

مفعول به

6: إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَاذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا.(فرقان(25)آیه30)

اسم انّ

مثال برای جر تقدیری در اسم مضاف به یاء متکلّم

1: قُل لَّوْ كاَنَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكلَِمَاتِ رَبىّ‏ِ… .(کهف(18)آیه109)

مضاف الیه

2: الَّذِينَ كاَنَتْ أَعْيُنهُُمْ فىِ غِطَاءٍ عَن ذِكْرِى‏… .(کهف(18)آیه101)

مجروربه حرف جرتقدیراَ

3: قَالَ أَ رَاغِبٌ أَنتَ عَنْ ءَالِهَتىِ يَاإِبْرَاهِيم‏… .(مریم(19)آیه46)

مجروربه حرف جرتقدیراً

4: وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانى.(طه(20)آیه27)

مجروربه حرف جر

5: وَ اجْعَل لىّ‏ِ وَزِيرًا مِّنْ أَهْلى‏.(طه(20)آیه29)

مجروربه حرف جرتقدیراً

6: وَ أَشْرِكْهُ فىِ أَمْرِى.‏(طه(20)آیه32)

مجروربه حرف جرتقدیراً

3.فعل مضارعی که به نون تأکیدغیر مباشر متصّل گردیده است.

1:… فَلَيُغَيرُِّنَّ خَلْقَ الله‏… .(نساء(4)آیه119)

2: لَتُبْعَثُنَّ ثمُ‏َّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُم‏… .(تغابن(64)آیه7)

3: لَترََوُنَّ الجَْحِيم‏.(تکاثر(102)آیه6)

4: ثُمَّ لَترََوُنهََّا عَينْ‏َ الْيَقِين‏.(تکاثر(102)آیه7)

ب: رفع وجرّ در کلمه درتقدیراست.این قسم اختصاص دارد به:اسم منقوص

اسم منقوص:به اسمی که آخر آن یاء لازم ماقبل مکسور با شد اسم منقوص گویند.

مثال رفع تقدیری اسم منقوص:

1: كلُ‏ُّ مَنْ عَلَيهَْا فَان‏.(الرحمن(55)آیه26)

خبروتقدیرامرفوع

2:… وَ جَنىَ الْجَنَّتَينْ‏ِ دَان‏.( الرحمن(55)آیه54)

خبروتقدیرامرفوع

3: مَا عِندَكمُ‏ْ يَنفَدُ  وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاق‏… .(نحل(16)آیه96)

4: فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاض‏… .(طه(20)آیه72)

خبروتقدیرامرفوع

5: إِنىّ‏ِ ظَنَنتُ أَنىّ‏ِ مُلَاقٍ حِسَابِيَه‏.(الحاقه(69)آیه20)

خبراَنَّ

6:الدّاعی بلا عمل کالرّاعی بلاوَتَر.(نهج البلاغه ،حکمت330)

مثال جرّتقدیری  اسم منقوص:

1: وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَال‏.(رعد(13)آیه11)

مجروربه حرف جرتقدیراَ

2: وَ مَا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاق‏.(رعد(13)آیه34)

مجروربه مِن تقدیراٌ

3: وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد. (رعد(13)آیه33)

مجروربه حرف جرتقدیراً

4: مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلىِ‏ٍّ وَ لَا وَاق‏.(رعد(13)آیه37)

عطف به ولی وتقدیراًمجرور

5: وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد.(زمر(39)آیه23)

6: وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد.(غافر(40)آیه33)

مثال نصب لفظی در اسم منقوص

1: وَ دَاعِيًا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا.(احزاب(33)آیه46)

عطف برحال ماقبل ولفظاًمنصوب

2: مِن فِرْعَوْنَ  إِنَّهُ كاَنَ عَالِيًا مِّنَ الْمُسْرِفِين‏.(دخان(44)آیه31)

خبرکانَ ومنصوب به فتحه ی ظاهری

3: وَ كَفَى‏ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَ نَصِيرًا.(فرقان(25)آیه31)

حال ومنصوب به فتحه ی ظاهری

4: وَ لَا يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً وَ لَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لهَُم‏… .(توبه(9)آیه121)

مفعولً به

5: مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَه‏.(اعراف(7)آیه186)

اسم لای نفی جنس ومنصوب به فتحه ی ظاهری

6: يا قَوْمَنا أَجيبُوا داعِيَ اللَّه‏… .(احقاف(46)آیه31)

مفعولً به ومنصوب به فتحه ی ظاهری

ج:رفع ونصب در کلمه درتقدیراست.این قسم اختصاص دارد به:فعل مضارع معتل مختوم به الف

مثال رفع تقدیری فعل مضارع معتل مختوم به الف:

1: وَ تخَْشىَ النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تخَْشَئه‏… .(احزاب(33)آیه37)

فعل مضارع،مرفوع به ضمّه ی مقدرّه

2: ِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاءُ وَ يَرْضى.(نجم(53)آیه26)

3: أَ عِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى‏..(نجم(53)آیه35)

4: وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‏.(نجم(53)آیه40)

فعل مضارع مجهول ،مرفوع به ضمه ی مقدرّه

5: ثمُ‏َّ يجُْزَئهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفى‏.(نجم(53)آیه41)

6: إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يخَْشى.(طه(20)آیه3)

مثال نصب تقدیری فعل مضارع معتل مختوم به الف:

1: مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى‏.(طه(20)آیه2)

فعل مضارع ناقص الفی منصوب به اَنِ مقدرّه وتقدیراًمنصوب

2: إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكاَدُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى‏ كلُ‏ُّ نَفْسِ  بِمَا تَسْعَى‏.(طه(20)آیه15)

3: قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نخََافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى‏.(طه(20)آیه45)

4: قَالَ هُمْ أُوْلَاءِ عَلىَ أَثَرِى وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبّ‏ِ لِترَْضى‏.(طه(20)آیه84)

5: وَ لَن تَرْضىَ‏ عَنكَ الْيهَُودُ وَ لَا النَّصَارَى‏ حَتىَ‏ تَتَّبِعَ مِلَّتهَُم‏… .(بقره(2)آیه120)

6: قالَ لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَل‏… .(اعراف(7)آیه143)

مثال جزم لفظی فعل مضارع معتل مختوم به الف: (فعل مضارع ناقص الفی مجزوم ،علامت جزم:حذف حرف علّه لفظاً)

1: أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ… .(بقره(2)آیه243)

2: وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَفًا… .(نساء(4)آیه9)

مجزوم به لام امر

3: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَه‏… .(زمر(29)آیه31)

4: وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏.(حشر(59)آیه9)

مجزوم به مَنِ شرطیه

5: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏… .(بقره(2)آیه246)

6: وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ… .(بقره(2)آیه282)

د:فقط اعراب رفع درتقدیر است. این قسم اختصاص دارد به:

فعل مضارع معتل مختوم به واو

مثال رفع تقدیری

1: أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه‏… .(هود(11)آیه17)

2: يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ… .(ابراهیم(14)آیه10)

3: وَ اللَّهُ يَدْعُواْ إِلىَ‏ دَارِ السَّلَم‏… .(یونس(10)آیه25)

4: هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنهُْمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِه‏… .(جمعه(62)آیه2)

5: كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْر… .(انبیاء(21)آیه35)

6: وَ قالُوا قُلُوبُنا في‏ أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْه‏… .(فصلت(41)آیه5)

مثال جزم لفظی:

1: وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّك‏… .(یونس(10)آیه106)

2: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ء… .(فاطر(35)آیه18)

3: وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر… .(قصص(28)آیه88)

4: أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِما كَسَبُوا وَ يَعْفُ عَنْ كَثير.(شوری(42)آیه34)

عطف به ماقبل

5: وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولا.(اسراء(17)آیه11)

عطف به ماقبل

6: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‏ شَيْ‏ءٍ نُكُر.(قمر(54)آیه6)

مثال نصب لفظی:

1: وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‏.(نمل(27)آیه92)

2: لِنَبْلُوَهُمْ أَيهُُّمْ أَحْسَنُ عَمَلا.(کهف(18)آیه7)

3: الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الحَْيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكمُ‏ْ أَحْسَنُ عَمَلًا.(ملک(67)آیه2)

4: ٌ لِّتَتْلُوَاْ عَلَيهِْمُ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك‏… .(رعد(13)آیه30)

5: إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاح‏… .(بقره(2)آیه237)

2.فعل مضارع معتل مختوم به یاء

مثال رفع تقدیری:

1: أَنَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَر.(بقره(2)آیه25)

2: إِنَّ رَبَّكَ يَقْضىِ بَيْنهَُم بحُِكْمِهِ… .(نمل)27)آیه78)

3:.. فَإِنَّمَا يهَْتَدِى لِنَفْسِه‏.. .(نمل(27)آیه92).

