تأثیراعمال انسان برمحیط طبیعی

 تأثیراعمال انسان برمحیط طبیعی

 

عاطفه مختاری

 

 

چکیده :                                     

رفتار انسان با وی پیوندجدا نشدنی دارد .اعمال نیک وبد او در زندگی دنیویش تأثیر بسزایی دارد . چون اوجزئی از  مجموعه ی علت ومعلولی جهان هستی است ؛پس تأثیر اعمال انسان بر طبیعت یکی از سنت های الهی است .

آن چه این نوشتار به دنبال آن بوده توجه کردن به آثار اعمال ورفتار انسان بر طبیعت است.از بررسی آیات پیرامون  این موضوع به این نتایج رسیده ایم که اگر مردمى به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند ، به دنبال آن نعمت‏ هاى دنيا و آخرت بسوي شان سرازير می شود،  و مادامى كه آن حالت در دل هاى ايشان دوام داشته باشد اين وضع هم از ناحيه خدا دوام می يابد. هرگاه فرد از راه فطرت منحرف وگناهانی را مرتکب شود از راه سعادت خود منحرف شده و محیط هم بر اساس رفتار او تغییر می کند .آسمان از باراندن باران های فصلی وزمین از رویاندن گیاهان خود داری می کند. باران های غیر فصلی ،طوفان ،صاعقه جای آن ها رامی گیرد، باعث فساد در زمین ودریا می شود .

سنت تأثیر اعمال بر طبیعت استثناهایی نیز دارد ، یکی سنت امتحان ودیگری سنت استدراج وامهال است .

قرار گرفتن انسان در بستر حوادث ورخداد ها گاهی به دلیل رسیدن او به کمال های شایسته وبروز ظرفیت ها واستعداد های نهفته در وجود وی است .هم چنین برای بیداری از غفلت ،توبه وباز گشت به راه صواب است . گاهی هم نعمت ها مقدمه عذاب وی هستند .

 

کلید واژه : تأثیر، اعمال ، طبیعت ، عمل نیک ، عمل بد، محیط

 


مقدمه:

هر اتفاقی که در عالم طبیعت روی می دهد، دارای علت است .بارش باران ،رویش درختان ،خشکسالی همگی دارای سببی هستند .از سوی دیگر اعمال خوب و بد انسان علاوه برتأثیر برزندگی اخروی در زندگی دنیوی او نیز مؤثر است .این تأثیر رفتار بر طبیعت مشهودتر است .این یکی از سنت های الهی وقاعده عمومی است؛که اعمال شایسته انسان بازتاب خوشایند و در مقابل اعمال ناشایست او بازتاب ناگواری در طبیعت و محیط پیرامون او بگذرد.

طبیعت از انسان تأثیر می گیرد  چنان چه انسان ازمحیط طبیعی تأثیرمی پذ یرد .آن گاه که سخن از محیط به میان می آید شامل محیط  طبیعی ، اجتماعی ، اقتصادی می شود . این آثار ابعاد منفی ومثبت به همراه دارد.آن چه سوال این تحقیق رادر برگرفته است توجه کردن به آثار اعمال و رفتار انسان بر طبیعت درمعنای محیط طبیعی است . این پرسش به دنبال آن است که با تکیه بر آموزه های قرآنی نوع آثاری که اعمال انسان بر طبیعت می گذارد را مورد شناسایی قرار دهد ودر حد امکان چگونگی این اثر بخشی را بررسی کند .

در این زمینه کتاب اسلام و محیط زیست آیه الله جوادی آملی را می توان نام برد .ایشان به ذکر تأثیراسلام بر طبیعت پرداخته است .درذیل یکی از بخش ها مختصراٌ به تأثیر اعمال خوب  وبد انسان بر طبیعت از دیدگاه قرآن پرداخته است .درکتاب مفاتیح الحیاه نیز به این موضوع اشاره شده است .دیگران نیز دراین زمینه کارهایی دارند. آن چه در مقالات نوشته شده به صورت متمرکز در قرآن نیست .این نوشتار به دنبال آن است که به صورت تخصصی بر قرآن متمرکز شود.

روش تحقیق ، روش توصیفی-تحلیلی و مطالعات کتاب خانه ای است. ابتدا به آیات رجوع می شود سپس تلاش خواهد شدکه نوع اعمال که بر طبیعت اثر می گذارد مورد بحث قرار گیرد .

