نظام معنا شناسی فطرت در قرآن (اکرم حاجیان)

مفهوم شناسی

1 – معنای لغوی

اصل فَطْر شکافتن طولی است و هنگامی که گفته می شود : ( فَطَرتُ ألشاة) منظور دوشیدن گوسفند با دو انگشت است ؛ و از همین معنا کلمۀ فِطرت اخذ شده است.

و جملۀ (فَطَرَ الله الخلق َ) به معنای آفریدن و پدید آوردن.

2- معنای اصطلاحی :

فطرت ِ خدایی آن نیرویی است که از معرفت ایمان در وجود انسان قرار داده شده است.(راغب ، 1387،ص640)

فِطرت بر وزن فِعلت به اصطلاح اهل ادب بنای نوع را می رساند و در کلمۀ مورد بحث نوعی از خلقت است و فِطرة الله به نصب خوانده می شود چون در مقام واداری شنونده است ، چنین معنا می دهد که ملازم فطرت باش. (حسین طباطبایی ، 1375،ص267)

بررسی کاربرد واژۀ (فطرت ) در قرآن :

واژۀ ( فطرت ) در قرآن کریم یکبار به کار رفته است.

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ….» (سوره روم ،آیۀ 30)

کلمۀ (فطرت ) در آیۀ محل بحث منصوب است به فعل محذوفی که مفهوم آن (اغراء) است یعنی : بگیر: فطرت الهی را ، درونت را مواظب باش ، خذُ فطرة الله ، اَلزِم فِطره الله

یعنی : فطرت خدایی را که سرشت تو برآن است ، بگیر.

معنایی اخذ دین خدای آن است که فطرتتان را رها نکنید . دعوت به دین الهی به منزلۀ ترغیب به فطرت است و اخذ دین ، همان دریافت فطرت خدا خواه و خداجویی آدمی است چنان که اخذ فطرت و نگهبانی از آن ، همان دریافت اسلام و نگهداری از آن است.(آیة الله جوادی آملی ،1386ص 148)

همچنین فِطرة ، بر وزن فِعلة آمده است و این هیأت در زبان عرب برای هیأت و چگونگی فعل آمده است ؛ مثل جِلسه که برای هیأت جلوس است. در اینجا اشاره به کیفیت خلقت و نوعی خاصی از آفرینش است. پس مفاد کلمه فطرة الله این است که با کیفیت ایجاد ملازم باش و چون ایجاد و وجود حقیقت واحده است و فرق میان آن دو گفته می شود ، کیفیت ایجاد ، مساوی کیفیت وجود است ، از این رو (فطرة الله ، یعنی ملازم با کیفیت وجود خود باش یا ملازم با صفات وجود خود برای کشف کمالات سابقه باش (محمد علی شاه آبادی ،1360،ص3)

اضافه شده فطرت به (الله ) در (فطرة الله ) حاکی از نکته بسیار مهمی است و آن اینکه کمال حقیقی نوع انسان ، رسیدن به (الله ) است. (الله ) اسمی است که جامع جمیع کمالات است.

به طوری که هیچ کمالی در آن بر کمال دیگر غلبه و ظهور ندارد. (ابراهیم صدر الدین شیرازی ، 1419،ص49)

در این آیه خدای تعالی مردم را طوری آفریده که طبعاً و به ارتکاز خود خدا را بشناسد و عقیده به وجود صانع ، امری است که در قلب انسان مرکوز و جزء طبیعت و خلقت است و (فطرة الله ) : عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانی که آب و گل آدمی سرشته شده است.(ابولحسن شعرانی ،1398،ص 266)

آیه فوق بیانگر چند حقیقت است:

1 – خدا شناسی : بلکه دین و آیین به طور کلی و در تمام ابعاد ، یک امر خطری است و باید هم چنین باشد.

2 – دین به صورت خالص و پاک : از هر گونه آلودگی ، در درون جان آدمی وجود دارد ، و انحرافات یک امر عارضی است ، بنابر این وظیفۀ پیامبران این است که این امور عارضی را  زایل کننده و به فطرت اصلی انسان امکان شکوفایی دهد. که آیه در همۀ نکاتش (فطرت الله ) را بیان می کند.

3 – جمله (لاتبدیل خلق …..) تأکید دیگری بر مسألۀ (فطری بودن دین مذهب ) و عدم امکان تغییر این فطرت الهی است ، هر چند بسیاری از مردم ، بر اثر عدم رشد کافی ، قادر به درک این واقعیت نباشد.(آیة الله مکارم شیرازی ، 1386، ص 441 و 442)

4- جمله (فطرة الله ) یعنی چیزی که در اعماق وجود انسان ریشه دو انده ی همواره به صورت یک اصل ثابت باقی و برقرار خواهد بود ، این جمله ای است پر معنی و اعجاز آمیز ، چرا که مطالعات دانشمندان امروز نشان داده که علاقه مذهبی از ریشه دار ترین علاقه های انسان است که در طول تاریخ همیشه وجود داشته و همچنان استوار خواهد ماند. (آیة الله مکارم شیرازی ، 1375 ، ص 99)

بنابراین در جملۀ مزبور اشاره است به اینکه بر دین اسلام اقامه وجه کنی ، همان دینی است که خلقت بدان دعوت  و فطرت الهی به سویش هدایت می کند ، آن فطرتی که تبدیل پذیر نیست.