4: هُوَ الَّذِى يُصَلىّ‏ِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُه‏… .(احزاب(33)آیه43)

5:… وَ اللَّهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقّ‏ِ… .(احزاب(33)آیه53)

6:…وَ يَهْدِى إِلىَ‏ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيد.(سبا(34)آیه6)

مثال نصب لفظی

1: لِيَجْزِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِه‏… .(روم(30)آیه45)

2:… وَ لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ بِأَمْرِه‏… .(روم(30)آیه46)

3: أَ فَأَمِنُواْ أَن تَأْتِيهَُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيهَُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لَا يَشْعُرُون‏.(یوسف(12)آیه107)

4: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنىِ‏َ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ… .(آل عمران(3)آیه10)

5: لِّيَجْزِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَات‏… .( سبا(34)آیه4)

6: لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنهُْمْ أَسْوَأَ الَّذِى عَمِلُواْ وَ يجَْزِيهَُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِى كَانُواْ يَعْمَلُون‏.(زمر(39)آیه35)

مثال جزم لفظی:

1: وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلّ‏ٍ  أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِى انتِقَام‏.(زمر(39)آیه37)

2: مَن يهَْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَد… .(کهف(18)آیه17)

3:..اِن تَدْعُهُمْ إِلىَ الْهُدَى‏ فَلَن يهَْتَدُواْ إِذًا أَبَدًا… . (کهف(18)آیه57)

4: وَ لَمْ يُبْدِهَا لهَُم… .‏(یوسف(12)آیه77)

5: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِكمُ‏ْ أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ.(منافقون(63)آیه9)

6:…وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا.(طلاق(65)آیه4)

3.جمع مذکر سالم مضاف به یاء متکلّم

مثال رفع تقدیری:

1:عن الحسن بن عليّ عليهما السلام، قال:«إنّ هؤلاء أخافوني، وهم‏قاتليّ»‏البضاعة المزجاة ج‏1 ؛ 406

«قاتليّ»دراصل قاتلون بوده که به یاء متکلم اضافه گردیده و نون آن به خاطر اضافه حذف گردیده شده:« قاتلوی» .در کلمه­ی قاتلوی «واو» و«یاء» در یک کلمه جمع گردیده و سابق  از «واو» و«یاء»  ساکن است بنابراین «واو» قلب به «یاء» گردیده و در «یاء» ادغام شده، وضمه به کسره مبدّل گشت به خاطر آنکه کسره با «یاء» مناسبت دارد.

2:…وَ مَا أَنتُم بِمُصْرِخِىَّ… .(ابراهیم(14)آیه22)

خبروتقدیرامرفوع

باب اسم:

اعراب لفظی اسم (1)

آنچه در این درس با آن آشنا می­شویم:

ü     انواع اعراب لفظی اسم:

ü     اسامی­ای که رفعشان به ضمّه،نصبشان به فتحه،جرّشان به کسره است.

ü     اسامی­ای که رفعشان بهضمّه،نصبوجرّشانبهکسره است.

ü     اسامی­ای که رفعشان به ضمّه،نصبوجرّشانبهفتحه است.

انواع اعراب لفظی اسم(1)

انواع اعراب:

اعراب لفظی اسم 6صورت دارد:

1.رفع به ضمّه،نصب به فتحه،جرّ به کسره.این اعراب را می­توان در3مورد ذیل یافت.

الف:دراسم مفرد منصرف صحیح.

نکته­:مراد از مفرد،مفرد در مقابل تثنیه وجمع است.مثل الله

تعریف صحیح در نحو: اسمی است که حرف آخرش علّه نباشد.مثل إمام

مثال حالت رفع اسم مفرد منصرف صحیح:

1:…قَالُواْ لَوْ هَدَئنَا اللَّهُ لهََدَيْنَاكُمْ… .(ابراهیم(14)آیه21)

2: الزَّانِيَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ كلُ‏َّ وَاحِدٍ مِّنهُْمَا مِاْئَةَ جَلْدَة… .(نور(24)آیه2)

3:…وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيرِْ حِسَاب‏.(نور(24)آیه38)

4: وَ هَلْ أَتَئكَ حَدِيثُ مُوسى.(طه(20)آیه9)

5: وَ كَذَالِكَ حَقَّتْ كلَِمَتُ رَبِّكَ عَلىَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنهَُّمْ أَصْحَابُ النَّار.(غافر(40)آیه6)

6: قُتِلَ الْانسَانُ مَا أَكْفَرَه‏.(عبس(18)آیه17)

مثال حالت نصب:

1: إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ… .(الانسان(76)آیه2)

2: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا.(الانسان(76)آیه3)

3: أَ لَمْ نجَْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا.(مرسلات(77)آیه25)

4: وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ… .(ابراهیم(14)آیه14)

5: قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُْه‏… .(هود(11)آیه50)

6: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِير… .(نحل(16)آیه115)

مثال حالت جرّ:

1: تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْك‏… .(هود(11)آیه49)

2: وَ قَطَّعْنَاهُمْ فىِ الْأَرْضِ أُمَمًا… .(اعراف(7)آیه168)

3: وَ لَهُ مَا سَكَنَ فىِ الَّيْلِ وَ النهََّارِ  وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم‏.(انعام(6)آیه13)

4: وَ أَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلىَ النَّاسِ يَوْمَ الحَْجّ‏ِ الْأَكْبر… .(توبه(9)آیه3)

5: ق  وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيد.(ق)50)آیه1)

6: وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كلُ‏ِّ زَوْجِ  بَهِيج‏.(ق)50)آیه7)

ب:در اسمی که جاری مجرای صحیح است.

تعریف جاری مجرای صحیح: اسمی است که حرف آخرش «واو»یا«یاء» ما قبل ساکن باشد.مثل« دلْو» و«ظبْی»

مثال حالت رفع:

1: يَأَيهَُّا النَّبىِ‏ُّ إِنَّا أَرْسَلْنَكَ شَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا.(احزاب(33)آیه45)

2:…صُمُّ  بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُون‏.(بقره(2)آیه18)

3:… فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَالِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْىٌ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا… .(بقره(2)آیه85)

4:… وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنىِ‏ُّ الْحَمِيد.(فاطر(35)آیه19)

5: إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏.(نجم(53)آیه4)

6: ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ.(مائده(5)آیه33)

مثال حالت نصب:

1: وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ… .(یوسف(12)آیه19)

2:… أَ فَأَنتَ تهَْدِى الْعُمْىَ وَ لَوْ كاَنُواْ لَا يُبْصِرُون‏.(یونس(10)آیه43)

3:.. وَ مَا بَطَنَ وَ الْاثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيرِْ الْحَق‏…(اعراف(7)آیه33)

4:…ِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَن يُنزَِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِه‏… .(بقره(2)آیه90)

5:… إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ يُؤْذِى النَّبىِ‏َّ فَيَسْتَحْىِ مِنكُم‏… .(احزاب(33)آیه53)

مثال حالت جرّ:

1: وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‏.(مؤمنون(23)آیه3)

2:.. وَ يَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ‏… .(نحل(16)آیه90)

3:..وَ مِنْ خِزْىِ يَوْمِئذٍ… .(هود(11)آیه66)

4:… ْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ… .(بقره(2)آیه196)

5: مَّا كاَنَ عَلىَ النَّبىِ‏ِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَه‏… .(احزاب(33)آیه38)

6: وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏… .(انعام(6)آیه113)

7:… قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَة… .(جمعه(62)آیه11)

ج:درجمع مکسر منصرف

مثال حالت رفع:

1: أُوْلَئكَ أَصحَْبُ الجَْنَّةِ… .(اعراف(7)آیه42)

2:… تجَْرِى مِن تحَْتهِِمُ الْأَنهَْار… .(اعراف(7)آیه47)

3: قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرا… .(یوسف(12)آیه83)

4: قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُم‏… .(انعام(6)آیه104)

5:… بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ وَ لَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِين‏‏.(اعراف(7)آیه205)

6: يَوْمَ تَشهَْدُ عَلَيهِْمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُون‏.(نور(24)آیه24)

مثال حالت نصب:

1: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ءَابَاءَكُمْ وَ إِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاء… .( توبه(9)آیه23)

2: يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِم‏… .(بقره(2)آیه19)

3:… أَخَذَ الْأَلْوَاحَ… .(اعراف(7)آیه154)

4:… وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ كاَنَتْ عَلَيْهِم‏… .(اعراف(7)آیه157)

5:… وَ جَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تجَْرِى‏… .(انعام(6)آیه6)

6:… الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُون‏.(انعام(6)آیه20)

مثال حالت جرّ:

1: وَ نَزَعْنَا مَا فىِ صُدُورِهِم… .(اعراف(7)آیه43)

2: يَسَْلُونَكَ عَنِ الْأَنفَالِ… .(اعراف(7)آیه1)

3: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُون‏… .(انفال(8)آیه22)

4:… إِنَّهُ عَلِيمُ  بِذَاتِ الصُّدُورِ. (انفال(8)آیه43)

5: فَإِنَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُون‏.(الذاریات(51)ایه59)

6:… وَ اللَّهُ بَصِيرُ  بِالْعِبَاد.(آل عمران(3)آیه15)

2.رفع به ضمّه،نصب و جرّ به کسره. این اعراب را می­توان در2مورد ذیل یافت.