این تحقیق اهداف مختلفی به دنبال دارد.یکی هدف علمی که ثابت کند اعمال انسان بر طبیعت اثر دارد. دیگری هدف کاربردی است که قضاوت های ما را تصحیح کند ؛مثلاٌ خشکسالی  که رخ می دهد ناشی ازاعمالی است که در اختیار انسان است یا ناشی از اعمالی است که در اختیار انسان نیست .

 

نيّت ها و كارهاي نيك و بد آدميان در حوادث خير و شرّ عالم سهم دارد، چون اين اعمال با حوادث پيوندي ناگسستني دارند. پشتوانه اين مطلب برهان عقلي و نقلي است:

برهان عقلي: انسان با همه شئونش حلقه‌اي از زنجيره جهان هستي است، پس نمي‌تواند از ساير حلقه‌ها جدا باشد، چون معلول بسياري از علل و علت بسياري از معاليل است به طوري كه از موجودهاي دريايي، صحرايي، زميني و هوايي اثر مي‌پذيرد و متقابلاً در آنها اثر مي‌گذارد، بنابراين اعمال انسان بر رويدادهاي گوارا و ناگواراي جهان، مؤثر و از آنها متأثر است. اين تأثير و تأثّر متعامل در خصوص قلمرو بدن انسان نيست، بلكه در عقايد، اخلاق،رفتار وگفتار نیز مشهود است .

شاید براي جزئيات اين مسئله نتوان برهان آورد؛ ولي رابطه مستقيم انسان و طبيعت برهان عقلي دارد، هر چند جزئيات آن با نقل ثابت مي‌شود، پس اينكه فلان كار نيك موجبِ بارش باران مناسب يا نزول بركات الهي است يا فلان گناه سبب زلزله يا مرگِ نابهنگام است، با شرايطي پذيرفته است..

برهان نقلي: قرآن كريم رابطه مستقيم اعمال انسان و طبيعت را در آيات گوناگوني بيان و برهان عقلي مزبور را تأييد كرده است. مقصود از تأييد همانا اثبات جريان اصل تعامل انسان و طبيعت است كه مطلبي است كلي و قابل تعليل عقلي؛ نه تبيين يك رخداد خاص جزئي .منظور از عمل در اينجا عنوان حسنه و سيئه است كه وصف حركات خارجي است؛ نه خود حركات و سكنات كه از آثار طبيعي اجسام و مشترك بين بد و خوب است. آيات قرآن در اين باره به چند دسته تقسيم مي‌شود:.

1-آياتی که دالّ بر رابطه كارهاي نيك و پيامدهاي گواراي جهان است.

2- آياتی که  ناظر به ارتباط كارهاي بد و حوادث ناگوار جهان هستی است . (جوادی آملی ،1386،ص187)                                                           

دسته اول شامل چند آیه می شودازجمله: 

 (آیه 96سوره اعراف)است که خداوند می فرماید ايمان و تقواي اهل شهرها و روستاها موجبِ گشايش درهاي بركات آسمان و زمين به روي آنان است. اين آيه ارتباط اعمال انسان و حوادث جهان را روشن بيان كرده است . برکات آسمان وزمین را به چند گونه مي‌توان معنا كرد :           

- بركات آسماني، بارش برف و باران و تابش آفتاب و بركات زميني، آمادگي زمين و جوشش چشمه‌ها و    قنات ها و روييدن گياهان و ميوه‌هاست .                                     

 -بركات آسماني، علوم و معارف است و بركات زميني، نعمت هاي مادّي.

- بركات آسماني، علوم كشفي و شهودي و بركات زميني، علوم حصولي است؛ ليكن معناي آيه منحصر در اين سه احتمال نيست و مي‌تواند مصاديق ديگري هم داشته باشد. (جوادی آملی ،1386 ،ص 193)

در جمله” لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ” استعاره به كنايه به كار رفته، براى اين كه بركات را به مجرايى تشبيه كرده كه نعمت‏هاى الهى از آن مجرا بر آدميان جريان مى‏يابد، باران و برف هر كدام در موقع مناسب و به مقدار نافع مى‏بارد، هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد شده، و در نتيجه غلات و ميوه‏ها فراوان مى‏شود، البته اين در موقعى است كه مردم به خداى خود ايمان آورده و تقوا پيشه كنند و گر نه اين مجرا بسته شده و جريانش قطع مى‏گردد.