پس هیچ انسانی ، هیچ هدف و غایتی ندارد مگر سعادت ، همچنان که تمامی انواع مخلوقات به سوی سعادت خود و آن هدفی که ایده آل آنها ست هدایت فطری شده اند و طوری خلق شده و به جهازی مجهز گشته اند که با آن غایت و هدف مناسب است.(علامه طباطبایی ، 1375،ص 267)

کلام نهایی : آیه اشاره به آن است که : خداوند در نهاد اولی انسان ، توحید ، یکتا پرستی و هر گونه صفت و خوی پسندیده ای را قرار داده است، ولی وسوسه های شیطانی و هوا و هوس ها انسان را از این مسیر صحیح منحرف می سازد و به بیراهه می کشاند.(مکارم شیرازی ، 1386، ص 445).

بررسی کاربرد مِصداق واژۀ (فطرت ) در قرآن کریم

واژۀ (صبغة الله ) یکبار در قرآن کریم به کار رفته است ، (صبغة الله ) مترادف (فطرت الله ) می باشد.

(صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ ) (سوره بقره آیۀ :138)

کلمۀ (صِبْغَةَ اللَّهِ) ، نحوین دربارۀ ترکیب این عبارت اختلاف نظر دارند : نخست این است که مفعول مطلق برای فعل محذوفی باشد . توگویی فرموده است : (اِصطبغُو (صبغة الله )

ثانیاً : مفعول به باشد برای فعل محذوفی (اِتَّبعوا صِبْغَةَ اللَّهِ)

ثالثاً : بدل بوده باشد از (ملَّة ابراهیم که در آیات گذشته بوده)

مفسران در تفسیر این عبارت بیشتر به ترکیب نخست گرایش دارند و می گویند :( صِبْغَةَ اللَّهِ) یعنی خداوند ما را پاک داشت و استعداد گرایش حق را در ما پدید آورد تا به رسالت پیامبران ایمان آوریم ، از آرای سران و هوای نفس و هنجارهای نادرست آنان پیروی نکنیم و چنانکه لباس را با رنگ می آرایند ، این مومنان نیز مزین به همین عملکرد ها و باورها هستند.(بهاء الدین خرمشاهی ، 1377، ص 1366).

(صِبْغَةَ اللَّهِ) مثل فطرت منصوب به اغراء است : یعنی ملازم با رنگ الهی باشید ، بهترین رنگ آمیزی خداوند ، هیچ بهتر از ذات اقدس اله جان آدمی را رنگین نمی کند ، زیرا خدا انسان را با رنگ توحید و یکتا پرستی آفریده و این رنگ توحید سازنده انسانیت انسان است و از ذات او جدا نیست.(ایة الله جواد آملی ،1386)

کلمه (صِبْغَةَ اللَّهِ) از ماده (ص ، ب ، غ ) است و نوعیت را افاده می کند. می فهماند این ایمان که گفتگویش می کردیم ، یک نوع رنگ خدایی (ایمان و توحید خالص) است که ما به خود گرفته ایم و این بهترین رنگ است ، نه رنگ یهودیت و نصرانیت که در دین خدا تفرقه انداخته ، آن طور که خدا دستور داده بپانداشته است .(علامه طباطبایی ، 1375، ص 472).

جابه جا کردن (فطرت الله ) با (صِبْغَةَ اللَّهِ)

از همان فطرت و سرشتی که خدا همۀ مردم را بر آن آفریده است پیروی کنی ، چرا که آفرینش و خواست آفریدگار هستی بر اساس فطرت توحید گرایانه و به دور از شرک و بیداد است . او جهانیان را به گونه ای آفریده است که به سوی او روند و او را بپرستند و کرداری شایسته پیشه سازند.(حسن طبرسی ، 1380، ص 133)

رنگ الهی ، بهترین رنگ آمیزی خداوند است.

« در صدر آیۀ ، چنان از فطرت سخن می گوید که کل آیۀ را شامل می شود و آیۀ شریفه تاکید می کند که این سنت و روشی پایدار است که خلقت از ازل بر آن نهاده شده است و تنها راه رستگاری و مقصود اصلی خلقت (انسان ) به این است که این فطرت الهی در او شکوفا شود.

از این رو درصدر آیۀ شریفه ، ملازمه و توسل به آن را با عبارت (فطرة الله ) تاکید کرده است.

اما در واژۀ (صِبْغَةَ اللَّهِ) ، رنگ الهی سخن می گوید : که ایمان و توحید خالص می باشد. که در صدر آیۀ توحید خالص و ایمان در آن نهفته است که امکان جابجایی با (فطرة الله ) وجود ندارد و مثل آیۀ (فطرة ) تأکید می کند.

در حقیقت این همان بی رنگی و حذف همۀ رنگها است.

« پس جا بجایی ، آستانۀ اهمیت مطلب نمی رساند .»

( فطرت ) سرشتی جاودانی و تغییر ناپذیر ، هرچند بسیاری از مردم به این واقیعت توجه داشته باشند. ولی (صِبْغَة ) رنگ الهی است که همه کس را شامل می شود (محمد بیستونی ، 1382، ص 144)

موضوع: (قواعد متن خواني)

[آیه 24و23 سوره مبارکه غا فر]

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَِايَتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِينٍ)

(إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُواْ سَاحِرٌ كَذَّابٌ)

ترجمه لغات مشکل:

سلطان: دليل و غلبه كه عبارت اخراى تسلّط است     (قاموس قرآن)

سلطان: اجراکندچیزی راباقیداینکه قراردهدآنراحامل برای کاری وملازمه این مفهوم تحرک وسیراست اگرچه                             معنوی باشد                                                              (التحقیق)

ترکیب:

الواو:استینافیهاللام: واقع شده درجواب قسم، قد: حرف تحقيق،أَرْسَلْ: فعل ماضی،نا:فاعل ومحلامرفوع، مُوسى‏:

