عرفه روز خدا

خدایاچه شیرین است خوگرفتن دل بازمزمه های عاشقانه ی عبدی که سراپاشناخت و یقین است به محضر تو
و چه کارآمد این زمزمه هابرای بیداری روحی که بی شرمانه در محضر تو عزم خفتن دارد
عرفه هنگامه ی بیداری است وقت آن است که سینه پرده ی غفلت و فراموشی را بدرد و عقل پنجره ای واکند رو به فردایی که به دیروز وامروزهایش گره خورده است فردایی که توشه اش تلاش چون امروز های اوست و ای نفس سر کش امروز در بیداری و حضور بکوش که چون فردارسید درنگی برای جبران نیست
چه میگویم با این نفس نااهل
خدایا به راستی از این نفس بیمار چه انتظار که تو خالقی و آباد کننده ی خرابی ها این قلب بیمار
شفا از تو می خواهد واین بنده ی خراب به عمران تو امید دارد

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.