جمله” وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا …” دلالت دارد بر اينكه افتتاح ابواب بركت‏ها مسبب از ايمان و تقواى جمعيت‏ها است، نه ايمان يك نفر و دو نفر از آن ها، چون كفر و فسق جمعيت، با ايمان و تقواى چند نفر، باز كار خود را مى‏كند. (طباطبایی ،1374،ج 8 ،ص: 254)

هم چنین كلمه (فتحنا) بكار رفته است تا انسان عاقل دريابدکه ايمان به خدا و پيامبران نظير كليدى است كه درهاى خيرات و بركات پروردگار را از آسمان و زمين به روى انسان باز مي كند.

همانطور كه كليد، قفل و درب‏هاى مسدود را باز مي نمايد همانطور هم ،ايمان به خدا و فرستادگانش درهاى خيرات و بركات آسمان و زمين را به روى انسان باز مي كند. اطلاق كلمه (لَفَتَحْنا) شامل كليه خيرات و بركات آسمانى و زمينى مي گردد. (نجفی خمینی ،1398ق، ج‏5، ص: 277)

اين آیه يك سنت الهى است كه افراد بى‏ايمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واكنش ها در همين زندگى دنياى خود خواهند شد، گاهى بلاهاى آسمان و زمين بر سر آنها مى‏بارد، و گاهى آتش جنگ هاى جهانى يا منطقه‏اى سرمايه‏هاى آنها را در كام خود فرو مى‏گيرد، و گاهى ناامنى‏هاى جسمانى و روانى آن ها را تحت فشار قرار مى‏دهد، و به تعبير قرآن، اين وابسته به اعمالى است كه خود انسان انجام مى‏دهد، فيض خدا محدود و ممنوع نيست، همانطور كه مجازات او اختصاص به قوم و ملت معينى ندارد! (مکارم شیرازی ،1374 ، ج6 ،ص 267)

نظیرچنین مطلبی درآیه 66 سوره مائده نیز بیان شده است ؛ همان ‌طور كه ايمان و تقوا و آمرزش گناهان با ورود به بهشت رابطه دارد، ايمان و عمل به دستورهاي تورات و انجيل و قرآن، با برخورداري از نعمت هاي آسماني و زميني مرتبط است. (مِن فَوْقِهِمْ)، نعمت هاي آسماني است كه به شكل بارش برف و باران يا تابش آفتاب ظاهر مي‌شود و (وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ)، نعمت هاي زميني، حاصل‌خير شدن زمين و جوشش آب هاي زيرزميني (چشمه‌ها و قنات ها) است.  (جوادی آملی ،1386، ص190)

ایمان وتقوا با انجام دادن واجبات ومستحبات وپرهیز از محرمات ومکروهات که در کتاب وسنت معصومین (علیهم السلام) بیان شده است تحقق می یابد.این یک اصل کلی است واختصاص به پیامبراسلام (صلی الله علیه وآله) ندارد.

برای روشن نمودن این مطلب می توان از خود مثل های قرآن بهره برد .در جایی که قرآن برای کسی که انفاق می کند مثال می آورد می فرماید که یک دانه گندم او هفتصد دانه می شود . این اصل قرآنی را قدیمی تر ها درک کرده اند ؛ولی در زمان کنونی به خاطر کم رنگ شدن تقوا یک دانه گندم هفت تا ده دانه می دهد بدین گونه برکت از کشاورزان ودیگر اقشار گرفته شده است . یا افرادی که با دادن  خمس و زکات و انفاق های دائمی بدون منت برکت را به زندگی خود آورده اند ؛ برعکس کسانی که با ربا و گران فروشی در زندگی شان برکتی ندارند . 

برای گشایش و فتح انواع روزی ،مستحباتی در دین وارد شده که شخص با تقوا به خاطر ایمان وتوکلش به خدا وانجام آن مستحبات از جمله : بیداری بین الطلوعین ،اداء نماز های اول وقت ،صدقه ،صله رحم ،صدقه دادن هنگام تهی دستی  می تواند برکت را در زندگی خود مشاهده نماید.

هم چنین خداوند سبحان، در (سوره هودآیه52)استغفار را سبب فزونى روزى و رحمت خلق قرار داده، و فرموده از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد كه او بسيار آمرزنده است، باران پر بركت آسمان را بر شما مى‏فرستد.حقيقت اين است كه مجازات بسيارى از گناهان محروميت هايى در اين جهان است و هنگامى كه انسان از آن توبه كند و راه پاكى و تقوى را پيش گيرد خداوند اين مجازات را از او بر طرف مى‏سازد.