مفعول به وتقدیرامنصوب،بِآياتِ:  جارومجرور متعلق به فعل خاص مذکورأرسلنا ظرف لغو،سُلْطان:عطف برآياتنا،

مُبِين: صفت ومجرور،  جملة أرسلنا : جواب قسم محل اعراب ندارد،  إِلى‏ فِرْعَوْنَ: جار و مجرور متعلق به فعل خاص مذکورأرسلنا ظرف لغو، وَ هامانَ وَقارُونَ : عطف برفرعون، فَقالُوا : حرف عطف وفعل ماضی، واو: فاعل ومحلامرفوع، ساحِرٌ: خبربرای مبتدا محذوف ،کَذَّابٌ: خبردوم

ترجمه آقایان :

مشکینی: و به تحقيق ما موسى را با آيات خود و برهانى آشكار و روشنگر فرستاديم(23)

به سوى فرعون (طاغوت قبطيان) و هامان (وزير او) و قارون (زراندوز طاغى بنى اسرائيل) پس گفتند: (اين مرد) جادوگرى است بس دروغ‏پرداز(24)

انصاریان: و به راستى موسى را با معجزات خود و برهانى آشكار فرستاديم، (23)

به سوى فرعون و هامان و قارون، ولى [آنان‏] گفتند: جادوگرى بسيار دروغگوست! (24)

مکارم :  ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم … (23)

بسوى فرعون و هامان و قارون ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسيار دروغگو است!» (24)

موسوی همدانی : همين ما بوديم كه فرستاديم موسى را با آيات خود و سلطانى مبين (23).

به سوى فرعون و هامان و قارون پس گفتند: وى ساحرى است دروغپرداز (24)

فولادوند: و به يقين، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار فرستاديم، (23)

به سوى فرعون و هامان و قارون، [امّا آنان‏] گفتند: «افسونگرى شيّاد است.» (24)

مفترقات :

1:واو:آقایان مشکینی،انصاریان وفولادوند واو را درترجمه خودآورده اندکه آوردن (واو) درابتدای جمله با روح زبان فارسی سازگاری ندارد.  2 : آقایان مشکینی، انصاریان وفولادوند درترجمه خودکلمه قد : بمعنای تحقیق و یقینی  بودن را لحاظ کرده اند ولی آقایان مکارم و موسوی آنرا لحاظ نکرده اند . 3:کلمه سلطان راآقای موسوی ترجمه نکرده خودلغت راآورده ولی بقیه مترجمین ترجمه کرده اند .  4: درآیه(24)کلمه ساحر: راآقای فولادوند به معنی(شیاد) آورده اند ولی بقیه آقایان به معنی( ساحروجادوگر)آورده اند.  5:  کلمه کذّاب : صیغه مبالغه است آقایان مشکینی، انصاریان و مکارم آنرا درترجمه خود لحاظ کرده اند ولی آقایان موسوی وفولادوندآنرا لحاظ نکرده اند .

متشابهات :

درغیر ازمفترقات دربقیه موارد با هم شبیهند

نکته:

دردوآیه23و24 میان ترجمه ها تفاوت زیادی نیست به نظرمن ترجمه آقای انصاریان بهتراست (هم ترجمه (قد) را لحاظ کرده، (ساحر) رادرمعنای خودآورده،صیغه مبالغه بودن (کذّاب) را هم رعایت کرده درمعنای بسیاردروغگو آورده اند .

ترجمه پیشنهادی :

به تحقیق ما موسی را با آیات ودلایل محکم وآشکا ربه سوی فرعون و هامان و قا رون، فرستادیم،آنها گفتند که او ساحری بسیاردروغگوا ست

[آیه 25 سوره مبارکه غا فر]

((فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْحَقّ‏ِ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ اقْتُلُواْ أَبْنَاءَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ وَ اسْتَحْيُواْ نِسَاءَهُمْ  وَ مَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ))

ترجمه لغات مشکل:

كيد:حيله. تدبير                                                                                                               (قاموس قرآن)

كيد: نوعى حيله است گاهى مذموم و گاهى ممدوح باشد هر چند در مذموم بيشتر است     (مفردات راغب)

كيد:خدعه ومکر                                                                                                             (مصباح)

كيد:تدبیر وفکری که بدنبال داشته باشدکاری راکه برای غیرضرر ضررداشته باشد              (التحقیق)

كيد:تلاش برای ازبین بردن حالتی براساس حیله ‏                                                               (مجمع البحرین)

أبن: پسر. اصل آن بنو است،جمع ابن، ابناء و بنون است                                                     (قاموس قرآن)

أبن:اصل آن بنو است،که ازآن فعل یاصفت مشتق نمی شود                                               (التحقیق)

ترکیب:

فاء: حرف استینافیه،لمَّا: ظرفية شرطية غير جازم، جاءَ: فعل ماضی،هم: مفعول به محلامنصوب، بِالْحَقِّ: جارومجرورمتعلق به فعل خاص مذکور(جاءهم) ظرف لغو،مِنْ عِنْدِنا:جارومجرورمتعلق به فعل خاص مذکورجاءهم ظرف لغو، قالُوا: فعل ماضی واو فاعل ومحلامرفوع، اقْتُلُوا: فعل أمرواو فاعل، أَبْناءَ: مفعول به ومنصوب، الَّذِينَ: مضاف إليه ومحلامجرور، آمَنُوا: فعل ماضی و فاعلش وجملة صلة الذين، مَعَهُ:ظرف مكان متعلق به فعل خاص مذمور مقدم(آمنوا)ظرف لغو،«وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ» عطف برما قبلش، وَما:واو حرف استئناف وما:نافية،كَيْدُ:مبتدأومرفوع،الْكافِرِينَ:مضاف إليه مجروربه ياء،إِلَّا:حرف حصر،فِي ضَلالٍ: جارومجرورمتعلق به فعل عام محذوف ظرف مستقرخبرومحلامرفوع  .