الف:درجمع مؤنث سالم

مثال حالت رفع:

1: أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ… .(بقره(2)آیه19)

2: تِلْكَ آياتُ اللَّه‏… . (بقره(2)آیه252)

3: فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَا تً‏… .(نساء(4)آیه34)

4: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكين‏… .(توبه(9)آیه60)

5: أُوْلَئكَ لهَُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجَْرِى مِن تحَْتهِِمُ الْأَنهَْار… .(کهف(18)آیه31)

6:… وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌْ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌْ أَمَلا.(کهف(18)آیه46)

مثال حالت نصب :

1: اشْترََوْاْ بَِايَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلا… .(توبه(9)آیه9)

2: وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَار… . (توبه(9)آیه72)

3: فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلَِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ… .(بقره(2)ایه37)

4: الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّور… .(طلاق(65)آیه11)

5: رَّسُولًا يَتْلُواْ عَلَيْكمُ‏ْ ءَايَاتِ الله‏….(طلاق(65)آیه11)

6: عَسىَ‏ رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيرًْا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَئبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَئحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَ أَبْكاَرًا.(تحریم(66)آیه5)

مثال حالت جرّ:

1:… لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏… .(کهف(18)آیه26)

2: مَّا أَشهَْدتهُُّمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏… . (کهف(18)آیه51)

3:… وَ تَرَكَهُمْ فىِ ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُون‏.(بقره(2)آیه17)

4:… فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُم‏… . (بقره(2)آیه22)

5: وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْناب‏… .(نحل(16)آیه65)

6: وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُم‏… .(نحل(16)آیه78)

ب:در ملحقات جمع مؤنث سالم مثل اولات و اذرعات

مثال

مثال حالت رفع :

1: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ… .(نساء(4)آیه23)

2:جاء نی اولوالعلم واولاتُ الفضل.(فرهنگ ابجد،عربی-فارسی ص167)

مثال حالت نصب:

1: أَمِ اتخََّذَ مِمَّا يخَْلُقُ بَنَاتٍ وَ أَصْفَئكُم بِالْبَنِين‏.(زخرف(43)آیه16)

2:… وَ خَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَ بَنَاتِ  بِغَيرِْ عِلْم‏… (انعام(6)آیه100)

3: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي‏ آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَكَتْ يَمينُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ اللاَّتي‏ هاجَرْنَ مَعَك‏… .(احزاب(33)آیه50)

مثال حالت جرّ:

1:…أَوْ بَنىِ أَخَوَاتِهِن‏… .(نور(24)آیه31)

2:… ْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُم‏… . (نور(24)آیه61)

3.رفع به ضمّه،نصب وجرّ به فتحه.این قسم از اعراب اختصاص دارد به اسامی غیر منصرف.

مثال حالت رفع:

1:… مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً.(نساء(4)آیه97)

2: قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِه‏… .(اعراف(7)آیه123)

3: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد… .(نمل(27)آیه16)

4: وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْت‏… .(بقره(2)آیه127)

5: وَ وَصَّى بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوب‏… .)بقره(2)آیه132)

6: وَ أَخي‏ هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسانا… .(قصص(28)آیه34)

مثال حالت نصب:

1: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوب‏ََ… .(انعام(6)آیه84)

2:.لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعين‏… .(اعراف(7)آیه18)

3:… َ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين‏.(توبه(9)آیه49)

4:… هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ‏… .(انعام(6)آیه84)

5: َ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ… .(قصص(28)آیه6)

6:… إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ… .(قصص(28)آیه8)

مثال حالت جرّ:

1: ِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوب‏… .(نساء(4)آیه163)

2: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ‏… .(بقره(2)آیه102)

3.: وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريسَ… .(مریم(19)آیه56)

4:…وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ‏ََََ… .(بقره(2)ایه136)

5:… وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعا… .(نساء(4)آیه140)

6: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين‏.(آل عمران(3)آیه33)

توضیح:

اسامی معرب بر دو قسم­اند:

الف: منصرف :

تعریف اسم منصرف: اسمی است که فاقد اسباب منع صرف باشد.

حکم اسم منصرف:اسامی منصرف تنوین وکسره می گیرند .

ب:غیرمنصرف:

تعریف اسم غیر منصرف:اسمی است که دارای دو سبب از اسباب منع صرف یا یک سبب که قائم مقام دو سبب است،باشد.

حکم اسم غیر منصرف:اسامی غیر منصرف تنوین وکسره نمی گیرند.

v  اسباب منع صرف:

علمیّت ، عجمیّت، تأنیث، عدل، وصف،« ان» زائده، وزن الفعل، ترکیب، جمع منتهی الجموع

توضیح اسباب منع صرف:

علمیّت:

علمیّت با کلیه­ی سببها جز وصف جمع می­گردد.

مثال:

اجتماع علمیّت با عجمیّت حالت رفعی:

1: وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيم‏َُُُ.ُ. .(ابراهیم(14)آیه35)

2: ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا… .(آل عمران(3)آیه67)

3: فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُود… .(بقره(2)آیه249)

4: كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِين‏.(الشعراء(26)آیه141)

5: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد… .(نمل(28)آیه16)

6: مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ‏ُ… .(ابراهیم(14)آیه16)

اجتماع علمیّت با عجمیّت حالت نصبی:

1: وَ وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا.(مریم(19)آیه53)

2: وَ اذْكُرْ فىِ الْكِتَابِ إِسمَْاعِيلَ‏… . (مریم(19)آیه54)

3: وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا… .(نمل(27)آیه15)

4:… إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكا… .(بقره(2)آیه242)

5: وَ كَذَالِكَ نُرِى إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏… .(انعام(6)آیه75)

6: وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ… .( انعام(6)آیه84)

اجتماع علمیّت با عجمیّت حالت جرّی:

1: وَ إِذْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ… .(اعراف(7)آیه141)

2:… فىِ تِسْعِ ءَايَاتٍ إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِه‏… .(نمل(27)آیه12)

3:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلىَ‏ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا… .( نمل(27)آیه45)

4: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِين‏.(آل عمران(3)آیه33)

اجتماع علمیّت با تأنیث:

1: وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ… .(احزاب(33)آیه13)

2: سَأُصْلِيهِ سَقَر.(مدثّرَ(74)آیه(26)

3:وَ مَا أَدْرَئكَ مَا سَقَرُ.(مدثّرَ(74)آیه (27)

4: هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتىِ كُنتُمْ تُوعَدُون‏.(یس(36)آیه63)

عجمیّت:

تعریف عجمیّت: به اسامی غیر عربی عجمه گفته می­شود.

شرط سببیّت عجمیّت:

1-   در عجمیّت، علم باشد.

2-   زائد بر سه حرف باشد یا سه حرفی متحرک الوسط باشد.مثل شَتَر

3-    نکته:بنا بر شرط فوق،« لجام ونوح ولوط،هود» منصرف­اند چرا که لجام در عجمیّت علم نمی­باشد ونوح ولوط سه حرفی متحرک الوسط نیستند

.مثال های عجمیّت:

1: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلىَ‏ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا… .( نمل(27)آیه45)

2:.. إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكا… .(بقره(2)آیه247)

3:…وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ‏ََََ… .(بقره(2)ایه136)

نکته: درمورد علّت غیر منصرف بودن سلیمان دو قول وجود دارد:

1-   علمیّت به ضمیمه­ی «ان» زائده باعث غیر منصرف شدن آن گردیده است.

2-   علمیّت به ضمیمه­ی عجمیّت باعث غیر منصرف شدن آن گردیده است.

تأنیث:

نکته 1: تأنیث به الف ممدوده و مقصوره قائم مقام دو سبب است.

مثال تأنیث به الف ممدوده :

1: اسْلُكْ يَدَكَ فىِ جَيْبِكَ تخَْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيرِْ سُوءٍ… .(قصص(28)آیه32)

2: وَ شَجَرَةً تخَْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاء… .(مؤمنون(23)آیه20)

3:بینَ زُمُرُدَهِ خَضراءَ ویاقوت حمراءَ.(نهج البلاغه،خطبه ی 234)

4: وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلىَ‏ جَنَاحِكَ تخَْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيرِْ سُوءٍ ءَايَةً أُخْرَى‏.(طه(20)آیه22)

مثال تأنیث به الف مقصوره:

1:… َِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينْ‏َ يَدَيْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى‏ لِلْمُؤْمِنِين‏ (بقره(2)آیه97)

2: وَ مَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِن‏… .(نساء(4)آیه124)

3: وَ لَوْ كاَنَ ذَا قُرْبىَ‏… .(مائده(5)آیه106)

4: مَا يَكُونُ مِن نجَّْوَى‏ ثَلَاثَةٍ… .(مجادله(58)آیه7)

نکته 2: تأنیث به«تاء» به شرط علمیّت باعث غیر منصرف شدن می­گردد. مثل فاطمة

مثال تأنیث به «تاء» + علمیّت:

1: وَ هُوَ الَّذِى كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنهُْم بِبَطْنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ… .(فتح(48)آیه24)

2: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِّلْعَالَمِين‏.(آل عمران(3)آیه96)

3:اِبنَتی فاطمَهُ… .(بحارالاَنوار،جلد8،ص22)

4:وَکانَ عِندَخَدیجَهَ… .(قرب السناد،ص325)

نکته 3: تأنیث معنوی  به شرط علمیّت باعث غیر منصرف شدن می­گردد.مثل زینب

مثال

1: مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُل‏… .(مائده(5)آیه75)

2:.. وَ قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاءَ اللَّهُ ءَامِنِين‏(یوسف(12)آیه99).