در این آيات خداوند پيوند روشنى ميان مسائل معنوى و مادى بر قرار مى‏سازد و استغفار از گناه و باز گشت به سوى خدا را مايه آبادانى و خرمى و طراوت و سرسبزى و اضافه شدن نيرويى بر نيروها معرفى كرده است.

(آیه 16سوره جن) یکی دیگر از  آیاتی است که خداوند در آن به این موضوع پرداخته است .          

مراد از طريقه در این آیه طريقه اسلام است و استقامت بر طريقه به معناى ملازمت و ثبات بر اعمال و اخلاقى است كه‏ ايمان به خدا و آيات او اقتضاى آن را دارد. ماء غدق  به معناى آب بسيار است، و بعيد نيست از سياق استفاده شود كه جمله” لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً” مثلى باشد كه بخواهد توسعه در رزق را برساند، جمله” لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ” هم اين احتمال را تاييد مى‏كند، چون خداى تعالى غالبا با توسعه رزق بندگان را امتحان مى‏كند. و اعراض از ذكر خدا لازمه استقامت نداشتن بر طريقه است، و اصل در سلوك عذاب هم همين است، و به همين جهت بجاى اينكه ملزوم را بياورد و بفرمايد” و من لم يستقم على الطريقه يسلكه …"، لازمه آن را ذكر كرد، تا به اين وسيله بفهماند سبب اصلى در دخول آتش همين اعراض از ذكر خداست. (طباطبایی ،  1374 ،ج‏20، صص: 72،71)

طبق اين آیه آنچه مايه وفور نعمت مى‏شود، استقامت بر ايمان است نه اصل ايمان، زيرا ايمان موقت و زودگذر نمى‏تواند چنين بركاتى از خود نشان دهد، مهم استقامت بر ايمان و تقوى است كه پاى بسيارى در آن لنگ و لرزان است. (مکارم شیرازی ، 1374 ،ج‏25، ص: 122)

یکی دیگر از آیات که به این مسأله پرداخته(آیه 28سوره حدید) است .‏

در اين آيه كسانى را كه ايمان آورده‏اند امر مى‏كند به تقوا و به ايمان به رسول، با اين كه اين اشخاص دعوت دينى را پذيرفته‏اند، و قهرا به خدا و نيز به رسول ايمان آورده‏اند، پس همين امر مجدد به ايمان به رسول ،دليل بر اين است كه مراد از اين ايمان، پيروى كامل و اطاعت تام از رسول است، چه اين كه امر و نهى رسول مربوط به حكمى از احكام شرع باشد، و چه اعمال ولايتى باشد كه آن جناب بر امور امت دارد.

 پس ايمانى كه در آيه مورد بحث بدان امر شده ايمانى است بعد از ايمان و مرتبه‏اى است از ايمان که بالاتر از مرتبه‏اى است كه قبلا داشتند، پس كسى كه داراى اين مرتبه بالاى از ايمان باشد ثوابى روى ثواب دارد، هم چنان كه ايمانى روى ايمان دارد و اطلاق آيه دلالت دارد كه اين مؤمنين، هم در دنيا نور دارند و هم در آخرت. (طباطبایی، 1374،ج‏19، ص: 306)

مخاطب آیه همه مؤمنانى هستند كه در ظاهر دعوت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را پذيرفته بودند ولى هنوز ايمان راسخ، ايمانى كه اعماق جان آن ها را روشن كند و در اعمال آن ها ظاهر شود، پيدا نكرده بودند.

سپس در دنباله آيه به سه موهبت بزرگ كه در سايه ايمان عميق و تقوا حاصل مى‏شود اشاره كرده، مى‏فرمايد:” اگر چنين كنيد خداوند دو سهم و نصيب از رحمتش به شما مى‏دهد، و به شما نور و روشنايى مى‏بخشد، نورى كه در پرتو آن راه زندگى را پيدا كنيد، و شما را مى‏بخشد، و خداوند غفور و رحيم است

ولى ظاهر اين است كه آيه مفهوم مطلق و گسترده‏اى دارد، نه اختصاصى به دنيا دارد، و نه آخرت، و به تعبير ديگر ايمان و تقوى سبب مى‏شود كه حجاب ها از قلب مؤمن بر چيده شود، و چهره حقايق را بى‏پرده ببيند، و در پرتو آن روشن بينى خاصى نصيب او مى‏شود كه افراد بى‏ايمان از آن محرومند. و اينكه در روايات اهل بيت (علیهم السّلام) آمده است كه منظور از” نور” در آيه فوق امام معصومى است كه مردم به او اقتدا كنند در حقيقت بيان يكى از مصداق هاى روشن است. و بالآخره سومين پاداش مؤمنان پرهيزگار همان غفران و آمرزش گناهان است، چرا كه بدون آن هيچ موهبتى براى انسان گوارا نيست، نخست بايد ايمن از عذاب الهى گردد و سپس با نور ايمان و تقوا راه خويش را پيدا كند، و سرانجام به رحمت مضاعف الهى نائل گردد. (مکارم شیرازی ، 1374،ج‏23، صص: 396،395)