ترجمه آقایان :

مشکینی: پس وقتى حقيقت را از جانب ما براى آنان آورد، گفتند: «پسران كسانى را كه با او ايمان آورده‏اند بكشيد و زنانشان را زنده بگذاريد.» و [لى‏] نيرنگ كافران جز در گمراهى نيست. (25)

انصاریان: پس چون حق را (توحيد و ادلّه و معجزات را) از نزد ما براى آنها آورد، گفتند: پسران كسانى را كه با موسى (به خدا) ايمان آورده‏اند بكشيد و زنانشان را زنده گذاريد اما مكر و نيرنگ كافران جز در گمراهى نيست (و هرگز به هدف نمى‏رسد).(25)

مکارم : هنگامى كه حق را از سوى ما براى آنان آورد،گفتند: پسران كسانى را كه با موسى ايمان آورده‏اند، بكشيد، و زنانشان را [براى بيگارى و خدمت‏] زنده بگذاريد. ولى نيرنگ و نقشه كافران جز در بيراهه و گمراهى نيست. (25)

موسوی همدانی : و هنگامى كه حقّ را از سوى ما براى آنها آورد، گفتند: «پسران كسانى را كه با موسى ايمان آورده‏اند بكشيد و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذاريد!» امّا نقشه كافران جز در گمراهى نيست (و نقش بر آب مى‏شود). (25)

فولادوند: و چون حق را از ناحيه ما آورد گفتند فرزندان هر كس كه طرفدار اوست به قتل برسانيد و زنانشان را زنده نگه داريد ولى كيد و نقشه‏هاى فرعون كيدى كور و نقشه‏اى بر آب بود (25).

مفترقات:

1: حرف فاء:آقایان مشکینی وانصاریان درمعنای پس آورده اندوآقایان موسوی وفولادونددرمعنای واو آورده اندکه شروع بامعنای پس و واوسازگاری زیادی بازبان فارسی نداردآقای مکارم نه معنای پس ونه واو را آورده اندکه بهتر است چون حرف استیناف است نیاوردنش بهتراست. 2 : کلمهإِبن: راآقای فولادونددرمعنای (فرزندان) ترجمه کرده اندوآنرادرمعنای مفعول به نیاورده،ولی بقیه مترجمان (پسران) ترجمه کرده اندکه معنای پسران بهتراست زیرا بامعنای لغوی سازگارتر است وآنرادرنقش مفعول به آورده اند . 3:کلمه کافرین: راآقای فولادوند مصداقی ترجمه کرده اند(فرعون) ولی بقیه مترجمین درهمان معنای لغوی کافران ودرمعنای جمع آورده اندکه بهتر است زیرا با (ال) الکافرین که عمومیت رامی رساند مناسبتر است:4 آقای فولادوندجمله الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ وَ … (هرکس که طرفداراوست) ترجمه کرده اندولی بقیه مترجمین (کسانی که با موسی ایمان آورده اند) ترجمه کرده اندکه این بهتراست هم معنی الذین وهم ترجمه آمنوا را لحاظ کرده اند

متشابهات:

1: درغیر ازمفترقات دربقیه مواردباهم شبیهندمثلا هیچکدام نقش مفعول به بودن هم درجاءهم رادرترجمه خودلحاظ نکرده اند. 2 : واودرجمله وماکید……استینافیه است پنج مترجم درمعنای (ولی،اما)آورده انددرحالی که ترجمه واواستینافیه باروح زبان فارسی ناسازگاراست .

نکته: به نظر من ازمیان تراجم ترجمه آقای مکارم بهتر است چون موا رد درمفترقات رابهتر رعایت کرده اند

ترجمه پیشنهادی: هنگامی که آنها را ازجانب ما حقی آمدگفتند : پسران كسانى را كه همراه موسى ايمان آورده‏اند بكشيد و زنانشان را زنده نگه داريد. حیله ومکر کا فران جزدرگمراهی نیست .

(روش شناسی ترجمه قرآن کریم2 (اعظم مختاری)

[آیه 22 سوره مبارکه غا فر]

((ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كاَنَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُواْ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ  إِنَّهُ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ))

ترجمه لغات مشکل :

الإتيان: آمدن                  (صحاح)

الإِتْيان: آمدن                 (لسان العرب)

الإتيان: آمدن بسهولت       (مفردات راغب)

الإتيان: آمدن بسهولت وبه جریان طبیعی،خواه استعمال شوددرلازم یا متعدی،مجرد یامزید،خواه باشدآمدن درزمان ومکان،خواه فاعل یامفعول محسوس یامعقول باشد0پس خصوصیات آمدن مختلف است به حسب اختلاف مواردش                           (التحقیق)

بیّین:        بمعنى دليل روشن و آيات واضح‏اند.                                                                 (قاموس قرآن)

بیّین:        کشف وواضح کردن                                                                                        (مصباح)

بیّین:         الدلالة الواضحة عقلية كانت أو محسوسة                                                           (مفردات راغب)

بیّین:       کشف وواضح کردن بعدابهام واجمال بواسطه جداکردن                                     (التحقیق)

قوىّ: نيرومند و آن از اسماء حسنى است‏                                                                           (قاموس قرآن)