3: وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْبا… .(اعراف(7)آیه85)

4: ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَرَ.(مدثّر(74)آیه42)

5: مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ‏ُ… .(ابراهیم(14)آیه16)

6: كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادُ  بِالْقَارِعَة.(الحاقه(69)آیه4)

نکته 4: اگر مؤنث معنوی، غیر عجمی و سه حرفی ساکن الوسط باشد بنا بر قول مشهور جایز است با آن معامله­ی منصرف یا غیر منصرف نماییم. مثل هند

مثال

1: وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ… .(یوسف(12)آیه21)             هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً… .(بقره(2)آیه61)

2: ُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّم‏.. .(توبه(9)آیه63)                         يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى‏ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا.(طور(52)آیه13)

3: وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْر.(سبأ(34)آیه12)            تُسْقى‏ مِنْ عَيْنٍ آنِيَة.(الغاشیه(88)آیه5)

نکته5: مؤنثهای لفظی و لو مذکر حقیقی باشند مانند«معاویة و طلحة و حمزة و…» به شرط اجتماع با علمیّت غیر منصرفند.

مثال

1:… َ وَّجَهَ مُعَاوِيَةُ إِلَى الْحَسَنِ (ع‏)… .(العددالقویه لدفع المخاوف الیومیه،ص39)

2: و يُرْوَى‏ حَوِيرَة، أَي نَظَرْتُ الفَلَجَ و الفَوْزَ.(تاج العروس،جلد6،ص319)

3: وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ الضَّبَائِيِّ … .(نهج البلاغه للصبحی صالحص480)

4: لم يكن مع طلحة و الزبير رجل واحد من المهاجرين و الأنصار.( كتاب سليم بن قيس الهلالي،ج‏1 ،ص240)

5: قَالَ فِي سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ فِي جَنَازَتِهِ‏ وَ حَنْظَلَةَ بْنِ الرَّاهِبِ غَسِيلِ الْمَلَائِكَة…  .(کتاب سليم بن قيس الهلالي،ج2‏،ص636)

نکته6:کلماتی مانند «اُخت و بنت و…»مؤنث به تاء محسوب نمی­شوند بنا بر این منصرفند.

باب اسم:

اعراب لفظی اسم (2)

ادامه­ی غیر منصرف

آنچه در این درس می­خوانیم:

انواع اعراب لفظی اسم(2)

عدل:

تعریف عدل:عدل عبارت است از تغییر لفظ از صیغه­ی اصلیش به صیغه­ی دیگر.

اقسام عدل:

عدل بر دو قسم است:

1-عدل تحقیقی: اسمی است که از اصل خود تغییر نموده است مثل« ثُلاث، مَثْلث ، اُخَر ، جُمَع » که به ترتیب معدول از « ثَلاثة ثَلاثة، ثَلاثة ثَلاثة ، الاُخر یا آخَر مِنْ، جُمْع یا جَماعی یا جمْعاوات » می­باشند.

2-عدل تقدیری: اسمی است که به صورت غیر منصرف شنیده شده است و در آن سببی غیر از علمیّت موجود نیست بنا بر این برای توجیه منع صرفش باید فرض نمود از اصلش عدول کرده. مثل «عُمر و زُفر(يقال للجمل الضخم: زُفَرُ،والأَسدزُفَر )» به تقدیر اینکه در اصل عامر و زافر بوده­اند.

مثال عدل تحقیقی  :

1:… ً أُولي‏ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباع‏… .(فاطر(35)آیه1)

2:… هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‏… .(آل عمران(3)آیه7)

3:… ِ وَ قَلَنْسُوَةِ الْعِيدَيْنِ وَ الْجُمَعِ‏ وَ قَلَنْسُوَةٍ كَانَ يَلْبَسُهَا… .( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،ج‏3 ،     الحديث 9،ص)48

مثال عدل تقدیری:

1:… وَ يُؤْتَى بِزُفَرَ مَزْمُوما… .( كتاب سليم بن قيس الهلالي،ج‏2 ،ص600)

2:… كما روى الشيخ في الصحيح عن عمرَ بن يزيد … .( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج ‏10،ص : 6)

وصف:شرط سببیّت وصف:کلمه در اصل وضع ،وصف باشد. بنا بر این شرط« اسود و ارقم(مار سیاه وسفید)» غیر منصرف به شمار می­آیند هر چند بعد از وضع اسم برای مار گردیده­اند. و «اربع» در عبارت «مررت بنسوة اربع» منصرف است چرا که کلمه اربع در اصل وضع ،وصف نمی­باشد.

نکته: وصفیت با علمیّت جمع نمی­گردند.

مثال: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»نساء(86)أحْسَنَبه خاطر اجتماع وزن الفعل و وصف غیر منصرف گردیده

مثال وصف:

1: إِذْ جَاءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنكُم‏… .(احزاب( 33)آیه10)

2: وَ مَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ السَّمَاءِ وَ لَا أَصْغَرَ مِن ذَالِكَ وَ لَا أَكْبرََ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مُّبِين‏.(یونس(10)آیه59)

3:… ٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً… .(مزمّل (73)آیه20)

4: كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً… .(نساء(4)آیه77)

5: فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا… .(بقره(2)آیه200)

6: وَ لَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقّ‏ِ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا.(فرقان(25)آیه33)

«ان» زائده:

شرط«ان»زائده :

نکته1:شرط«ان»زائده دراسم این است که اسم علم باشد.

مثال ان زائده دراسم:

1: وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلىَ‏ مُلْكِ سُلَيْمَانَ… .(بقره(2)آیه102)

2: شهَْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَان… .(بقره(2)آیه185)

3:‏ إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُواْ سَحِرٌ كَذَّاب‏.(غافر(40)آیه24)

4: وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ… .(لقمان(31)آیه12)

نکته2: شرط«ان»زائده در صفت این است که مؤنث آن بر وزن« فعلانة» نباشد بنا براین «ندمان» منصرف است زیرا مؤنث آن « ندمانة» است.

مثال «ان»زائده در صفت:

1: وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسىَ إِلىَ‏ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا… .(اعراف(7)آیه150)

2:… وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ عَطْشَانُ‏ … .( الكافي (ط - الإسلامية)ج‏1 ص : 394)

وزن الفعل:

وزن الفعل : عبارت است از این که اسم بر وزن  اختصاصی فعل باشد مثل ضُرِبَ.در غیر این صورت لازم است در ابتدای آن حروف «اتین» بیاید مثل «احْمد ،یشکْر، نرجِس »

مثال:

1: يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏… .(مریم(19)آیه7)

2: يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ… .(صف(61)آیه6)

3: گويند ابن قيس- بن عمرو السّلمانى، منسوب به سلمان بن يشكرَ بن ناجية بن مراد، دو سال پيش از رحلت پيامبر (ص) اسلام آورد… .( پيكار صفين / ترجمه وقعة صفين ،اختلاف مردم در عزيمت با علی، ص : 161)

4:… و أنّه ابن أمة اسمها نرجسُ‏… .( الغارات (ط - الحديثة) ،ج2‏،(ص 13)

5: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي …( الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏6،( ص : 146)

ترکیب:

ترکیب مزجی به شرط انضمام علمیّت باعث منع صرف می­شود.

تعریف ترکیب مزجی:

ترکیب مزجی ترکیبی است که دارای خصوصیّات ذیل باشد:

1-ترکیب اضافی و اسنادی نباشد.

2-مثل اعداد «خمس عشر و…» ، «واو» در تقدیر نداشته باشد. خمس عشر در اصل بوده خمس وعشر.

3-در ترکیب مزجی جزء دوّم نسبت به جزء اوّل به منزله­ی تاء تأنیث می­باشد در این که در اضافه، جزء دوّم حذف می گردد و ما قبل جزء دوّم همانند ماقبل تاء تأنیث، مفتوح است.

نکته: مرکب مزجی جزء اولش مبنی و جزء دوّمش معرب به اعراب غیر منصرف است مثل« بُخْتَ ‏نَصَّر» مگر آنکه جزء دوّم قبل از ترکیب مبنی بوده باشد مثل « سیبَویهِ»

با توجه به مطلب قبل باید یاد آوری نمود کل مرکب مزجی فاعل و مفعول و… قرار می گیرد و در صورتی که جزء دوم معرب باشد حرکت اعرابی در آن مشاهده می­شود.

مثال ترکیب مزجی:

1:بَلعَبَکُ مَدینهُ بِالشّامِ.تاج العروس،ص323)

2:وَقالت اُمُّ تأََبَّطَ شَرَّ.(لسان العرب،ج13،ص456)

3:إنَّه عَبَرَکُردَستانَ وَآذَربایِجانَ.(شبهات حول القرآنص485)

4:لُجَّ زیادٍفَهَتَفَ الغُلامانِ مَسروقِ بنِ مَعدیَکَرَبَ.(منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه،ج3)

5: هَضِيم الحشَا رُؤدُ المَطَى بَخْتَرِيَّة.( تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏1، ص: 295)

6:… وَ الْحُجَّةُ دَانِيَالُ ع أَسِيرٌ فِي يَدِ بُخْتَ‏نَصَّرَ تِسْعِينَ سَنَة… .( كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1 ،باب ذكر مضي موسى( ع) و وقوع الغيبة بالأوصياء و الحجج من بعده إلى أيام المسيح (ع) ،ص : 153

جمع منتهی الجموع:

تعریف جمع منتهی الجموع: جمعی است که بعد از الف جمعش دو حرف متحرک باشد یا سه حرف ساکن الوسط وقابلیّت پذیرش تاء را نداشته باشند مثل مفاتیح. فَرازِنة منصرف است زیرا قبول تاء نموده است.