-دسته دیگر ازآیات ، رابطه کار بد آدمی را با جهان بررسی می کند ازجمله آن ها :

(آیه 41سوره روم)که اين آيه به ظاهر لفظش عام است، و مخصوص به يك زمان و يا به يك مكان و يا به يك واقعه نيست و در نتيجه مراد از” بر و بحر” همان معناى معروف است كه شامل همه روى زمين مى‏شود.                                          

مراد از فساد در زمين، مصايب و بلاهايى عمومى است كه يكى از منطقه‏ها را گرفته و مردم را نابود مى‏كند، مانند زلزله، نيامدن باران، قحطى، مرض هاى مسرى، جنگ ها،غارت ها، و سلب امنيت، و كوتاه سخن هر بلايى كه نظام آراسته و صالح جارى در عالم را بر هم مى‏زند، چه اينكه مستند به اختيار بعضى از مردم باشد، و يا نباشد، چون همه آنها فسادى است كه در دريا و خشكى عالم پديد مى‏آيد، و خوشى و طيب عيش انسانها را از بين مى‏برد.  (طباطبایی ،1374، ج‏16، ص: 293)

اين فساد ظاهر در زمين، بر اثر اعمال مردم است، يعنى به خاطر شركى است كه مى‏ورزند، و گناهانى است كه مى‏كنند، بين اعمال مردم و حوادث عالم رابطه مستقيم هست، كه هر يك متاثر از صلاح و فساد ديگرى است.

این آيه شريفه آگاهى به اثر وضعى نحوست و نكبت ارتكاب معاصى و گناهان بندگان و ظهور آثار و نتايج و خيم آن رابیان می کندکه در صحرا و دريا بلكه در ملك و ملكوت ایجاد می شود . گناهانى كه نعمت را تغيير می دهد ، سركشى است. گناهانى كه موجب پشيمانى است، قتل می باشد. گناهانى كه نقمت را نازل می كند ، ظلم است. گناهى كه پرده‏ها را پاره می كند ، شرب خمر است. گناهى كه روزى راحبس كند،  رباء است. گناهى كه فنا را عجله كند ، قطع رحم است. و گناهى كه دعا را حبس كند و هوا را تاريك گرداند ، عقوق والدين است. (حسینی شاه عبد العظیمی، 1363،ج‏10، ص: 308 )

هر كار خلافى در وضع جامعه ، و از طريق آن در وضع افراد اثر مى‏گذارد، و موجب نوعى فساد در سازمان اجتماعى مى‏شود .گناه و كار خلاف و قانون‏شكنى همانند يك غذاى ناسالم و مسموم است كه در سازمان بدن انسان تأثير نامطلوب خواهد گذاشت و انسان گرفتار واكنش طبيعى آن مى‏شود.

خلاصه هر كار نادرست عكس العمل نامطلوبى دارد و يكى از تفسيرهاى آيه مورد بحث همين است .

نكته ديگر اين كه ،از آيه ی فوق استفاده مى‏شود كه يكى از فلسفه‏هاى آفات و بلاها تأثیرتربيتى آن ها روى انسان ها است، آن ها بايد واكنش اعمال خود را ببينند، تا از خواب غفلت بيدار شوند و به سوى پاكى و تقوى باز گردند.

همه شرور و آفات از اين قبيل نیست ولى حد اقل بخشى از آن ها داراى چنين فلسفه‏اى است .(مکارم شیرازی ،1374 ، ج‏16، ص: 458)

یکی دیگراز آیاتی که در این باره بحث می کند آیه 30سوره شوری است.

این آیه به خوبی نشان می دهد ، مصائبی که دامن گیر انسان می شود یک نوع مجازات الهی وهشدار است . هرچند ظاهر آيه عام است و همه ی مصائب را در بر مى‏گيرد ؛ مصائب عمومى و همگانى از قبيل قحطى، گرانى، و با، زلزله و امثال آن، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهايى وجود دارد، مانند مصائب و مشكلاتى كه دامن گير انبيا و ائمه معصومين مى‏شد كه براى ترفيع درجه  آن ها بود.