قوىّ:  گاهی استعمال میشود درمعنی قدرت،گاهی برای آماده شدن موجوددرچیزی           (مفردات راغب)      قوىّ:آنچه بواسطه ا امکان دارد حیوان راازکاری،و اومبدا فعل است،برای او مراتبی درشدت وضعف است،نیست                     بمعنی شدید که مقابله کند او راضعیف0                                                                           (التحقیق)

العِقَاب‏:اختصاص داردبه عذاب                                                                                        (مفردات راغب)

العِقَاب‏ :   عقاب، عقوبت، معاقبه مخصوص بعذاب‏اند                                                       (قاموس قرآن)

العِقَاب‏:جزاداده میشود شخص به آنچه انجام داده ازبدی                                                   (لسان العرب)

كفر: ردوعدم اعتنا به چیزی                                                                                             (التحقیق)

كفر: ستروپوشاندن                                                                                                         (مقاییس اللغه)

كفر :در لغت بمعنى پوشاندن شى‏ء است‏                                                                          (قاموس قرآن) كفر:درشريعت عبارت است  از انكارآنچه خدا معرفت آنرا واجب كرده از قبيل وحدانيّت و عدل خدا و معرفت پيغمبرش وآنچه پيغمبرآورده  از اركان دين هركه يكى از اينهارا انكار كند كافر است‏                (مجمع البحرین)

كفر:كافردرعرف دين بكسى گفته ميشودكه وحدانيّت،نبوت، شريعت يا هر سه را انكار كند       (مفردات راغب)

ترکیب:

ذلك: مبتدأ ومحلامرفوع و اشاره برای أخذ ، الباء: حرف جربرای سببيت، بانهّم : جارومجرورمتعلق به فعل عام محذوف ظرف مستقرخبرذلک ومحلامرفوع،کانت تاتیهم:هی: مستتراسم کانت محلامرفوع، جملة تأتيهم: خبر كانت محلامنصوب،رُسُلُ: فاعل تاتیهم، بالبينات: جارومجرورمتعلق به فعل خاص مذکور مقدم تاتیهم ظرف لغو، فكفروا: عطف برتأتيهم،فأخذهم اللّه: عطف برفكفرواإِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ:ضمیره اسم انَّ ومحلا منصوب،

قويُّ: خبرأول، شديدُ : خبردوم،العقابِ: مضاف الیه ومجرور،جمله: علت برای اخذ .

ترجمه آقایان :

مشکینی: آن (مؤاخذه) بدين خاطر بود كه فرستادگانشان بر آنها همواره دلايل روشن (توحيد و نبوت خود) را مى‏آوردند ولى آنها كفر ورزيدند، پس خدا آنها را به عذاب بگرفت، همانا او مقتدر و سخت‏كيفر است.(22)

انصاریان: اين [كيفر دردناك‏]براى اين بودكه پيامبرانشان همواره دلايل روشن براى آنان مى‏آوردند وآنان[از روى تكبّروعناد] كفر مى‏ورزيدند،پس خدا هم همه آنان را[به عذابى سخت‏] گرفت زيرا او توانا و سخت كيفر است (22)

مکارم : اين براى آن بود كه پيامبرانشان پيوسته با دلايل روشن به سراغشان مى‏آمدند، ولى آنها انكار مى‏كردند خداوند هم آنان را گرفت (و كيفر داد) كه او قوىّ و مجازاتش شديد است! (22)

موسوی همدانی : اين بدان جهت بود كه رسولانشان به سويشان مى‏آمدند و آياتى روشن مى‏آوردند ولى كفر مى‏ورزيدند خدا هم ايشان را بگرفت كه خدا قوى و شديد العقاب است (22).

فولادوند: اين[كيفر] ازآن روى بودكه پيامبرانشان دلايل آشكاربرايشان مى‏آوردندولى[آنها] انكار مى‏كردند.پس خدا[گريبان‏]آنها راگرفت،زيرا او نيرومند سخت‏كيفراست.(22)

مفترقات :

1:آقایان  مکارم وفولادوندکلمه کفروا: رادرمعنای)انکارمیکردند(آورده اندکه بامعنی لغوی کلمه سازگارتر است    ولی بقیه مترجمین درمعنای )کفرورزیدند( آورده اند .2: أنّ: درجمله (بِأَنَّهُمْ كاَنَت تَّأْتِيهِمْ ….)حرف تاکید است که هیچکدام ازآقایان این معنا رادر ترجمه خود بطور کامل لحاظ نکرده اند فقط آقایان مشکینی وانصاریان باآوردن (همواره) تا حدودی تاکید را رسانده اند وآقای مکارم هم باآوردن (پیوسته) کمی به حالت تاکید اشاره کرده اند .     3: فاء : در(فأخذهم) حرف عطف است آقایان مشکینی، انصاریان وفولادوند درمعنای (پس) آورده اند یعنی بمعنی نتیجه گرفتن آورده اندوآقایان مکارم وفولادوند آنراترجمه نکرده اند . 4 : آقایان انصاریان وفولادوند (علت بودن) جمله إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقاب : رابرای أخذهُمُ الله درترجمه خودبیان کرده اندولی بقیه مترجمین (علت بودن) این جمله رادرترجمه خودنرسانده اند .  5: إنَّ: آقای مشکینی تاکید درإنَّ را بامعنای (همانا) تا حدودی رسانده اند ولی بقیه مترجمین آنرانیاورده اند .

متشابهات :

درغیر از مفترقات دربقیه موارد با هم شبیهند مثلاً همه باءسببیت دربأنَّهم را درترجمه خودلحاظ کرده اند

نکته:

به نظرمن ازمیان این تراجم ،ترجمه آقای فولادوندبهتراست زیرادونکته درمفترقات راتوجه کرده است

ترجمه پیشنهادی :

آن بدین سبب بودكه پيا مبرا نشان همواره دلايل روشن براى آنان مى‏آوردند ولى آنها انكاركردند و خداآنهارا (به عذاب)گرفت،(چراکه) خدا قطعاً قوىّ و مجازاتش شديد است  .