وزن های آن عبارتند از: افاعل ، افاعیل، مفاعل ، مفاعیل، فواعل ، فواعیل، فعالل و….

نکته:جمع منتهی الجموع قائم مقام  دو سبب است بنا بر این به تنهایی سبب منع صرف می­شود.

مثال وزن افاعیل:

1: بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِين‏.(واقعه(56)آیه18)

2: وَ أَرْسَلَ عَلَيهِْمْ طَيرًْا أَبَابِيلَ‏.(فیل(105)آیه3)

3: فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَ جَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ‏.(مؤمنون(23)آیه44)

مثال وزن مَفاعل:

1: وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيرا… .(حج(22)آیه40)

2: قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس‏.(بقره(2)آیه219)

3: وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها.(توبه(9)آیه24)

4: وَ لهَُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَ مَشَارِبُ  أَ فَلَا يَشْكُرُون‏.(یس(36)آیه73)

5: سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلىَ‏ مَغَانِمَ.(فتح(48)آیه15)‏َََ

مثال وزن مَفاعیل:

1: يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن محََّارِيبَ وَ تَمَاثِيلَ.(سبأ(34)آیه13)

2: لَّهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏.(زمر(39)آیه63)

3: وَ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَ حِفْظًا.(فصلت(41)آیه12)

تكميل1: اسم غير منصرف هرگز تنوین نمی­گیرد.

تكميل2: اسم غير منصرف كسره نمي­­­گیرد مگر آنکه اضافه شود یا ال داشته باشد.

مثال:

« لَقَدْحَقَّ اقَوْلُ عَلى‏أَكْثَرِهِم ْفَهُمْ لايُؤْمِنُونَ»يس (7 ) اکثر با اینکه غیر منصرف است کسره گرفته چون به هم اضافه شده .

« مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ»المعارج (3 )معارجبا اینکه غیر منصرف است کسره گرفته چون«ال» بر آن داخل شده.

نکته:گاهی بعضی از اسم ها غیر منصرف نیستند ولی با آن ها معامله ی غیر منصرف می شود.مانند:

« لايَسْتَطيعُونَ ضَرْباًفِي الْأَرْض ِيَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَمِنَ التَّعَفُّفِ»بقره(273 )

توضیح: اغنیا غیر منصرف  نیست ولی به گفته­ی برخی به خاطر شباهت به مؤنث مختوم به الف ممدوده، با آن معامله ی غیر منصرف می شود.(اولیاء،فقراء…)

باب اسم:

اعراب لفظی اسم (3)

آنچه در این درس می­خوانیم:

ü     اسامی­ای که رفعشان به الف،نصب وجرّشان به یاءماقبل مفتوح است.

اعراب لفظی اسم (3)

4.رفع به الف،نصب وجرّ به یاء ماقبل مفتوح.این اعراب در2 جا یافت می­شود:

الف:درتثنیه

تعریف تثنیه: اسمی است که بر دوئیت ماده­ی خود با اضافه کردن«انِ ویَنِ»دلالت می­کند.

مثال

مثال حالت رفع:

1: وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان‏.(الرحمن(55)آیه46)

2: فِيهِمَا عَيْنَانِ تجَْرِيَان‏.(الرحمن(55)آیه50)

3: فِيهِمَا مِن كلُ‏ِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَان‏.(الرحمن(55)آیه52)

4: إِذْ هَمَّت طَّائفَتَانِ مِنكُمْ.(آل عمران(3)آیه122)

مثال حالت نصب :

1: مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَان‏.(الرحمن(55)آیه19)

2: وَ جَنىَ الْجَنَّتَينْ‏ِ دَان‏.(الرحمن(55)آیه54)‏

3: فَأَخَذَتهُْمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِين‏.(حجر(15)آیه73)

مثال حالت جرّ :

1: وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَائبَينْ‏ِ.(ابراهیم(14)آیه33)

2: مَثَلُ الْفَرِيقَين‏ِ كَالْأَعْمَى‏.(هود(11)آیه24)

3: مِن كُلٍ‏ّ زَوْجَينِ‏ِ اثْنَين. (هود(11)آیه40)

4: وَ اضْرِبْ لهَُم مَّثَلًا رَّجُلَينِ‏ِ.(کهف(18)آیه32)

ب:ملحقات تثنیه: اسامی­ای هستند که دلالت بر دوئیت می­کنند لکن علامت تثنیه به آنها اضافه نشده.ملحقات تثنیه عبارتند از«اثنان واثنتان»و«کلا وکلتا درحالیکه مضاف به ضمیر باشند».

مثال حالت رفع اثنان واثنتان:

1: فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا.(بقره(2)آیه60)

2: إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَان‏.(مائده(5)آیه106)

3: فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَة.(اعراف(7)آیه160)

4:فَإذَاسَمِعتَ اِثنانِ یَتشلاعَنانِ.(اصول ستّه عشرص210)

5: َ فَإِذَا شَهِدَ اثْنَانِ‏ عَلَى آيَة… .( كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2‏،(الحديث الحادي عشرص636)

6: تَنْتَحِلُ مَوَدَّتِي وَ حُبِّي وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ مِنْهَا فِي النَّار.( كتاب سليم بن قيس الهلالي ،2ج ،  ص803)

7: فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا… .(اعراف(7)آیه160)

مثال حالت رفع کلاوکلتا:

1: إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبرََ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا.(اسراء(17)آیه23)

2:… فتركوا الثّقلين أحدهما أو كلاهما… .( كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏1، ص : 16)

3: قال: كلا، لست أتيت‏… .( وقعة الطف،مسلم أمام ابن زياد،ص : 139)

4:… وَ كِلَاهُمَا مَعَ غِنَائِهِ وَ الْمَنْفَعَةِ فِيه‏… .( توحيد المفضل،الحر و البرد و فوائدهما ،ص : 138)

5:… قال لا باس ان يجمعا كلتاهما المغرب و العشاء فى السفر… .( الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)

6:… و كلتا النسختين مع كثرة الخطأ و الاشتباهات فيهما… .( تفسير القمي،مقدمةج‏1 ،ص : 14)

7: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ.( قرب الإسناد (ط - الحديثة)  ، احاديث متفرقة، ص : 298)

مثال حالت نصب:

1: فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَينْ‏ِ.(نساء(4)آیه176)

2: وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنىَ‏ْ عَشرََ نَقِيبًا.(مائده(5)آیه12)

3: وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتىَ‏ْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا… .(اعراف(7)آیه160)

4: وَ مِن كلُ‏ِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَينْ‏ِ اثْنَين‏.(رعد(13)آیه3)

5: قَالُواْ رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ‏ِ.(غافر(40)آیه11)

6: إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيهِْمُ اثْنَينِ.(یس(36)آیه14)

7: وَ مَنِ اخْتَارَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ- يَخْسَرُهُمَا كِلْتَيْهِمَا.( تفسير القمي ،ج‏2 ،  ص : 161)

8: و جمع السماوي بين الخبرين بالعطف أي أنّ كليهما بعثا… . وقعة الطف،سلم على باب القصر،ص : 136)

مثال حالت جرّ:

1: وَ قَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُواْ إِلَاهَينْ‏ِ اثْنَينِ‏ِ.(نحل(16)آیه51)

2: إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانىِ‏َ اثْنَينِ‏ِ إِذْ هُمَا فىِ الْغَار… .(توبه(9)آیه40)

3: قُلْ ءَالذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنثَيَينِ‏ِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنثَيَينِ.(انعام(6)آیه143)

4: فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَينِ‏… .(نساء 04)آیه11)

5: على الغرض فما علمك بكليها… .( عين العبرة في غبن العترة،النص2 )

6:  عن والده جعفر و عن ابن إدريس كليهما عن الحسين بن رطبة… .( بحار الأنوار(ط - بيروت) ج‏105،ص146)

نکته:درصورتی که کلا وکلتا به اسم ظاهر اضافه شوند در هر 3حالت رفع ونصب وجرّ با الف می­آیند.

مثال حالت رفع:

توقفوا في حال إبليس و جوزوا كلا الأمرين.( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد،ج‏13،من خطبة له ع و من الناس من يسمي هذه الخطبة بالقاصعة ،ص : 127)

مثال حالت نصب:

المراد بالخلق المخلوقات و بالتفكر في الوساوس التفكر و حديث النفس بعيوبهم و تفتيش أحوالهم و يؤيد كلّا من الوجهين بعض الأخبار.( بحار الأنوار (ط - بيروت)ج‏11  ،باب 4 عصمة الأنبياء عليهم السلام و تأويل ما يوهم خطأهم و سهوهم،ص : 72)

مثال حالت جرّ:

1: و هو بكلا الوجهين يفعل بالمشية و الإرادة لا بالجبر.(شرح أصول الكافي(صدرا)  ج‏1 ،ص363)

2:و اما قياسه الثانى فهو اكثر فسادا من الاول لبطلانِ كلا اصليه‏.(شرح أصول الكافي (صدرا)  ج‏1، ص : 377)

م.الیه

3: و يجوز حمله هنا على كلا المعنيين‏.(شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)،ج‏1 ،ص36)

باب اسم:

اعراب لفظی اسم (4)

آنچه در این درس با آن آشنا می­شویم:

ü     انواع اعراب لفظی اسم:

ü     اسامی­ای که رفعشان به«واو ماقبل مضموم»،نصب وجرّشان به«یاء ما قبل مکسور» است.