كلمه مصيبت به معناى هر ناملايمى است كه به انسان برسد، گويى از راه دور به‏ قصد آدمى حركت كرده تا به او رسيده است و مراد از جمله” فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ” گناهان و زشتى‏ها است.و معناى جمله” وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ” اين است كه خداوند بسيارى از همان گناهان و زشتى‏هايتان را مى‏بخشايد. 

پس مصائب و ناملايماتى كه متوجه جامعه شما مى‏شود، همه به خاطر گناهانى است كه مرتكب مى‏شويد، و خدا از بسيارى از آن گناهان درمى‏گذرد و شما را به جرم آن نمى‏گيرد. اگر جوامع بشرى عقائد و اعمال خود را بر طبق آنچه كه فطرت اقتضاء دارد وفق دهند، خيرات به سويشان سرازير و درهاى بركات بروي شان باز مى‏شود، و اگر در اين دو مرحله به فساد بگرايند، زمين و آسمان هم تباه مى‏شود، و زندگي شان را تباه مى‏كند. (طباطبایی ،1374، ج‏18، ص: 86)


 

نتیجه گیری:

با توجه به بررسی آیات به این نتیجه رسیدیم که بین اعمال انسان و محیط طبیعی یک رابطه مستقیم وجود دارد ؛ چون انسان تافته جدا بافته از هستی نیست وجهان برای او خلق شده است .حال اگر انسان به جا مؤمن باشد وعمل صالح داشته باشد برکات آسمان نیز به موقع خواهد بود،اگر به بیراهه رفت لطف الهی از او بر میگردد، خداوند به باد ها که مأموران الهی اند دستور می دهد که ابر ها را به دریا  یا کویر برده و قحطی وگرانی حاصل می شود .

اما با این همه نباید همه حوادث زندگی انسان را به رفتارهای او نسبت داد. گاهی حوادثی در زندگی انسان رخ می دهد و که براساس جهان بینی دینی تابع سنت های دیگرالهی است و با اعمال و رفتار انسان ارتباط کامل ندارد.

امتحان ها و آزمون های الهی یکی از این سنت هاست. گاهی خداوند برخی ناملایمات را برای امتحان سر راه انسان قرار می دهد و براساس حکمت خود فرد را به مصیبتی دچار می کند، در حالی که ممکن است آن فرد گناهی را هم مرتکب نشده باشد. گاهی هم انسان لغزش و گناهانی دارد ،دچار ناملایمات و مصیبت می شود که این ناگواری ها به منظور پیرایش و تهذیب و تزکیه نفس انسان برای او بوده است وجنبه کیفری نداشته است .راه سعادت بشر گرفتاری باانواع بلاهاست ؛تاوقتی انسان دچار غرور غفلت شد وجز خودش کسی راندیده بایک حادثه دست ازطغیان وسرکشی  برمی دارد.پس این  حوادث  نعمت اند برای رسیدن به رشد و تکامل و وصول انسان به درجات بالاتر .

 یکی دیگر از این سنت ها، سنت استدراج است .خداوند نعمت هایی را به عده ای می دهدکه آن الطاف مقدمه عذاب الهی است.افرادعصیان گر چنان غرق نعم خداوند می شوندکه آفریدگار غافل شده وخود راخوش بخت می دانند تا آن ناگاه مرگ گریبان شان را می گیرد ورابطه شان را با تمام دل بستگی ها قطع می کند.درحالی که در های امید به رویشان بسته شده به مجازاتشان می رساند .

پس اگر مردمی دچار بلایای طبیعی مثل سیل یا زلزله شدند نبایدقضاوت کرد وحکم قطعی دادکه فلان گناه دربین آن ها رایج بوده است .

 


 

              فهرست منابع:

      *قرآن

1.      جوادی آملی ،عبدالله ، 1386،اسلام ومحیط زیست ،قم ، انتشارات اسراء.

2.      حسینی شاه عبدالعظیمی ،حسین بن احمد ،1363،تفسیر اثنا عشری ،تهران ،انتشارات میقات.

3.      طباطبایی ،محمد حسین ،1374،ترجمه تفسیر المیزان.

4.      مکارم شیرازی ،ناصر وهمکاران ،1374،تفسیر نمونه ،تهران ،دارالکتب الاسلامیه

5.      نجفی خمینی ، محمد جواد ،1398ق،تفسیر آسان ،تهران ،انتشارات اسلامیه .

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.