[آیه 24و23 سوره مبارکه غا فر]

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَِايَتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِينٍ)

(إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُواْ سَاحِرٌ كَذَّابٌ)

ترجمه لغات مشکل:

سلطان: دليل و غلبه كه عبارت اخراى تسلّط است     (قاموس قرآن)

سلطان: اجراکندچیزی راباقیداینکه قراردهدآنراحامل برای کاری وملازمه این مفهوم تحرک وسیراست اگرچه                             معنوی باشد                                                              (التحقیق)

ترکیب:

الواو:استینافیهاللام: واقع شده درجواب قسم، قد: حرف تحقيق،أَرْسَلْ: فعل ماضی،نا:فاعل ومحلامرفوع، مُوسى‏:

مفعول به وتقدیرامنصوب،بِآياتِ:  جارومجرور متعلق به فعل خاص مذکورأرسلنا ظرف لغو،سُلْطان:عطف برآياتنا،

مُبِين: صفت ومجرور،  جملة أرسلنا : جواب قسم محل اعراب ندارد،  إِلى‏ فِرْعَوْنَ: جار و مجرور متعلق به فعل خاص مذکورأرسلنا ظرف لغو، وَ هامانَ وَقارُونَ : عطف برفرعون، فَقالُوا : حرف عطف وفعل ماضی، واو: فاعل ومحلامرفوع، ساحِرٌ: خبربرای مبتدا محذوف ،کَذَّابٌ: خبردوم

ترجمه آقایان :

مشکینی: و به تحقيق ما موسى را با آيات خود و برهانى آشكار و روشنگر فرستاديم(23)

به سوى فرعون (طاغوت قبطيان) و هامان (وزير او) و قارون (زراندوز طاغى بنى اسرائيل) پس گفتند: (اين مرد) جادوگرى است بس دروغ‏پرداز(24)

انصاریان: و به راستى موسى را با معجزات خود و برهانى آشكار فرستاديم، (23)

به سوى فرعون و هامان و قارون، ولى [آنان‏] گفتند: جادوگرى بسيار دروغگوست! (24)

مکارم :  ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم … (23)

بسوى فرعون و هامان و قارون ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسيار دروغگو است!» (24)

موسوی همدانی : همين ما بوديم كه فرستاديم موسى را با آيات خود و سلطانى مبين (23).

به سوى فرعون و هامان و قارون پس گفتند: وى ساحرى است دروغپرداز (24)

فولادوند: و به يقين، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار فرستاديم، (23)

به سوى فرعون و هامان و قارون، [امّا آنان‏] گفتند: «افسونگرى شيّاد است.» (24)

مفترقات :

1:واو:آقایان مشکینی،انصاریان وفولادوند واو را درترجمه خودآورده اندکه آوردن (واو) درابتدای جمله با روح زبان فارسی سازگاری ندارد.  2 : آقایان مشکینی، انصاریان وفولادوند درترجمه خودکلمه قد : بمعنای تحقیق و یقینی  بودن را لحاظ کرده اند ولی آقایان مکارم و موسوی آنرا لحاظ نکرده اند . 3:کلمه سلطان راآقای موسوی ترجمه نکرده خودلغت راآورده ولی بقیه مترجمین ترجمه کرده اند .  4: درآیه(24)کلمه ساحر: راآقای فولادوند به معنی(شیاد) آورده اند ولی بقیه آقایان به معنی( ساحروجادوگر)آورده اند.  5:  کلمه کذّاب : صیغه مبالغه است آقایان مشکینی، انصاریان و مکارم آنرا درترجمه خود لحاظ کرده اند ولی آقایان موسوی وفولادوندآنرا لحاظ نکرده اند .

متشابهات :

درغیر ازمفترقات دربقیه موارد با هم شبیهند

نکته:

دردوآیه23و24 میان ترجمه ها تفاوت زیادی نیست به نظرمن ترجمه آقای انصاریان بهتراست (هم ترجمه (قد) را لحاظ کرده، (ساحر) رادرمعنای خودآورده،صیغه مبالغه بودن (کذّاب) را هم رعایت کرده درمعنای بسیاردروغگو آورده اند .

ترجمه پیشنهادی :

به تحقیق ما موسی را با آیات ودلایل محکم وآشکا ربه سوی فرعون و هامان و قا رون، فرستادیم،آنها گفتند که او ساحری بسیاردروغگوا ست

(روش شناسی ترجمه قرآن کریم2 (اعظم مختاری)

[آیه 22 سوره مبارکه غا فر]

((ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كاَنَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُواْ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ  إِنَّهُ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ))

ترجمه لغات مشکل :

الإتيان: آمدن                  (صحاح)

الإِتْيان: آمدن                 (لسان العرب)

الإتيان: آمدن بسهولت       (مفردات راغب)

الإتيان: آمدن بسهولت وبه جریان طبیعی،خواه استعمال شوددرلازم یا متعدی،مجرد یامزید،خواه باشدآمدن درزمان ومکان،خواه فاعل یامفعول محسوس یامعقول باشد0پس خصوصیات آمدن مختلف است به حسب اختلاف مواردش                           (التحقیق)

بیّین:        بمعنى دليل روشن و آيات واضح‏اند.                                                                 (قاموس قرآن)

بیّین:        کشف وواضح کردن                                                                                        (مصباح)