ü     اسامی­ای که رفعشان به واو،نصبشان به الف،جرّشان به یاء است.

انواع اعراب لفظی اسم(4)

5.رفع به«واو ماقبل مضموم»،نصب وجرّ به«یاء ما قبل مکسور».این نوع اعراب در2 جا یافت می­شود:

الف:درجمع مذکر سالم:

مثال حالت رفع:

1: هُمْ فِيهَا خَلِدُون‏.(هود(11)آیه23)

2: لَا جَرَمَ أَنهَُّمْ فىِ الاَْخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُون‏.(هود(11)آیه22)

3: إِنهَُّم مُّغْرَقُون‏‏.(هود(11)آیه37)

4: وَ عَلىَ اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون‏.(ابراهیم(14)آیه11)

مثال حالت نصب

1: إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِين‏.(هود(11)آیه32)

2: ْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم محُّْصِنِينَ غَيرَْ مُسَافِحِين‏.(نساء(4)آیه24)

3: رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا‏.(نساء(4)آیه61)

4: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرين‏.(آل عمران(3)آیه100)

مثال حالت جرّ:

1: َ وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِين‏.(هود(11)آیه33)

2: أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِْم مِّنَ النَّبِيِّنَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشهَُّدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ‏.(نساء(4)آیه69)

3: أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم محُّْصِنِينَ غَيرَْ مُسَافِحِين‏.(نساء(4)آیه24)

ب:درملحقات جمع مذکر سالم:

ملحقات جمع مذکر سالم عبارتند از:«اولو» و«عشرون واخواتش»

مثال حالت رفع:

1: َ إِذَا حَضرََ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏.(نساء(4)آیه8)

2: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَئكَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائمَا بِالْقِسْط.(آل عمران(3)آیه18)

3: وَ أُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىَ‏ بِبَعْضٍ فىِ كِتَابِ الله‏.(انفال(8)آیه75)

4: ثُمَّ في‏ سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوه‏.(الحاقه(69)آیه33)

5: إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن‏.(انفال(8)آیه65)

6: وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.(احقاف(46)آیه15)

مثال حالت نصب:

1: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ‏ْ.(نساء(4)آیه59)

2: أَن يُؤْتُواْ أُوْلىِ الْقُرْبىَ‏ وَ الْمَسَاكِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ فىِ سَبِيلِ الله‏.(نور(24)آیه22)

3: وَ اذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَر.(ص(38)آیه45)

4: وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَة.(اعراف(7)آیه142)

5: فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً.(نور(24)آیه4)

6: كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة.(معارج(70)آیه4)

7: فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكيناً.(مجادله(58)آیه4)

مثال حالت جرّ :

1: وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُْم‏.(نساء(4)آیه83)

2: إِنَّ مَفَاتحَِهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلىِ الْقُوَّة.(قصص(28)آیه76)

3: وَ ذَرْنىِ وَ المُْكَذِّبِينَ أُوْلىِ النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلا.(مزمّل(73)آیه11)

4: ِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَة.(احقاف(46)آیه15)

5: لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّر.(نساء(4)آیه95)

6: في رجب سنة تسعين‏ و أربعمائة… .( كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏1،ص : 316)

6.رفع به واو،نصب به الف،جرّ به یاء.این اعراب را می­توان در اسماء ستّه­ی مفرد مکبّر مضاف به غیر یاءمتکلّم یافت.

اسماءستّه عبارتند از:اخ، اب،حم،هن،فم،ذو.

مثال:

مثال حالت رفع:

1: قَالَ إِنىّ‏ِ أَنَا أَخُوك‏.(یوسف(12)آیه69)

2:یاَأُخْتَ هَرُونَ مَا كاَنَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْء(مریم(19)آیه28)

3: وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَام‏.(آل عمران(3)آیه4)

4: وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم‏.(آل عمران(3)آیه74)

5: وَ إِن كاَنَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلىَ‏ مَيْسَرَة.(بقره(2)آیه280)

6: وَ أَبُونَا شَيْخٌ كَبِير.(قصص(28)آیه23)

مثال حالت نصب:

1: قَالُواْ أَرْجِهْ وَ أَخَاه‏.(اعراف(7)آیه111)

2: وَ اذْكُرْ أَخَا عَاد.(احقاف(46)آیه21)

3: إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِير.(یوسف(12)آیه78)

4: قُلْنَا يَاذَا الْقَرْنَين.(کهف(18)آیه86)

5: مَّا كاَنَ محَُمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُم‏.(احزاب(33)آیه40)

6: وَ وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا.(مریم(19)آیه53)

مثال حالت جرّ:

1: إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلىَ أَبِينَا مِنَّا.(یوسف(12)آیه8)

2: فَلَمَّا رَجَعُواْ إِلىَ أَبِيهِم‏.(یوسف(12)آیه63)

3: وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ ذِى الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏.(بقره(2)آـیه83)

4: فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شىَ‏ْء‏.(بقره(2)آـیه178)

5: مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيم‏.(حج(22)آیه78)

6: ص  وَ الْقُرْءَانِ ذِى الذِّكْر.(ص(38)آیه1)

نکته­ی1:در صورتی که اسماء ستّه اضافه نشوند معرب به حرکات ظاهری خواهند بود.

مثالهای برای نکته­ی1:

مثال حالت رفع:

1: وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْت‏.(نساء(4)آیه12)

2: أَوْ شَهِدَهَا لَكَ أَبٌ‏ فَيُخْبِرَكَ عَنْهَا.( وقعة صفين،  ص : 320)

3: و إما يكفيه فم‏ واحد.( بحار الأنوار (ط - بيروت)ج‏59،  ص : 26)

4: و ان النوم أخُ‏ الموت‏.(مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى ،قسمت اول از متن، ص : 181)

مثال حالت نصب:

1: فتح الفمَ.(‏َََالكافي (ط - الإسلامية)  ج‏3 ، ص : 299)

2: بل لا أبَ‏ لك‏.(كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2 ، ص : 739)

3: ْ يَا أَبَ‏ إِبْرَاهِيم‏.( إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، ص : 5)

مثال حالت جرّ:

1: لَا تَعُودُ فِي أَخِ.(‏الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1، ص : 285)

2: إِنَّا بَنُو أَبٍ‏ وَاحِد.(وقعة صفين ،ص : 466)

3: يا خزر تغلب من أبِ‏ كأبينا.( الغارات (ط - الحديثة) ج‏2،  ص : 938)

نکته­ی2:در صورتی که اسماء ستّه به یاءمتکلّم اضافه شوند معرب به اعراب تقدیری هستند.

مثالهای نکته­ی2:

مثال حالت رفع:

1: يَأْذَنَ لي‏ أَبي‏.(یوسف(12)آیه80)

2: قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخي‏.(یوسف(12)آیه90)

3: وَ أَخي‏ هارُون‏.(قصص(28)آیه34)

مثال حالت نصب:

1:قالَتْ إِنَّ أَبي‏ يَدْعُوك‏.(قصص(28)آیه25)

2: قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي‏ وَ أَخي‏.(مائده(5)آیه25)

مثال حالت جرّ:

1: تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏.(مسد(111)آیه1)

2: فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبي‏.(یوسف(12)آیه93)

نکته­ی3:در صورتی که اسماء ستّه مصغّر باشند معرب به حرکات ظاهری خواهند بود.

مثالهای نکته­ی 3:

مثال حالت رفع:

جاء أُبيُّ بن سَلُول الی المدینه.

مثال حالت نصب:

رأََیتُ أُبيَّ بن سَلُول الی المدینه.

مثال حالت جرّ:

…كما كان عبد اللَّه بن أُبيِّ‏ بن سَلُول في أصحاب رسول اللَّه‏(ص)… .( مكاتيب الأئمة عليهم السلام ، ج‏1،            ص 222)

نکته­ی4: در صورتی که اسماء ستّه به صورت جمع باشند، معرب به حرکات ظاهری خواهند بود.

مثالهای نکته­ی 4:

مثال حالت رفع:

أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ.(صافات(37)آیه17)

مثال حالت نصب:

إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّين‏.( صافات(37)آیه69)

مثال حالت جرّ:

اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ الْأَوَّلين‏.( صافات(37)آیه126)

نکته­ی5: در صورتی که اسماء ستّه به صورت تثنیه باشند، معرب به اعراب تثنیه(رفع به الف،نصب وجرّ به یاء) خواهند بود.

مثالهای نکته­ی 5:

مثال حالت رفع:

وَ وَرِثَهُ أَبَوا هُ.(نساء(4)آیه11)

مثال حالت نصب:

كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ.(اعراف(7)آیه27)

مثال حالت جرّ:

كَما أَتَمَّها عَلى‏ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهيمَ وَ إِسْحاق‏.(یوسف(12)آیه6)

جارومجروروظرف:

متعلَّق جارومجرور:ا)فعل،2)اسم

مثال جارومجرورمتعلِّق به فعل خاصِ مذکورمقدّم:

1: خَتَمَ اللَّهُ عَلىَ‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلىَ‏ سَمْعِهِم‏… .(بقره(2)آیه7)

2: فَأْتُواْ بِسُورَة.( بقره(2)آیه23)

مثال جارومجرورمتعلِّق به فعل عام مذکورمقدّم:

و قلّ أن يوجد في المؤلّفات‏… .( كتاب سليم بن قيس الهلالي،ج‏1،ص : 7)

فلا شكّ أنّه سوف يحصل‏ الأجيال القادمة على معلومات جديدة حول الكتاب‏.(كتاب سليم بن قيس الهلالي       ج‏1 ، ص : 37)

مثال جارومجرورمتعلِّق به اسم خاص مذکورمقدّم:

1:وَ لَتَجِدَنهَُّمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلىَ‏ حَيَوة‏… .(بقره(2)آیه96)

2: هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏… .(مائده(5)آیه8)

3: وَ مَا صَاحِبُكمُ بِمَجْنُون‏.(تکویر(81)آیه22)

مثال جارومجرورمتعلِّق به اسم عام مذکورمقدّم:

1: فالتوفيق حاصل‏ فيه‏.( عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية،ج‏3،ص : 515)

2: وَ الرُّعْبُ مَثْبُوتٌ‏ فِي صُدُورِ الْقَوْم‏.( مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)ج‏3 ،فصل في مقامه ع في غزاة خيبر،ص : 127)

مثال جارومجرورمتعلِّق به فعل خاصِ مذکورمؤخّر:

1:… كاَنُواْ فِيهِ يخَْتَلِفُون‏.(بقره(2)آیه113)

2: وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان‏.(الرحمن(55)آیه46)

3: وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّس‏.(تکویر(81)آیه18)

مثال جارومجرورمتعلِّق به فعل عام مذکورمؤخّر:

1: إِنِّي أَئْتَمُّ بِمَنْ يُثْبِتُ‏ هَذَا الْمُصْحَفُ إِمَامَتَه‏.( كمال الدين و تمام النعمة ،ج‏1،ص : 74)

2:.. ممّا يوجد في كتابه‏… .( كتاب سليم بن قيس الهلالي،ج‏1 ،ص : 33)

.مثال جارومجرورمتعلِّق به اسم عام مذکورمؤخّر:

1: و انّ نسبة كتاب الرجال إليه غير ثابت.(‏ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏1 ، ص : 160)

2: هَذَا وَ هَذَا كُلَّ يَوْمٍ كَائِن‏.(وقعة صفين،النص ،ص : 306)

.مثال جارومجرورمتعلِّق به اسم خاص مذکورمؤخّر:

وَ مَا هُوَ عَلىَ الْغَيْبِ بِضَنِين‏.(تکویر(81)آیه24)

2: رَأَيْتُهُمْ لي‏ ساجِدين‏.(یوسف(12)آیه4)

مثال جارومجرورمتعلِّق به فعل عام محذوف:

1: كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ.(آل عمران(3)آیه11)یکونون محذوف. ظرف مستقر.(صله)

2: رَّبّ‏ِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنهَُمَا الرَّحْمَان‏.(نبأ(78)آیه37)

ظرف متعلِّق به یکون محذوف،ظرف مستقر(صله)

3: فجََعَلْنَاهَا نَكَالًا لِّمَا بَينْ‏َ يَدَيهَْا وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِين‏.

متعلق به یکونون محذوف،ظرف مستقر(صله)

مثال جارومجرورمتعلِّق به اسم عام محذوف:

1: وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ.( مائده(5)آیه5)

متعلق به کائنه محذوف، ظرف مستقر(هم حال وهم صفت)

2: وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِين‏.(آل عمران(3)آیه85)

متعلق به کائن محذوف، ظرف مستقر(خبر)

بررسی انواع ترجمه ها و اشتراکات و افتراقات آن ها( سوره واقعه از آیه77 تا پایان سوره )زهرا رنجبر

 

انصاریان-مکارم –فولادوند

إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ(77)

كه يقيناً اين قرآن، قرآنى است ارجمند و باارزش

كه آن، قرآن كريمى است،

كه اين [پيام‏] قطعاً قرآنى است ارجمند،

(کریم:نفیس وعزیز)قاموس

مشترکات : آقای فولادوند و انصاریان کلمه کریم را به معنی ارجمند ترجمه کرده اند و در ترجمه به حرف تأکید (إنَّ)  توجه داشتند.

اشکالات: آقای مکارم (إنَّ) را ترجمه نکرده و کریم را به همان لفظکریم آورده است و آقای مکارم و انصاریان ضمیر داخل آیه را ترجمه نکردند.

ترجمه پیشنهادی: قطعاً آن قرآن نفیس (و ارجمندی) است.

فىِ كِتَابٍ مَّكْنُونٍ(78)

[كه‏] در كتابى مصون از هر گونه تحريف و دگرگونى [به نام لوح محفوظ جاى دارد.]

كه در كتاب محفوظى جاى دارد،

در كتابى نهفته،

لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ(79)

جز پاك شدگان [از هر نوع آلودگى‏] به [حقايق و اسرار و لطايف‏] آن دسترسى ندارند.

و جز پاكان نمى‏توانند به آن دست زنند [دست يابند].

كه جز پاك‏شدگان بر آن دست نزنند،

التحقیق(مطهرون:مطلق طهارت مادی ومعنوی)

مشترکات: آقای انصاریان و فولادوند( مُطهَّرون ) را به معنی پاک شدگان گرفته اند.

اشکالات: آقای مکارم در ابتدای آیه حرف عطف آورده در حالی که این گونه نیست، (مَس) به معنی تماس است ولی آقای انصاریان دسترسی ترجمه کرده اند.

ترجمه پیشنهادی: جز پاک شدگان بر آن دست نزنند.

تَنزِيلٌ مِّن رَّبّ‏ِ الْعَالَمِينَ(80)

نازل شده از سوى پروردگار جهانيان است.

آن از سوى پروردگار عالميان نازل شده

وحيى است از جانب پروردگار جهانيان.

مشترکات: آقای انصاریان و مکارم (تنزیل) را به معنی نازل شده ترجمه کردند و هر سه ترجمه سوی و جانب را بدون پرانتز ذکر کرده اند و آقای انصاریان و فولادوند (عالمین) را به معنی جهانیان آورده اند.

اشکالات: آقای مکارم( عالمین) را همان عالمیان ترجمه کرده اند و آقای فولادوند (تنزیل) را به معنی وحی گرفته و آقای مکارم در ترجمه خود یک ضمیر اضافه کرده است.

پیشنهادی: (قرآن ) از (جانب) پروردگار جهانیان نازل شده است.

أَ فَبهَِاذَا الحَْدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ(81)

آيا شما نسبت به اين گفتار سهل‏انگارى مى‏كنيد [و آن را قابل اعتنا نمى‏دانيد؟!]

آيا اين سخن را [اين قرآن را با اوصافى كه گفته شد] سست و كوچك مى‏شمريد،

آيا شما اين سخن را سَبُك [و سُست‏] مى‏گيريد؟

قاموس(مدهنون:بی اعتنایی)

مشترکات : هر سه ترجمه آیه را به صورت استفهام ترجمه کرده اند.

اشکالات: آقای مکارم ضمیر (انتم) را ترجمه نکرده اند و آقای فولادوند و مکارم (باء) بهذا را ترجمه نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی: آیا شما نسبت به این سخن بی اعتنا هستید.

وَ تجَْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ(82)

و فقط نصيب خود را اين قرار مى‏دهيد كه آن را انكار كنيد؟!

و به جاى شكر روزيهايى كه به شما داده شده آن را تكذيب مى‏كنيد؟!

و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن‏] قرار مى‏دهيد؟

قاموس(رزق:نصیب)

مشترکات: آقای فولادوند و انصاریان ( رزق) را به معنی نصیب گرفته اند ، هر سه ترجمه به صورت استفهام توبیخی است.

اشکالات:ترجمه آقای مکارم با الفاظ آیه همخوانی ندارد ، آقای فولادوند و انصاریان ضمیر (انتم) را ترجمه نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی : و شما نصیب خودتان را (از خیر قرآن) در تکذیب (آن) قرار می دهید.

فَلَوْ لَا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ(83)

پس چرا هنگامى كه روح به گلوگاه مى‏رسد،

پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مى‏رسد (توانايى بازگرداندن آن را نداريد)؟!

پس چرا آن گاه كه [جان شما] به گلو مى‏رسد،

قاموس(حلقوم:حلق)

مشترکات: هر سه ترجمه (لولا) را استفهام توبیخی ترجمه کردند.

اشکالات : آقای مکارم و انصاریان  روح و جان را بدون پرانتز آوردند،آقای انصاریان و مکارم (حلقوم) را به معنی گلوگاه ترجمه کرده اند.

پیشنهادی : پس چرا هنگامی که (جان شما) به گلو می رسد(توانایی بازگرداندن آن را ندارید.