بیّین:         الدلالة الواضحة عقلية كانت أو محسوسة                                                           (مفردات راغب)

بیّین:       کشف وواضح کردن بعدابهام واجمال بواسطه جداکردن                                     (التحقیق)

قوىّ: نيرومند و آن از اسماء حسنى است‏                                                                           (قاموس قرآن)

قوىّ:  گاهی استعمال میشود درمعنی قدرت،گاهی برای آماده شدن موجوددرچیزی           (مفردات راغب)      قوىّ:آنچه بواسطه ا امکان دارد حیوان راازکاری،و اومبدا فعل است،برای او مراتبی درشدت وضعف است،نیست                     بمعنی شدید که مقابله کند او راضعیف0                                                                           (التحقیق)

العِقَاب‏:اختصاص داردبه عذاب                                                                                        (مفردات راغب)

العِقَاب‏ :   عقاب، عقوبت، معاقبه مخصوص بعذاب‏اند                                                       (قاموس قرآن)

العِقَاب‏:جزاداده میشود شخص به آنچه انجام داده ازبدی                                                   (لسان العرب)

كفر: ردوعدم اعتنا به چیزی                                                                                             (التحقیق)

كفر: ستروپوشاندن                                                                                                         (مقاییس اللغه)

كفر :در لغت بمعنى پوشاندن شى‏ء است‏                                                                          (قاموس قرآن) كفر:درشريعت عبارت است  از انكارآنچه خدا معرفت آنرا واجب كرده از قبيل وحدانيّت و عدل خدا و معرفت پيغمبرش وآنچه پيغمبرآورده  از اركان دين هركه يكى از اينهارا انكار كند كافر است‏                (مجمع البحرین)

كفر:كافردرعرف دين بكسى گفته ميشودكه وحدانيّت،نبوت، شريعت يا هر سه را انكار كند       (مفردات راغب)

ترکیب:

ذلك: مبتدأ ومحلامرفوع و اشاره برای أخذ ، الباء: حرف جربرای سببيت، بانهّم : جارومجرورمتعلق به فعل عام محذوف ظرف مستقرخبرذلک ومحلامرفوع،کانت تاتیهم:هی: مستتراسم کانت محلامرفوع، جملة تأتيهم: خبر كانت محلامنصوب،رُسُلُ: فاعل تاتیهم، بالبينات: جارومجرورمتعلق به فعل خاص مذکور مقدم تاتیهم ظرف لغو، فكفروا: عطف برتأتيهم،فأخذهم اللّه: عطف برفكفرواإِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ:ضمیره اسم انَّ ومحلا منصوب،

قويُّ: خبرأول، شديدُ : خبردوم،العقابِ: مضاف الیه ومجرور،جمله: علت برای اخذ .

ترجمه آقایان :

مشکینی: آن (مؤاخذه) بدين خاطر بود كه فرستادگانشان بر آنها همواره دلايل روشن (توحيد و نبوت خود) را مى‏آوردند ولى آنها كفر ورزيدند، پس خدا آنها را به عذاب بگرفت، همانا او مقتدر و سخت‏كيفر است.(22)

انصاریان: اين [كيفر دردناك‏]براى اين بودكه پيامبرانشان همواره دلايل روشن براى آنان مى‏آوردند وآنان[از روى تكبّروعناد] كفر مى‏ورزيدند،پس خدا هم همه آنان را[به عذابى سخت‏] گرفت زيرا او توانا و سخت كيفر است (22)

مکارم : اين براى آن بود كه پيامبرانشان پيوسته با دلايل روشن به سراغشان مى‏آمدند، ولى آنها انكار مى‏كردند خداوند هم آنان را گرفت (و كيفر داد) كه او قوىّ و مجازاتش شديد است! (22)

موسوی همدانی : اين بدان جهت بود كه رسولانشان به سويشان مى‏آمدند و آياتى روشن مى‏آوردند ولى كفر مى‏ورزيدند خدا هم ايشان را بگرفت كه خدا قوى و شديد العقاب است (22).

فولادوند: اين[كيفر] ازآن روى بودكه پيامبرانشان دلايل آشكاربرايشان مى‏آوردندولى[آنها] انكار مى‏كردند.پس خدا[گريبان‏]آنها راگرفت،زيرا او نيرومند سخت‏كيفراست.(22)

مفترقات :

1:آقایان  مکارم وفولادوندکلمه کفروا: رادرمعنای)انکارمیکردند(آورده اندکه بامعنی لغوی کلمه سازگارتر است    ولی بقیه مترجمین درمعنای )کفرورزیدند( آورده اند .2: أنّ: درجمله (بِأَنَّهُمْ كاَنَت تَّأْتِيهِمْ ….)حرف تاکید است که هیچکدام ازآقایان این معنا رادر ترجمه خود بطور کامل لحاظ نکرده اند فقط آقایان مشکینی وانصاریان باآوردن (همواره) تا حدودی تاکید را رسانده اند وآقای مکارم هم باآوردن (پیوسته) کمی به حالت تاکید اشاره کرده اند .     3: فاء : در(فأخذهم) حرف عطف است آقایان مشکینی، انصاریان وفولادوند درمعنای (پس) آورده اند یعنی بمعنی نتیجه گرفتن آورده اندوآقایان مکارم وفولادوند آنراترجمه نکرده اند . 4 : آقایان انصاریان وفولادوند (علت بودن) جمله إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقاب : رابرای أخذهُمُ الله درترجمه خودبیان کرده اندولی بقیه مترجمین (علت بودن) این جمله رادرترجمه خودنرسانده اند .  5: إنَّ: آقای مشکینی تاکید درإنَّ را بامعنای (همانا) تا حدودی رسانده اند ولی بقیه مترجمین آنرانیاورده اند .