وَ أَنتُمْ حِينَئذٍ تَنظُرُونَ(84)

و شما در آن وقت نظاره‏گر هستيد [و هيچ كارى از شما ساخته نيست!]

و شما در اين حال نظاره مى‏كنيد (و كارى از دستتان ساخته نيست)

و در آن هنگام خود نظاره گريد

مشترکات:هرسه ترجمه(تنظرون)را به معنی نظاره ترجمه کردند.

اشکالات:آقای فولادوند ضمیر (انتم) را ترجمه نکردند ، هیچ کدام از سه ترجمه جمله را به صورت حالیه نیاوردند.

پیشنهادی : و در حالی که شما در آن هنگام نظاره گر هستید.

وَ نحَْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَ لَاكِن لَّا تُبْصِرُونَ(85)

و ما به او از شما نزديك‏تريم، ولى نمى‏بينيد.

و ما از شما به او نزديكتريم ولى نمى‏بينيد!

و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمى‏بينيد-

مشترکات: هر سه ترجمه شبیه هم هستند با این تفاوت که آقای فولادوند به جای ضمیر( او) ، آن ترجمه کرده است و آقای مکارم(منکم) را قبل از (إلیه) ترجمه کرده است.

ترجمه پیشنهادی: و ما به او از شما نزدیکتریم ولی نمی بینید.

فَلَوْ لَا إِن كُنتُمْ غَيرَْ مَدِينِينَ(86)

[آرى‏] پس چرا اگر شما پاداش داده نمى‏شويد [و به گمان خود قيامتى در كار نيست و شما را قدرتى بزرگ و فراتر است؟]

اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمى‏شويد،

پس چرا، اگر شما بى‏جزا مى‏مانيد [و حساب و كتابى در كار نيست‏]

قاموس(مدینون:حساب همراه جزا)

مشترکات : هر سه ترجمه به صورت استفهام توبیخی آورده شده.

اشکالات: آقای مکارم (جزاء) را در برابر اعمال آورده اند که اعمال در آیه ذکر نشده و باید در پرانتز می آمد.آقای انصاریان در مورد آیه توضیح زیادی در پرانتز ذکر کرده اند.

ترجمه پیشنهادی: پس چرا اگر شما جزا داده نمی شوید.

تَرْجِعُونهََا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(87)

آن [روح به گلوگاه رسيده‏] را [به بدن محتضر] برنمى‏گردانيد، اگر [در ادعاى خود] راستگوييد؟

پس آن (روح) را بازگردانيد اگر راست مى‏گوييد!

اگر راست مى‏گوييد، [روح‏] را برنمى‏گردانيد

مشترکات: آقای فولادوند و انصاریان جمله را به صورت منفی ترجمه کرده اند.

اشکالات: جمله مثبت است ولی این مورد را فقط آقای مکارم رعایت کردند.

ترجمه پیشنهادی: باز گردانید آن (روح) را اگر راست می گویید.

فَأَمَّا إِن كاَنَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(88)

پس اگر [جان به گلو رسيده‏] از مقربان باشد،

پس اگر او از مقرّبان باشد،

و امّا اگر [او] از مقرّبان باشد،

قاموس(قرب:نزدیکی)

مشترکات: هر سه ترجمه (مقربین) را به معنای مقربان ترجمه کردند ، آقای انصاریان و مکارم (فاء) اول آیه به معنی پس، اورده اند.

اشکالات: (فاء) اول جمله به معنی عطف نیست ولی آقای فولادوند آن را عطف معناکرده،( قرب) به معنی نزدیکی است و در هیچ کدام ترجمه نشده .

ترجمه پیشنهادی: پس اگر (او) از نزدیکان (به درگاه الهی)باشد.

فَرَوْحٌ وَ رَيحَْانٌ وَ جَنَّتُ نَعِيمٍ(89)

[در] راحت و آسايش و بهشت پرنعمت [خواهد بود.]

در رَوح و ريحان و بهشت پرنعمت است!

در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود].

قاموس(روح:راحتی)(ریحان:روزی)

مشترکات: هر سه ترجمه (فاء) را ترجمه نکردند و (جنت نعیم) را به معنی بهشت پر نعمت گرفته اند.

اشکالات: آقای مکارم( روح و ریحان )را ترجمه نکرده اند.، آقای فولادوند و انصاریان (راحتی و آسایش )را به عکس هم ترجمه کرده اند.

ترجمه پیشنهادی: پس (در) را حتی و آسایش و بهشت پر نعمت (خواهد بود).

وَ أَمَّا إِن كاَنَ مِنْ أَصحَْابِ الْيَمِينِ(90)

و اگر از سعادتمندان باشد،

امّا اگر از اصحاب يمين باشد،

و امّا اگر از ياران راست باشد،

قاموس(اصحاب:رفیقان)(یمین:راست)

مشترکات: هر سه جمله به صورت شرطی ترجمه شده

اشکالات: آقای انصاریان( اما) را نیاورده و آقای مکارم (واو) ابتدای جمله را نیاورده است. با توجه به این که( یمین) به معنای راست و (اصحاب) به معنی یاران است فقط آقای فولادوند ترجمه دقیق آورده.

ترجمه پیشنهادی: و اما اگر از یاران راست باشد.

فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصحَْابِ الْيَمِينِ(91)

[به او گفته مى‏شود:] از سوى سعادتمندان بر تو سلام باد.

(به او گفته مى‏شود:) سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمينند!

از ياران راست بر تو سلام باد.

مشترکات:هر سه ترجمه (فاء) نتیجه معنا نکرده اند

اشکلات: آقای انصاریان و مکارم مخاطب کلام را در پرانتز ذکر کرده اند.ولی آقای فولادوند اینگونه ترجمه نکرده است.و کلمه(یمین)در ترجمه آقای انصاریان و مکارم در معنای دقیق آن ترجمه نشده است.آقای مکارم (یمین) را بصورت صفت اصحاب ترجمه کردهاند.

ترجمه پیشنهادی: پس (به او گفته می شود)سلام بر تو از (سوی)یاران راست.

وَ أَمَّا إِن كاَنَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ(92)

و اما اگر انكار كنندگان [حقايق و] گمراه باشد،

امّا اگر او از تكذيب‏كنندگان گمراه باشد،

و امّا اگر از دروغزنان گمراه است،

مشترکات:هر سه آیه را شرطی ترجمه کرده اند.

اشکلات:فقط آقای مکارم ضمیر داخل کان را ترجمه کرده ولی آقای فولاد وند و انصاریان اینگونه ترجمه نکرده اند.آقای مکارم( واو استینافی) را معنا نکرده اند.

ترجمه پیشنهادی:و اما اگر(او) از تکذیب کنندگان گمراه باشد .

فَنزُُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ(93)

پذيرايى از او با آب جوشان است،

با آب جوشان دوزخ از او پذيرايى مى‏شويد!

پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد،

قاموس(نزل:وسیله پذیرایی)التحقیق(حمیم:آب جوشان)

مشترکات:آقای انصاریان و مکارم( فاء) ابتدای جمله را ترجمه نکرده اند.

اشکالات:آقای انصاریان و مکارم ضمیر (او) را باید در پرانتز بیان می کردند.همچنین آقای مکارم (دوزخ )را باید داخل پرانتز ذکر می کرد.

ترجمه پیشنهادی:از پذیرایی(او)از آب جوشان (جهنم است)

وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ(94)

و وارد شدن به دوزخ است.

و سرنوشت او ورود در آتش جهنّم است،

و [فرجامش‏] درافتادن به جهنّم است.

قاموس(جحیم:آتش بزرگ)مجمع البحرین(تصلیه:التلویح علی النار)

مشترکات:هر سه ترجمه این آیه را عطف به ماقبل گرفته اند.

اشکالات:آقای مکارم سرنوشت را بدون پرانتز آورده اند.همچنین ضمیر را اینگونه بیان کرده اند.

ترجمه پیشنهادی:و(سرنوشت او)ورود در آتش بزرگ است.

إِنَّ هَاذَا لهَُوَ حَقُّ الْيَقِينِ(95)

[آنچه درباره اين سه طايفه بيان شد،] بى‏ترديد اين است همان حقّ يقينى.

اين مطلب حقّ و يقين است!

اين است همان حقيقت راست [و] يقين

مشترکات:هر سه ترجمه حرف مشبه را ترجمه نکرده اند.و هرسه حق و یقین را به همان صورت در ترجمه آورده اند.

اشکالات:آقای مکارم برا ی (لهو)ترجمه ای نیاورده اند.و آقای انصاریان واژه( بی تردید) را ذکر کرده اند که معادلی در آیه ندارد.

ترجمه پیشنهادی:قطعا این همان حقیقت (راست و )یقین است.

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ(96)

پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

(پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را منزّه بشمار)!

پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى.

مشترکات:هر سه ترجمه (فاء) را نتیجه ترجمه کرده اند.

اشکالات :آقای فولادوند و انصاریان  دقیقا مانند هم ترجمه کرده اند.و ترجمه آقای مکارم از این نظر که توضیحی در باره کلمه( سبح) در پرانتز آورده اند بهتر است.

ترجمه پیشنهادی:پس پروردگار بزرگت را تسبیح کن (منزه شمار)

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/clock/pishnamayesh/2mahdi/1.jpg