متشابهات :

درغیر از مفترقات دربقیه موارد با هم شبیهند مثلاً همه باءسببیت دربأنَّهم را درترجمه خودلحاظ کرده اند

نکته:

به نظرمن ازمیان این تراجم ،ترجمه آقای فولادوندبهتراست زیرادونکته درمفترقات راتوجه کرده است

ترجمه پیشنهادی :

آن بدین سبب بودكه پيا مبرا نشان همواره دلايل روشن براى آنان مى‏آوردند ولى آنها انكاركردند و خداآنهارا (به عذاب)گرفت،(چراکه) خدا قطعاً قوىّ و مجازاتش شديد است  .

[آیه 24و23 سوره مبارکه غا فر]

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَِايَتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِينٍ)

(إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُواْ سَاحِرٌ كَذَّابٌ)

ترجمه لغات مشکل:

سلطان: دليل و غلبه كه عبارت اخراى تسلّط است     (قاموس قرآن)

سلطان: اجراکندچیزی راباقیداینکه قراردهدآنراحامل برای کاری وملازمه این مفهوم تحرک وسیراست اگرچه                             معنوی باشد                                                              (التحقیق)

ترکیب:

الواو:استینافیهاللام: واقع شده درجواب قسم، قد: حرف تحقيق،أَرْسَلْ: فعل ماضی،نا:فاعل ومحلامرفوع، مُوسى‏:

مفعول به وتقدیرامنصوب،بِآياتِ:  جارومجرور متعلق به فعل خاص مذکورأرسلنا ظرف لغو،سُلْطان:عطف برآياتنا،

مُبِين: صفت ومجرور،  جملة أرسلنا : جواب قسم محل اعراب ندارد،  إِلى‏ فِرْعَوْنَ: جار و مجرور متعلق به فعل خاص مذکورأرسلنا ظرف لغو، وَ هامانَ وَقارُونَ : عطف برفرعون، فَقالُوا : حرف عطف وفعل ماضی، واو: فاعل ومحلامرفوع، ساحِرٌ: خبربرای مبتدا محذوف ،کَذَّابٌ: خبردوم

ترجمه آقایان :

مشکینی: و به تحقيق ما موسى را با آيات خود و برهانى آشكار و روشنگر فرستاديم(23)

به سوى فرعون (طاغوت قبطيان) و هامان (وزير او) و قارون (زراندوز طاغى بنى اسرائيل) پس گفتند: (اين مرد) جادوگرى است بس دروغ‏پرداز(24)

انصاریان: و به راستى موسى را با معجزات خود و برهانى آشكار فرستاديم، (23)

به سوى فرعون و هامان و قارون، ولى [آنان‏] گفتند: جادوگرى بسيار دروغگوست! (24)

مکارم :  ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم … (23)

بسوى فرعون و هامان و قارون ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسيار دروغگو است!» (24)

موسوی همدانی : همين ما بوديم كه فرستاديم موسى را با آيات خود و سلطانى مبين (23).

به سوى فرعون و هامان و قارون پس گفتند: وى ساحرى است دروغپرداز (24)

فولادوند: و به يقين، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار فرستاديم، (23)

به سوى فرعون و هامان و قارون، [امّا آنان‏] گفتند: «افسونگرى شيّاد است.» (24)

مفترقات :

1:واو:آقایان مشکینی،انصاریان وفولادوند واو را درترجمه خودآورده اندکه آوردن (واو) درابتدای جمله با روح زبان فارسی سازگاری ندارد.  2 : آقایان مشکینی، انصاریان وفولادوند درترجمه خودکلمه قد : بمعنای تحقیق و یقینی  بودن را لحاظ کرده اند ولی آقایان مکارم و موسوی آنرا لحاظ نکرده اند . 3:کلمه سلطان راآقای موسوی ترجمه نکرده خودلغت راآورده ولی بقیه مترجمین ترجمه کرده اند .  4: درآیه(24)کلمه ساحر: راآقای فولادوند به معنی(شیاد) آورده اند ولی بقیه آقایان به معنی( ساحروجادوگر)آورده اند.  5:  کلمه کذّاب : صیغه مبالغه است آقایان مشکینی، انصاریان و مکارم آنرا درترجمه خود لحاظ کرده اند ولی آقایان موسوی وفولادوندآنرا لحاظ نکرده اند .

متشابهات :

درغیر ازمفترقات دربقیه موارد با هم شبیهند

نکته:

دردوآیه23و24 میان ترجمه ها تفاوت زیادی نیست به نظرمن ترجمه آقای انصاریان بهتراست (هم ترجمه (قد) را لحاظ کرده، (ساحر) رادرمعنای خودآورده،صیغه مبالغه بودن (کذّاب) را هم رعایت کرده درمعنای بسیاردروغگو آورده اند .

ترجمه پیشنهادی :

به تحقیق ما موسی را با آیات ودلایل محکم وآشکا ربه سوی فرعون و هامان و قا رون، فرستادیم،آنها گفتند که او ساحری بسیاردروغگوا ست

نشست پژوهشی

به مناسبت هفته پژوهش ،نشست پژوهشی با عنوان (تشکل های پژوهشی موانع ،آسیب ها و راههای نهادینه سازی) در مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن فاطمة الزهرا (سلام الله ) خمینی شهر با حضور استادان گرانقدر حوزه بر گزار شد و در آن به بررسی راهکارهایی که به وسیله ی آن طلاب به پژوهش علاقه مند می شوند، پرداخته شد.

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/clock/pishnamayesh/2mahdi/1.jpg